مسئولیت پذیری، خصوصیت ویژة انسان ـ مسعود رجوی ـ نوروز ۱۳۷۲
مسئولیتپذیری، خصوصیت ویژهٔ انسان
مسعود رجوی ـ نوروز ۱۳۷۲
بسماللهالرحمنالرحیم و اذ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنک وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی ابْنِ مَرْیمَ. وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقاً غَلِیظاً لِیسْأَلَ الصَّادِقِینَ عَن صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذَاباً أَلِیما و هنگامی که از پیامبران عهد و پیمان گرفتیم بهخصوص از تو نوح، از ابراهیم، از موسی و از عیسیبن مریم، و از ایشان پیمانی بسیار سفت و سخت گرفتیم، تا بپرسد از صدق صادقین و آنرا معلوم و آشکار گرداند و آماده کرده است خدا برای حقستیزان، عذابی بزرگ.
در انسانشناسی توحیدی هدف از آگاهی و اختیار، یعنی هدف از خصوصیات ویژه انسانی در مسئولیت و مسئولیتپذیری اون خلاصه میشه، اینجا میگه که قبل از همه از تو و بعد ردیف سایر پیامبران از همه شما تعهد، پیمان، امضا، التزام، گرفتهایم. آن هم تعهد و پیمانی بسیار سفت و سخت. گسستناپذیر، خدشهناپذیر که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. کی؟ کجا؟ در چه زمانی و در چه تاریخی؟ در سراسر این انسانشناسی میبینیم که این تعهد و این مسئولیت را خاص انبیا هم نمیکنه ، بلکه عام همه بنیبشره، یک نوع تعهد گرفتن که ما باهاش آشنا هستیم و بهصورت مکانیکی و صوری اجرا میشه این است که مثلاً خریدار و فروشنده میروند محضر آنجا سندی را امضا میکنند، برای تعهداتی که برعهده طرفین است. یکی قرار است مثلاً یک باغی را خانهیی را یا اتومبیلی را بفروشه با این خصوصیات و دیگری این مقدار پول بده و آن را دریافت کنه حالا در چه تاریخی، یا در چه سررسیدهایی، چه اقساطی، یک جا بده، یا یکجا نده و قانونی که حاکمه بین این دو هست، آن دستگاه و سیستمی که آن محضر از آنجا درآمده نگهبانی میکنه التزامات و تعهدات طرفین را، همه چیز را هم توی سند پیشبینی میکنند، که مثلاً حق فسخ داره یا نداره؟ اگر فسخ کرد یعنی معامله را متوقف کرد و پاش نیامد، در چه فاصله زمانی مثلاً چه مقدار بایستی خسارت بده. خوب، طرفین میباید پای مسئولیتهاشون باشند. چنانچه نباشند، همان قانون ،همان مجموعه حقوقی، قطعاً پیشبینی کرده که مثلاً این را میبرند زندان یا اون گرویش را برمیدارند یا بیعانهاش را مصادره میکنند. بههر ترتیبی، در صورتی هم که فرد منکر بشه، خوب امضایش هست سندی را امضا کرده، مابهازای آن سند مثلاً یک چیزی را لابد گرو گذاشته از آن طریق اگر ضامن اجرایی در کار باشه آن را اجرا خواهد کرد. ما با این نوع از مسئولیتپذیری و تعهد آشنائیم. چون در مناسبات انسانی ، در مناسبات اجتماعی خوب همین برقراره دیگه، یک سنگبنایی است. اگر که نباشه اون وقت سنگ روی سنگ بند نمیشه. هیچ خریداری، هیچ فروشندهای، هیچ مؤسسهای قابل تکیه نیست این یک نوعشه. نوع دیگرش در جوامع بشری، میان مثلا مجلسی انتخاب میکنند این مجلس قوانینی میگذرونه این قوانین رو اعلام میکنند، فرض میکنند که همه هم ازش مطلع شدهاند. مثلا در قوانین بعد از مشروطه ایران، سه بار در روزنامه کثیرالانتشار قانون آگهی میشه دیگه قابل تنفیذ، یعنی قابل اجرا هست. یعنی همه آحاد جامعه در برابرش مسئولیت دارند بهنحوی که اگر اون رو نقض کنند اون جرم محسوب میشه میبرند به محکمه و اون کار،اون فعل ازش حسابرسی میشه.
قانونی را میگذرانند یکی دو بار آگهی میکنند و بعد این دیگه قابل تنفیذ میشه، اگه این اصل رو برداریم خب زیر آب همه چی زده میشه، حتی در مکاتبی که انسان را مسئول نمیشناسند مثلاً در ماتریالیسم. مقولهای بهنام مسئولیت و اختیار نداریم، حتی در بیان خیلی نرم و ملایم و تجدیدنظر طلبانهاش میگویند که بهتره بگم که میگفتند که آزادی یا اختیار فهم ضرورته، چون در ماتریالیزم قابل تبیین نیست که انسان موجودی باشه مختار، یعنی آزاد و بنابراین مسئول، در ماتریالیسم میباید انسان تعریف بشه با پایه مادیش، پایه مادیش چیه؟ مغز، مغز انسانی پیچیدهترین مادهای است که تابهحال دیده شده، به کمال رسیده. خوب کارکرد این مغز چیه؟ آگاهی، پس انسان چه موجودی است؟ انسان موجودی است آگاه، اندیشمند، هوشمند، مسئولیت و هر چیز دیگری با لذات در این نوع شناخته نشده، اگر هم چیزی تحت عنوان مسئولیت هست بهش انگ طبقات خورده، وارد یک مقوله و چهارچوب طبقاتیش میکنند، قابل تفسیر نیست. بعکس در انسانشناسی توحیدی، انسان موجودی است آگاه، آگاهی مبناست، پایه است، سنگبناست. اما معادله یک عنصری نیست. بلکه بهصورت یک معادله درجه دو هست یعنی مبنا، آگاهی، مبنای لازم اما شرط کافی انسانیت همان اختیار و مسئولیتپذیری اونه، اختیار یعنی آزادی انتخاب، موجودی است انتخابگر، میتونه بین دو راه یکیش را انتخاب کنه حالا با چه مکانیزمهای عجیب و غریب پیچیدهای، این دیگه انسانه. اما حتی در جوامعی که تحتسلطه فلسفه ماتریالیستی بودند، حتی در احزاب مارکسیستی لنینستی، بالفعل و ناگزیر نه فقط زیرآب مسئولیتپذیری را نمیتونستند بزند که نباید هم میزدند، بهخصوص وقتی انقلابی بودند. هیچ انقلابی نمیتونه زیر بار مسئولیت را بزنه، یعنی بهرغم فلسفه نظریشون در عمل فلسفه عملشون حاکی از این بود که سفت و سخت به این معتقدند، پابندند معتقد که نگم، ولی پابندند.
مقولاتی مثل انتقاد یا انتقاد از خود اگر انسان را مجبور و جبری تحلیل بکنیم خوب موضوعیت نداره که چرا باید انسانی که جبراً یک کاری را کرده و مجبور بوده از خودش انتقاد کنه، کیفر و پاداش هم معنی نداره چرا باید از یکی تجلیل کرد گفت بارکالله یعنی این کارو کردی یا بهش گفت قهرمان، و یا به یکی گفت خائن، ضدخلقی، ضد انقلابی، خب مجبوره این هم که، در سراسر تاریخ بشر همه تاروپود زندگیش را که نگاه بکنیم بهرحال بالفعل بهخاطر مناسبات انسانی، بهخاطر مناسبات اجتماعی انسانی، پایبند بوده بهاصل مسئولیت و مسئولیتپذیری. خلاصه کنیم؛ انسان بهعنوان موجود آگاه و آزاد یعنی مختار، پس مسئولیتپذیره، اگر مسئولیتپذیر نباشه خوب چه فرق کرده. خوب پس فرقش چی شد با حیوانات؟ حیوان آگاه نیست بههمین دلیل آزاد هم نیست پس مسئول هم نیست. نمیشه رفت بهسگ هار گفت که ببین تو چرا پای این را گزیدی؟ خارج از این مقوله است. نمیشه رفت بهعقرب گفت که چرا نیش زدی. اقتضای طبیعتشه، متقابلاً باید کشتش، یعنی اس و اساس مناسباتی رو که انسان واردش میشه از ابتدا تا انتها وقتی نگاه بکنیم همهاش روی این اصل که عصاره و فشرده و جوهر کارکردهای انسانی است ،مبتنی و بنا شده. اما اینجا خدا بهپیامبرانش بهطور خاص و بهبنیبشر بهطور عام میگه که ببین از شما من پیمان خیلی غلیظ سفت و سخت گران و سنگینی گرفتم، چه جوری گرفتی؟ کارکردهای خدا اگر هستی را هدفدار، تکامل رو سمت و سودار تبیین و تفسیر بکنیم این طور نیست که قلم و کاغذ بیاره بنویسه این شکل سادهای است که ما باش آشنا هستیم. این اشکال که ما باش آشنا هستیم معمولاً برون ذاته، تظاهر بیرونی داره. همراه با یک نمود مکانیکی است یعنی قلم را درمیآریم انگشت میزنیم یا امضا میکنیم، اما مال تکامل که اینطوری نیست اینها درون ذاته، درون ذات یعنی کارکردش روشه، مثلاً ساختار این لامپ طوریست که باید این روشنایی را بده، یعنی التزام مادیش در همین ساختار هست، این بلندگو طوری است که میباید صدا را برسونه توش هست. والا همه میگم ببین خرابه یک جای سیمش یکجا فیشش یکجا نمیدونم این قسمت ابتدایش یک جاش خرابه، وقتی میرسیم به از جمادات دیگه میرسیم به انسان یعنی هر چه آگاهی بیشتر میدان انتخاب وسیعتر، و هر چه میدان انتخاب گستردهتر مسئولیت سنگینتر، سادهترش بکنیم، میگه هر چه بیشتر دریافت کردی خوب بیشتر مقروضی دیگه، هر چه بیشتر بهت پرداختن بیشتر تو هم باید بپردازی در آن جهتی که باید، هر چه بیشتر برخوردار شدهای خوب مسئولتری دیگه.