سالگرد انقلاب مشروطة گرامی باد
– از سخنان برادر ـ 20بهمن58 تبریز
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و بنام مردم غیور آذربایجان
خلق آزادی ستان و مجاهد پرور تبریز، و بیاد سرداران و سالاران گرانقدر آزادی مجاهدان اعظم ، مجاهدان شرف و حریت بشری ، ستارخان ، باقر خان ،ثقه الاسلام ، خیابانی و حنیف نژاد
مادرها ، پدرها ،برادرها و خواهرها ، برای هر انقلابی ارض تبریز همانطور که گفتم یک زیارتگاه است . یعنی هیچ انقلابی راستین پیدا نخواهد شد که مشتاق دیدارش نباشه و نخواهد به زیارت این حرم آزادی بشتابه ، ولی، ولی برای یک مجاهد خلق این آرزو و اشتیاق اوج دیگری به خودش میگیره ، چرا که یک مجاهد خلق در تبریز هم زادگاه تاریخی اش را پیدا میکنه و هم زادگاه سیاسی و عقیدتیش و هم زادگاه تشکیلاتی اش را ، زادگاه تاریخی اش از این حیث که در تاریخ جدید ایران اصل و نصب تاریخی ما به مجاهدین صدر مشروطه میرسه ،به ستار و باقر، تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم . از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمال یافته همان اسلامی هستیم که در غریو گلوله های سردار نطفه بست ، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم می درید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانه های تبریز به اهتزاز درمیآورد اسلامی که در غریو تفنگهای مجاهدین همه محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد هزاران هزار بار از میان آتش و خون گذشت ، بر علیه استعمار شورید ،روی اسب سردار کوه و دشت را نوردید ، در مردانگی و مروت و مردم دوستی علی گونه در سردار تجلی کرد ، با نامردمان هرگز سازش نکرد جانب محرومان را هیچوقت رها نکرد و امروز ما نوادگان آنها هستیم
بله این اسلام حنیف نه تنها ضد استبداد و استعمار بلکه به قول پدر طالقانی ضد استثمار هم هست ،حالا ما فهمیده بودیم ضد بهره کشی هم هست. کارگر و دهقان را میخواهد ، جامعه بی طبقه توحیدی را میخواهد اینجا بود که معطل نشدیم ، مرکب عشق و امید سردار را سوار شدیم ، تفنگش را هم بوسیدیم و برداشتیم ، مثل علی موسیو با حاج علی دوا فروش که شما ها باید خوب بشناسیدشون مرکز غیبی درست کردیم رفتیم و رفتیم ،هر وقت که راه پرفراز و پرسنگلاخ بود پر فراز و نشیب بود ، هر وقت که فشارها زیاد بود درست مثل سربازهای سردار در بحبوحه جنگهای تبریز صدای صمیمی سردار را شنیدیم که با عتاب میگفت آهای آهای آنام قربان ، وبلند شدیم.
و چنین بود که از خون سرداران وسالاران آزادی نسل جدیدی خوشه کرد ،درگذرگاه شب تار همانجایی که ستارخان رو به دروازه نور پیکار میکرد ، اخگران سرخ خوشه زدند ،ثقة السلام ها ، شیخ سلیم ها ، خیابانی ها ، فرزندان علی موسیو و حاجعلی دوا فروش حنیف نژادها ، محسن ها،بدیع زادگانها ، صمدها، گلسرخی ها و هزاران گل سرخ دیگر شعار : دوردبر رجوی..
خوشه ها دست ستاره پر گل ،
خوشه اخگر سرخ با طنین های سترگ
کا عاقبت کوره خورشید گدازان خواهد شد ،
و طومار هرگونه ستم و استثمار را در هم خواهد پیچید
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و بنام مردم غیور آذربایجان
خلق آزادی ستان و مجاهد پرور تبریز، و بیاد سرداران و سالاران گرانقدر آزادی مجاهدان اعظم ، مجاهدان شرف و حریت بشری ، ستارخان ، باقر خان ،ثقه الاسلام ، خیابانی و حنیف نژاد
مادرها ، پدرها ،برادرها و خواهرها ، برای هر انقلابی ارض تبریز همانطور که گفتم یک زیارتگاه است . یعنی هیچ انقلابی راستین پیدا نخواهد شد که مشتاق دیدارش نباشه و نخواهد به زیارت این حرم آزادی بشتابه ، ولی، ولی برای یک مجاهد خلق این آرزو و اشتیاق اوج دیگری به خودش میگیره ، چرا که یک مجاهد خلق در تبریز هم زادگاه تاریخی اش را پیدا میکنه و هم زادگاه سیاسی و عقیدتیش و هم زادگاه تشکیلاتی اش را ، زادگاه تاریخی اش از این حیث که در تاریخ جدید ایران اصل و نصب تاریخی ما به مجاهدین صدر مشروطه میرسه ،به ستار و باقر، تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم . از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمال یافته همان اسلامی هستیم که در غریو گلوله های سردار نطفه بست ، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم می درید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانه های تبریز به اهتزاز درمیآورد اسلامی که در غریو تفنگهای مجاهدین همه محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد هزاران هزار بار از میان آتش و خون گذشت ، بر علیه استعمار شورید ،روی اسب سردار کوه و دشت را نوردید ، در مردانگی و مروت و مردم دوستی علی گونه در سردار تجلی کرد ، با نامردمان هرگز سازش نکرد جانب محرومان را هیچوقت رها نکرد و امروز ما نوادگان آنها هستیم
بله این اسلام حنیف نه تنها ضد استبداد و استعمار بلکه به قول پدر طالقانی ضد استثمار هم هست ،حالا ما فهمیده بودیم ضد بهره کشی هم هست. کارگر و دهقان را میخواهد ، جامعه بی طبقه توحیدی را میخواهد اینجا بود که معطل نشدیم ، مرکب عشق و امید سردار را سوار شدیم ، تفنگش را هم بوسیدیم و برداشتیم ، مثل علی موسیو با حاج علی دوا فروش که شما ها باید خوب بشناسیدشون مرکز غیبی درست کردیم رفتیم و رفتیم ،هر وقت که راه پرفراز و پرسنگلاخ بود پر فراز و نشیب بود ، هر وقت که فشارها زیاد بود درست مثل سربازهای سردار در بحبوحه جنگهای تبریز صدای صمیمی سردار را شنیدیم که با عتاب میگفت آهای آهای آنام قربان ، وبلند شدیم.
و چنین بود که از خون سرداران وسالاران آزادی نسل جدیدی خوشه کرد ،درگذرگاه شب تار همانجایی که ستارخان رو به دروازه نور پیکار میکرد ، اخگران سرخ خوشه زدند ،ثقة السلام ها ، شیخ سلیم ها ، خیابانی ها ، فرزندان علی موسیو و حاجعلی دوا فروش حنیف نژادها ، محسن ها،بدیع زادگانها ، صمدها، گلسرخی ها و هزاران گل سرخ دیگر شعار : دوردبر رجوی..
خوشه ها دست ستاره پر گل ،
خوشه اخگر سرخ با طنین های سترگ
کا عاقبت کوره خورشید گدازان خواهد شد ،
و طومار هرگونه ستم و استثمار را در هم خواهد پیچید