عزیمت رهبری مقاومت از فرانسه به عراق در جوار خاک میهن –قسمت اول ـ ۱۷خرداد ۱۳۶۵

۱۷ خرداد ۱۳۶۵عزیمت رهبری مقاومت از فرانسه به عراق در جوار خاک میهن

چه کسی در هرکجای این کشور و این میهن از تهران تا اقصی نقاط کردستان

وقتی حقی از کسی تضییع می‌شد پرچم حق‌طلبی برمی افراشت؟

از زنهایی که می‌خواستند آنها را به‌زور وادار به حجاب اجباری بکنند

تاآلونک نشین ها و اقلیتهای مذهبی

 

وقتی خمینی علیه مطبوعات تاخت و تازش را شروع کرد

چه کسی سینه سپر کرد؟ که بود که به دفاع از حقوق زنان برخاست؟

گفتم که آزادیخواه و استقلال طلب واقعی در نوع تنظیم رابطه‌اش با اضداد آزادی و استقلال

با نیروهای ضددمکراتیک و وابسته یا وابستگی گرا شناخته خواهد شد

همه طعن و لعن ها و نیش وخنجرها را به جان خریدیم ودم نزدیم

با همه اتهامات و برچسبها ولی سرسوزنی از کیسه خلق

به هیچکس امتیاز ندادیم و نخواهیم داد

نه به جریانهای سازشکار وتسلیم طلب و فرصت‌طلب و نه به قدرتهای خارجی

 

برای ما هم آسان بود که در خارجه بنشینیم

و مثل خمینی ریاکارانه به همه لبخند بزنیم

با همه خودمان را همراه نشان بدهیم با هر دسته‌ای و نیرویی

از برنامه دادن طفره برویم

مرزهایمان را با دیگران روشن نکنیم

و فقط بر وحدتهای صوری انگشت بگذاریم

ولی مگر هدف کسب سریع قدرت به هر قیمت و به هر وسیله بود؟

نه ما چنین هدفی نداشتیم

من فردا از اینجا، از فرانسه خواهم رفت. منزل اول، خاک سوئیس است و قصد دارم اگر بگذارند و میسر بشود متعاقباً از آنجا به خاک عراق بروم.

...

فردا خواهم رفت، به سوی سرنوشت، در میان طوفان، هم‌پیمان با دیگر قایقرانها، قایقرانهای دریای شکنجه و خون یک خلق محروم و تحت ستم.

اما اگر بپرسید برای چه میری. در یک‌کلام میگم که، که برفروزم آتش‌ها برکوهستانها. و اگر بپرسید که فکرش را کردی که آنجا چه بر سرت خواهد آمد خواهم گفت که ما چه مجاهدین و چه شورا تا جایی که می‌فهمیدم و می‌توانستیم، می‌توانستیم بفهمیم فکرش را کردیم. ولی ولی مگر میشه همیشه فکر همه چیز را کرد. مگر شرایط ما و انقلابمون شرایط عادیست. تا آن‌جایی‌که من به یاد دارم در نقاط عطف در سر بزنگاههای خطیر و تاریخی همیشه این‌طور بوده. شب ۳۰خرداد این‌طور بود، شب پرواز به پاریس هم همین‌طور بود و خیلی شب‌ها و روزهای دیگر. ما در کشاکشیم با مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی افسارگسیخته تاریخ ایران، با خمینی این از نظر داخلی. از نظر بین‌المللی هم، وقتی که ما شروع کردیم، در شرق و غرب عالم هیچکس با ما نبود و هیچکس انقلاب و قیام جدیدی را بر مردم ایران روا نمی‌دید. هیچکس خواستار دگرگونی بنیادی در میهن به خون تپیده ما نبود و این خواست خلق و اراده شهدا و اسرا و رزمندگان مجاهد خلق بود که سرانجام برشورید.

از اول هم به پاریس نیامده بودیم برای وقت گذرانی و برای بازیهای سیاسی و نه برای استراحت و نه برای جان بدر بردن. اگر این‌طور بود، این روزها دشمن ضدبشری این‌قدر با عناد و پیگیری دنبال مسأله استرداد و اخراج من نبود. از طرف دیگر من هم به‌عنوان نخستین مسئول مقاومت پرخون یک خلق در زنجیر نمی‌توانم و نباید در اینجا، چنانکه مطلوب دشمن است و برایش اعمال فشار می‌کنه سکوت و یا بی‌طرفی پیشه بکنم. اعلان جنگ به دشمن ندم، فرمان تسلیح ندم و چنانکه می‌گویند و می‌خواهند بی‌طرفی اتخاذ کنم، نه این شایسته ما نیست. اگر‌چه به آنهایی که باید بگویم، گفتم که شخصاً حتی از استرداد به خمینی هم ترسی ندارم. چرا که خونم از خون سایر خواهران و برادران مجاهدم رنگین‌تر نیست. شخصاً فکر می‌کنم در روزگاری که شهادت این‌قدر فراوانه خیلی بیشتر از قسمتم زنده ماندم، خیلی.

بنابراین تا آخرین لحظه تا آخرین نفس با چنگ و ناخن دندان هم که شده بنای ستم پیر کفتار جماران را تا آخرین خشتش از جا خواهیم کند. بی‌مهابا.

راستی تا وقتی که خمینی و رژیمش هست راحت و زندگی بر چه کسی حلال است. یک لحظه زندانیها را به یاد بیاورید. شکنجه شده‌ها را، زنهای باردار تیرباران شده، مادرهای اسیر را و خلق قهرمان در زنجیر را.

اما اگر بایستیم، اگر مقاومت کنیم، علاوه بر همهٔ کشته‌ها و اسرایی که باید بدهید، آنوقت دهها و صدها مارک از توتالیتر و انحصارطلب گرفته، تا غیردمکراتیک و وابسته و امثالهم، بایستی که نوش جان کنید. شگفتا چه کسی بود که از کاندیداتوری ریاست‌جمهوری رژیم خمینی به‌خاطر بایکوت ولایت فقیه گذشت؟ غیر از مجاهدین. چه کسی پرچم مرگ بر خمینی برافراشت وقتی که بقیه هنوز به خط به‌اصطلاح ضدامپریالیستی امام چشم دوخته بودند؟ چه کسی فتنه لیبرال- ارتجاع را کور کرد، وقتی که سایرین در جا می‌زدند و به عقب می‌رفتند؟ چه کسی در هرکجای این کشور و این میهن از تهران تا اقصی نقاط کردستان وقتی که حقی از کسی تضییع می‌شد، پرچم حق‌طلبی برمی افراشت؟ از زنهایی که می‌خواستند آنها را به‌زور وادار به حجاب اجباری بکنند، تا آلونک نشینها و اقلیت‌های مذهبی. وقتی خمینی علیه مطبوعات تاخت و تازش را شروع کرد، چه کسی سینه سپر کرد؟ که بود که به دفاع از حقوق زنان برخاست؟ گفتم که آزادیخواه و استقلال طلب واقعی در نوع تنظیم رابطه‌اش با اضداد آزادی و استقلال، با نیروهای ضددمکراتیک و وابسته یا وابستگی گرا شناخته خواهد شد

که امروز تمامی خاک وطن ما کربلا و تمامی ایام آن عاشورا ست

تأسیس ارتش آزادیبخش ملی بمثابه بازوی بازوی استوار و پراقتدار خلق... .

لطفا به اشتراک بگذارید: