گواهی تاریخی - از نگاه و نطقهای دکتر محمد مصدق - قسمت ششم و پایانی
در خفقان رضاشاهی
برای خرید یک دستگاه رادیو باید از شهربانی اجازه کتبی می گرفتند
و برای فروش همان رادیو به دیگری باید ریل اداری و امنیتی طی میشد
مردم برای سفر به شهرهای دیگر باید از شهربانی محل
اجازه کتبی می گرفتند و به پستهای کنترلی در وسط راهها نشان میداند
روزنامه اطلاعات ۳ مهر ۱۳۲۰:
آیا این خبر مایه تأسف نیست که پیش از رسیدگی در محکمهٔ عدالت
به موضوع جواهرات سلطنتی و غصب اموال و املاک
و حبس و شکنجه مظلومین و خفه کردن بیگناهان در گوشه زندانها
شاه سابق که مملکت را اینطور پریشان و بیچاره ساخته، رهسپار بلاد خارجه شود؟
قسمتهایی از دفاعیات مسعود رجوی درباره مصدق
در بیدادگاه نظامی دادرسی ارتش شاه
بهمن ۱۳۵۰
اختناق رضاشاهی برای جوونای امروز قابل درک نیست، بهعنوان مثال: شهروندان عادی برای خرید یک دستگاه رادیو باید از شهربانی اجازه کتبی میگرفتند و برای فروش همون رادیو به دیگری، باز هم باید همین ریل اداری امنیتی رو طی میکردند!
اینهم یک مجوز قدیمی شهربانی که به صاحب آن اجازه خرید رادیو طبق شرایط خاصی داده شده! به دارنده این برگ آقای فلانی اجازه داده میشود طبق درخواست ثبت شده در دفاتر مربوطه، یک دستگاه رادیو مدل فلان ساخت کارخانه فلان به شماره سریال فلان در منزل خود داشته باشد و آنتن آن را نصب کند! بعد هم نوشته: اگه خواست رادیوی خودشو به کس دیگری بفروشه یا منتقل کنه باید شهربانی رو مطلع کرده و پروانه خودش رو هم پس بده! و یک سری مقررات دیگه!
شاید امروز کسی ندونه که زمان رضاشاه اختناق اونقدر شدید بود که مردم برای سفر به شهرهای دیگر باید از شهربانی محل، اجازه کتبی و بهاصطلاح پاسپورت میگرفتند! عینا مشابه سفر به خارجه! وسط راه هم پستهایی بودن که اجازه آنها را چک میکردند!