تظاهرات ایرانیان در استکهلم سوئد در اعتراض به اعدام و قتل عام ـ قسمت سوم
تظاهرات ایرانیان در استکهلم، اعتراض به اعدام و قتلعام و ضرورت محاکمه سران رژیم آخوندی بهویژه خامنهای، آخوند رئیسی و اژه ای به جرم ارتکاب نسلکشی و جنایت علیه بشریت ـ قسمت سوم ـ ۳شهریور ۱۴۰۰
دوشنبه اول شهریور۱۴۰۰ (۲۳اوت۲۰۲۱)
در تظاهرات ایرانیان در استکهلم در سی و سومین سالگرد قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۶۷ با حکم خمینی و توسط دژخیمان رژیم از جمله آخوند جلاد ابراهیم رئیسی بهشهادت رسیدند مگنوس اسکارشون نماینده پارلمان سوئد طی پیامی با خواستهای تظاهر کنندگان ابراز همبستگی کرد
مگنوس اسکارشون-نماینده پارلمان سوئد
برای من افتخار بزرگی است که امروز چند کلمهای با شما که برای نیل به دمکراسی، آزادی و حقوقبشر در ایران و برای هزاران نفری که تاکنون جان خود را قربانی آن کردهاند تظاهرات میکنید صحبت کنم. اطلاع دارم که تعدادی از شما خاطراتی از زندان دارید و شکنجه شدهاید و تحت تعقیب قرار گرفتهاید. بعضی از شماها شاهد اعدام بستگان نزدیک خود در ایران بودهاید. سخن از خواهران، برادران و پدرها و مادرهای شماست. بدین خاطر اهمیت زیادی دارد که دادگاه یکی از دژخیمان رژیم شروع شده است.
ما با تلاش خستگیناپذیرمان برای نیل به آزادی این رژیم دهشتناک را تغییر میدهیم. این روزها وقتی تظاهرات شما در استکهلم و دیگر نقاط جهان را میبینم که عکسهای قربانیان رژیم را بهمراه دارید در مقابل شما سر تعظیم فرود میآورم. این نباید کوچک شمرده شود. این را باید به تاریخ نشان داد. ما تغییر را شاهد خواهیم بود.
متشکرم.
در تظاهرات ایرانیان در استکهلم شماری از بستگان شهیدان سربهدار در قتلعام ۶۷ در استکهلم و همچنین از اشرف۳، نماینده انجمنهای جوانان مقیم سوئد و نماینده شاکیان پرونده و زندانیان سیاسی در نظام آخوندی به سخنرانی پرداختند و بر ضرورت محاکمه سران رژیم آخوندی به جرم جنایت علیه بشریت تأکید کردند
بهناز عطارزاده
هموطنان عزیز یاران شورشگر
من بهناز عطارزاده، هوادار سازمان مجاهدین خلق و زندانی سیاسی دهه۶۰ هستم. سه برادرم// به جرم هواداری از سازمان مجاهدین// بهشهادت رسیدن. سعید در سال۶۰ اعدام شد و بهروز و محسن در زمره ۳۰هزار سربدار راه آزادی هستند// که در تابستان ۶۷ بهخاطر ایستادگی بر هویت مجاهد جاودانه شدن. اما من امروز نیامدهام که فقط از برادرام بگم// در کنار من خانوادههای داغداری ایستادهاند که در تمام این سالها، بر آرمان دادخواهی شهیدان پایدار بوده ان: مادر ابراهیم پور، مادر و پدرشجاعی، خانوادههای میرزایی، دارآفرین، معاونی، ادبآواز و دهها خانواده دیگر.
خانوادههای ما در تمام این سال ها، همچون دیگر اعضای خانواده بزرگ مجاهدین، دادخواه خون فرزندان ایران عزیزمون بودن. اما دادخواهی ما از جنس نشستن و انتظارکشیدن نبود، ما با شهادت عزیزامون از روی یاس برخورد نکردیم. ما نه تنها به پستوها و کنج عافیت نخزیدیم بلکه هر گام در این مسیر پرسنگلاخ، بر تعهد و پایداری ما برای مبارزه با رژیم ولایت فقیه اضافه کرد و عزم ما رو برای برپایی جامعهیی آزاد، برابر و دمکراتیک صدچندان کرد، جامعهیی که دیگر شاهد این رنج و بیعدالتی بیسابقه نباشه. جامعهیی که در آن دیگه کسی از اعدام نگه
در تمامی این سال ها، از تابستان خونین ۶۰ تا تابستان حماسی ۶۷ و تا آبان غرورانگیز ۹۸، ما دادخواهان، همبسته و دست در دست یکدیگر خروشیدهایم: «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم».
ما همواره یقین داشتهایم که روزی جنایتکاران حاکم بر میهنمان در پیشگاه عدالت قرار خواهند گرفت. آرزوی پدر و مادرم تا لحظه مرگ همین بود که عاملان و آمران این جنایت به سزای اعمالشان برسند.
این یقین به حتمیت دادخواهی و عدالت، برخاسته از آرمان و هدف ما است، برخاسته از خون به ناحق ریخته شده عزیزامون، و رنجهای نانوشته ایران ویران و در زنجیر.
ایمان ما به سوگند دادخواهی خواهر مریم و تلاشهای بیوقفهاش برای پیش بردن جنبش دادخواهی نوید بخش پیروزی محتوم ماست.
اینجا از گفتههای خواهر مریم استفاده میکنم که گفتند نه کتمان جنایت، نه پنهان کردن مزار شهیدان، نه هویت زدایی از مجاهدان سر به دار هرگز نخواهد توانست جنبش دادخواهی را مخدوش یا متوقف کنه
امروز پس از چهار دهه نبرد با نظام ولایت فقیه با کهکشانی از شهدای مجاهدین، در این دادگاه، برای نخستین بار یک دژخیم قتلعام در پیشگاه عدالت قرار گرفته، یکی از کسانی که در راهروی مرگ، دست برادران، خواهران، پدران و مادران ما را در آن تابستان خونین گرفت و با بیرحمی به سوی مرگ برد و بعد هم برای این جنایت هولناک شیرینی پخش کرد.
ما میدانیم که او تنها یکی از عاملان و دستاندرکاران این جنایت بزرگ است و فراموش نمیکنیم که دیگر آمران، طراحان و دستاندرکاران این جنایت دهشتناک در عالیترین مناصب رژیم ملاها جای گرفتهاند.
ابراهیم رئیسی، یکی از آمران و از اعضای مؤثر کمیته مرگ در جریان قتلعام عزیزان ما در سال۶۷، حالا بر صندلی ریاستجمهوری رژیم تکیه زده. ما به نام عدالت و به نام عزیزای پرکشیدهمون، از سیستم قضایی سوئد میخوایم همزمان با محاکمه دژخیم نوری، ترتیب صدور حکم جلب بینالمللی برای محاکمه رئیسی جلاد رو فراهم کنه.
ما همچنین از دادگستری سوئد میخوایم دست مزدور نفوذی رژیم و تواب تشنه به خون را که در لباس دادخواهی برای انهدام این جنبش دندان تیز کردهاند، از این دادگاه و از این پرونده کوتاه کنه.
ما به نام دهها هزار خانواده داغدار و دادخواه، از دولت سوئد میخوایم با این رژیم قتلعام دست نده و از تمام کشورهای دمکراتیک می خوایم به سیاست مماشات و چشم بستن بر نقض وحشتناک حقوقبشر در ایران پایان بدن.
ما همچنین از جامعه جهانی و از تمام وجدانهای آزاد میخواهیم با حمایت از جنبش دادخواهی مردم ایران ترتیبی اتخاذ کنند تا پرونده قتلعام ۶۷ به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده بشه.
متشکرم
مادر مجاهد هاجر رمیم-از اشرف۳
سلام به همه همرزمان و فرزندان عزیزم
من هاجر رمیم هستم، همه مجاهدان شهید همچون مجاهدان شهید راشد و زاهد معدومی، پسران من از فرزندان من هستند و من دادخواه همه آنها هستم
پسرم زاهد۲۶ساله بود، که در سنندج دستگیر کردند او بلافاصله زیر شدیدترین شکنجهها بردند. مدتها در سلول انفرادی بود و بهدلیل همین شکنجهها توان راه رفتن بر روی پاهایش را نداشت و چهار دست و پا راه میرفت. اولین بار وقتی بعد از مدتها او را در زندان دیدم، همه بدنش پر از زخم بود. چهرهاش آنقدر ورم کرده و کبود بود که شناخته نمیشد. کف پاهایش که گوشت و پوستی نداشت، پر از عفونت بود. با وجود همه این سختیها مثل کوه مقاوم بود و با سری بلند و سرودخوان همراه با ۹مجاهد دیگر دلاورانه بهشهادت رسیدند.
پسر دیگرم راشد معدومی بعد از شهادت برادرش زاهد، به ارتش آزادیبخش پیوست سرانجام در سن ۲۹سالگی در عملیات کبیر فروغ جاویدان به دست پاسداران جنایتکار بهشهادت رسید. پدر معدومی که از فرهنگیان شناخته شده کرمانشاه بود، بهخاطر شدت فشارها در ۶۴ سالگی بر اثر سکته مغزی درگذشت
اگرچه راشد و زاهد پارههای تن من بودند و با شیره جانم بزرگشان کرده بودم اما آنها همرزمان من بودند من نیز مثل آنها آرمان مقدس مجاهدین را انتخاب کردهام و مثل آنها همه چیز خود را فدای آرمان مسعود رجوی کردند تا آخرین نفسم با افتخار در این مسیر خواهم بود و تنها به این امید زندهام و نفس میکشم که برادر مسعود و خواهر مریم به آرزوی زیبایشان که آزادی و آبادی ایران است، برسند.
با افتخار در پیشگاه همه مردم و همه مادران و پدران داغدیده که این رژیم جنایتکار فرزندانشان را جلو چشمانشان پر پر کردند و در مقابل رهبران و همه فرزندانم حاضر حاضر میگویم.
خدیجه برهانی-از اشرف۳
با سلام به همه اشرفنشانهای عزیز!
به همه شما بهخاطر فعالیتهایتان در استمرار دادخواهی شهیدان درود میفرستم. به شما که هر روز بیشتر و بیشتر بر دامنه این نبرد مقدس اضافه میکنید و درس جدیدی به نظام جلادان میدهید.
من خدیجه برهانی هستم، تنها بازمانده از یک خانواده ۱۰نفره. که ۴ برادرم قبل از قتلعام شهید شدند و ۲برادرم و مینو محمدی همسر برادرم در قتلعام۶۷ اعدام شدند. پدرم که روحانی بود، بهدلیل مخالفتش با دینفروشی رژیم، خلع لباس شد. او عمرش رو با داغ هفت جگرگوشهاش با انواع آزار و اذیتها و توهینها و تحقیرها و فشارهای طاقتفرسا طی کرد. مادرم بهخاطر شدت فشارها و غم از دست دادن فرزندانشان جان باخت.
دو برادرم احمد و حسین در قتلعام ۶۷ اعدام شدند.
هیچگاه چهره خندان برادر۱۷سالهام، حسین را که در خیابانهای قزوین، نشریه مجاهد، میفروخت رو فراموش نمیکنم، او روز در۵فروردین۶۰ یعنی سه ماه قبل از ۳۰خرداد دستگیر میشه و در قتلعام۶۷ در گوهردشت اعدام میشه. برادر دیگرم احمد در مرداد۶۰ بهخاطر هواداری از مجاهدین دستگیر و به ۱۵سال حبس محکوم میشه. او نهم در قتلعام ۶۷ بهخاطر اینکه سرموضع بود، به اعدام محکومش میکنند.
مهدی، بزرگترین برادرم که استاد فلسفه و مسلط به۵ زبان بود، چهار سال زندان و شکنجه زمان شاه را تجربه کرده بود. او نهم در مرداد ۶۰ دستگیر میشه و بعد از یک هفته زیر شکنجه بهشهادت میرسه. .
برادر دیگرم، علی در سال۵۶ بهخاطر مخالفتش با رژیم شاه سه بار دستگیر میشه، او استادیار بو که در سال۵۸بعد از کودتای فرهنگی از دانشگاه اخراج میشه. در مرداد ۶۰ دستگیر و ۱۸شهریور ۶۰ در سن ۲۴سالگی، تیرباران میشه. مینو محمدی همسر برادرم نیز در قتلعام ۶۷ در قزوین اعدام میشه.
برادر دیگرم مفید که از فعالان سیاسی دوران شاه بود بعد از پیروزی انقلاب به مجاهدین میپیونده. و در مرداد ۶۷ در عملیات کبیر فروغ جاویدان بهشهادت میرسه. برادر کوچکم حسن فردای ۳۰خرداد در سن ۱۵سالگی همراه با تعدادی از مجاهدین دستگیر و بدون هیچ محاکمه ای چهار سال در زندان نگهاش میدارند. او بعد از آزادی از زندان بلافاصله به ارتش آزادیبخش میپیونده و در عملیات چلچراغ به کاروان شهدای مجاهدین میپیونده
درود بر همه آنها که من همواره مدیون اونهام و اونها رسم مجاهدت را به من آموختند.
من صرفاً یکی از کسانی هستم که خانوادهام بهدست آخوندها از هم پاشیده شد. ولی در شهر ما قزوین خانوادههای زیادی هستن که هر کدام یک یا چند عضو خانوادهشان بهدست این جنایتکاران بهشهادت رسیدند، از جمله خانواده جباریان، هاشمیان، جلالیان یزدیان و چندین خانواده دیگه و همچنین دو روحانی مجاهد علی درزی و رضا الهی که در دو از زندانیان زمان شاه بودند در این شمارند.
خمینی جلاد که آرزوی خلافتی چند صد ساله را در سر داشت و با قتلعام ۶۷ میخواست این شجره طیبه که در همین روزها ۵۷ساله میشود ریشهکن کنه اما الآن شاهدیم که با بیش از سه دهه تلاشهای مقاومت ایران تقلاهای رژیم و همدستان و مزدورانش برای به فراموشی سپردن یا انحراف جنبش دادخواهی و مخدوش کردن آمار شهیدان خنثی و بر سر رژیم آوار شده است
این تازه آغاز راه است. ما تا محاکمه سران نظام جلادان بهویژه خامنهای، رئیسی، اژهای و هر آنکس که در خون عزیزان ما دست داشته و دارد، از پای نمینشینیم. کارزار دادخواهی جزیی از نبرد سرنگونی است. و ما با اتکا به فلسفه کس نخارد برادر مسعود و اندیشه میتوان و باید خواهر مریم عزیز آنرا محقق میکنیم.
خامنهای رئیسی و اژهای و دیگر آدمکشان میخواهند با سرکوب جامعه را مرعوب کرده و با قیامها و اعتراضات و کانونهای شورشی که در قلب این اعتراضات قرار دارند مقابله کنند
اما خیزشهای مردمی با خروش شعارهای مرگ بر خامنهای مرگ بر اصل ولایت فقیه و کارزارهای اختناق شکن کانونهای شورشی نشان داد که این اقدامات سرکوبگرانه به جایی نمیرسد.
همانطورکه خواهر مریم عزیز مان گفتند مجاهدین با الهام از عاشورای حسینی برای سرنگونی این رژیم بپا خاستهاند. عاشورای مجاهدین به پیشتازی اشرف و موسی، ۱۲۰هزار شهید راه آزادی، قتلعام۱۰شهریور در اشرف و تا ۱۵۰۰شهید قیام آبان۹۸، یک پیام دارند: مقاومت بهر قیمت تا سرنگونی این رژیم
بهعنوان یک مجاهد خلق، برای رهایی و آزادی مردم اسیر و در زنجیرمان و سرنگونی رژیم جنایتکاران، به خواهر مریم عزیزم، میگویم حاضر حاضر حاضر
رسول تبریزی-هیئت شاکیان و زندانیان سیاسی
هموطنان عزیز
خواهران و برادران عزیز دوستان گرامی
ما به همراه دوستان و هم زنجیرانمان در اینجا گردهم آمدهایم. امیدواریم لیاقت آنرا داشته باشیم که پیامرسان ۳۰هزار یار سربهدار باشیم که ۳۳سال پیش در همین ایام عاشقانه و با لبی خندان و قلبی آکنده از امید به آینده با شعارهای مرگ بر خمینی درود بر رجوی درود بر مجاهدین به پای چوبههای دار رفتند و با نیشخند به خمینی و دژخیمانش، مرگ را به سخره گرفتند و نوید بخش زندگی واقعی شدند.
آن ایام مثل همین روزها ماه محرم و ایام عاشورای حسینی بود. آنها با تاسی به امام حسین فریاد هیهات منا الذله بر آوردند و بین ذلت و مرگ، حیات جاودانی را انتخاب کردند.
دشمن به خیال خود میخواست با این اعدامهای وحشیانه که در تاریخ معاصر سابقه ندارد ریشه سازمان مجاهدین را برکند و خلافت شیطانی خود را ابد مدت کند. دشمن می خواست شجره طیبهای را که ۵۶سال پیش توسط حنیف کبیر بنیان گذاشته شد و مسعود رجوی با پرداخت سنگینترین بها آن را از گزند شبیخون شیخ و شاه در امان نگهداشت و با خواهر مریم به یک اعتبار روزافزون بینالمللی دست یافت نابود کند اما درست به عکس امروز بعد از گذر ایام و سالها همه به چشم میبینند که چگونه جوشش خون آن شهیدان به کابوسی برای همین خلافت جنایت و فساد تبدیل شده و جنبش دادخواهی در متن کارزار بزرگ مردم و مقاومت ایران برای سرنگونی هر روز دامنه و وسعت بیشتری پیدا میکند
دوستان عزیز
دشمن در طول ۳دهه گذشته همواره مذبوحانه تلاش کرده که قتلعام ۶۷ به فراموشی سپرده شود اما جنبش دادخواهی که از همان هفتههای اول قتلعام توسط برادر مسعود شروع شد و در سال۹۵ با فراخوان خواهر مریم ابعاد جهانی به خود گرفت این توطئه را نقش برآب کرد. وقتی که در به فراموشی سپردن این جنایت ناکام ماندند درصدد توطئه بهمنظور منحرف کردن و مخدوش کردن این جنبش برآمدند با انتصاب ابراهیم رئیسی جلاد ۶۷ به ریاست جمهوری، قتلعام ۶۷ و جنبش دادخواهی ابعاد و مفهوم متفاوتی پیدا کرد و آرایش جدیدی بین خلق و ضدخلق به نمایش گذاشته شد.
از یکسو فاشیسم دینی که در جلادی چون رئیسی سمبلیزه میشود که بهخاطر قتلعام ۶۷ و بهخاطر جنایت علیه بشریت باید در برابر عدالت قرار گیرد و از سوی دیگر جنبش مقاومتی که توسط مجاهدینی رهبری میشود که قربانیان آن قتلعام عمدتاً از این سازمان بوده است. بنابراین دو سوی معادله ایران با همین قتلعام شاخصگذاری میشود و همین صحنه بهخوبی نشان میدهد که آلترناتیو این رژیم کیست و موجودیت آن از چه طرفی تهدید میشود. این همان تصویری است که رژیم با تمام قوا تلاش میکند از آن بگریزد.
به همین خاطر است که رژیم و همدستان و مزدورانش تلاش میکنند که از شهیدان آن قتلعام هویت زدایی کنند و این حقیقت را پنهان کنندکه بیش از ۹۰درصد آن شهیدان مجاهدان سرفراز بودهاند.
بگذریم که وقایع ۲هفته گذشته در دادگاه استکهلم یکبار دیگر نشان داد که این حقیقت نه پوشاندنی است و نه انکار کردنی و ما به آنها میگویم بیجهت عرض خود می برید و زحمت ما می دارید. سازمان مجاهدین اجازه نمیدهد قطره ای از آن خونها به هدر برود. ما به آنها با شعاری که همین امروز بارها و بارها شنیدیم پاسخ میدهیم که خون شهیدان ما رنج اسیران ما در تو گره میخورد رجوی قهرمان
در ۲سال گذشته ما با جریان دیگری برای منحرف کردن جنبش دادخواهی از سوی اطلاعات آخوندها مواجه بودیم آنها که نتوانسته بودند جنبش دادخواهی را خاموش کنند میخواستند با دستگیری یکی از دستاندرکان قتلعام در زندان گوهردشت، در همین شهر، مأموران و مزدوران اطلاعات خود در لباس دادخواهی در بیاورند تا خطوط شوم خود را از این طریق پیش ببرند.
اما هوشیاری و مواضع اصولی مقاومت توطئه دشمن را بر سر خودش خراب کرد از همان روز اول مقاومت با حرکت روی ۲ بردار به مقابله با این توطئه پرداخت. اول: افشای نقش وزارت اطلاعات و مزدور نفوذیش در این طرح. همه یادمان هست که انتشار فایل صوتی آخوند محمد مقیسهای، ناصریان در اطلاعیه کمیسیون امنیت نقش وزارت اطلاعات روشن شد و امروز میبینیم که نکته به نکته آن حقایق ۲۰ماه بعد در کیفرخواست دادستان مورد تأیید قرار گرفت و روشن شد که این مزدور نفوذی خود از مدتها پیش در ارتباط با دژخیم حمید نوری بوده است.
به موازات این افشاگری از همان روزهای اول سازمان مجاهدین و اعضا و هواداران سازمان از جمله ما، با تمام قوا درصدد برآمدیم که با اسناد و مدارک با شکایت و شهادتهای خودمان نگذاریم دژخیم از عدالت بگریزد و همانطور که در وقایع ۲هفته گذشته دادگاه دیدیم اگر حضور گسترده اعضا و هواداران مجاهدین در این پرونده نبود، خطوط و تاکتیکهایی که وزارت اطلاعات از طریق مزدور نفوذی در این پرونده پیش میبرد، به فرار دژخیم از عدالت منجر میشد.
آری یکبار دیگر مقاومت ایران پوزه دشمن ضدبشری را به خاک مالید و جنبش دادخواهی که جزیی از جنبش بزرگ مردم ایران برای سرنگونی است را قدرتمندتر از گذشته تا محاکمه سردمداران رژیم بویژه خامنهای و رئیسی در دادگاه مردم ایران یا در یک دادگاه بینالمللی ادامه خواهد داد.
پخش ادامه سخنرانیها در روزهای آینده
مطالب مرتبط