اول محرم روز ورود کاروان امام حسین به دشت کربلا- مسعود رجوی - ۲۵آذر۱۳۶۰
مسعود رجوی- ۲۵آذر ۱۳۶۰
خمینی همچون اجداد سیاسی و مسلکیاش معاویه و یزید، مجاهدین آزادی و انقلاب را میان دو چیز مخیر ساخت تسلیم یا مرگ سرخ
دجال خونآشام مجاهدین حسینی را با فرومایگان جبهه متحد ارتجاع یکی گرفته و این فریاد تاریخی پیشوای ما سیدالشهدا را به فراموشی سپرده بود که هیهات منا الذله هیهات منا الذله
خمینی نمیتوانست بفهمد که برای پیروان عقیدتی و سیاسی حسین بن علی هر فدیه و هر مرگ سرخ دریچهیی بهروی حیات سرسبز تکاملی میگشاید
علی و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات مناالذله و هیهات مناالذله
خلق قهرمان ایران
مقاومت کنندگان حسینی
بار دیگر عاشورای حسینی الهامبخش تمامی مقاومتهای تشیع سرخ فرا میرسد همچون امروز در یکسو یزید بهاصطلاح امیرالمومنین امام فرومایگی و شقاوت با لشکر رجالهها چماقداران شکنجهگران حکام ضد شرعی و حجت السلام های معاویه و در سوی دیگر مجاهدین حسینی وارثان راستین مکتب ناب، حامیان حقوق خلق و همه پرچمداران آزادی که باز هم جاسوس و خارجی محارب و طاغی و باقی و مفسد و منافق نامیده می شوند از جرثومههای پستی و دنائت از لاجوردیها موسویها و خلخالیهای دوران که آن روز حرمله و ابن زیاد و ذی الجوشن نامیده میشدند البته انتظاری جز آنکه در عاشورا کردند نبود آنها نیز به ترتیبی در روزگار خود لاف در افتادن با قدرت تجاوزکار زمانه میزدند مگر نبود که حکومت اموی در شام آن همه با روم درآمیخته و آن همه بهاصطلاح اسلام نیز بدانجا صادر کرده بود؟ البته خمینی دجال خونآشام نیز همچون اجداد سیاسی و مسلکیاش معاویه و یزید ابتدا پرچمداران انسانیت و شرف مجاهدین آزادی و انقلاب را میان دو چیز مخیر ساخت تسلیم یا مرگ سرخ. آری، به یاد داریدکه در پاسخ آخرین نامه ما، اردیبهشت ۶۰، که با ملایمترین زبان ممکن جنایاتش را برشمرده و اتمامحجت کرده بودیم؟ باز هم جز بر خیره سری و شقاوت نیفزود و ۲ راه بیشتر باقی نگذاشت یا ندامت تلویزیونی و یا مرگ.
ظاهراًدجال خونآشام مجاهدین حسینی را با فرومایگان جبهه متحد ارتجاع یکی گرفته و این فریاد تاریخی پیشوای ما سیدالشهدا حسین ابن علی علیهالسلام را به فراموشی سپرده بود که هیهات مناالذله هیهات مناالذله جانی مرتجع نمیتوانست بفهمد که برای پیروان عقیدتی و سیاسی حسین بن علی نیز همچون خود او هر فدیه و هر مرگ سرخ دریچهای بر روی حیات سرسبز تکاملی میگشاید و درست در نقطهای که روانشناسی ذلت و تسلیم، مقهور اراده شرف و افتخار میشود ارواح مطمئن انسانی پرده از رازی برمیدارد که در یککلام راز تمامیت وجود انسانی است. ضد نابودی! ضد نابودی، این است ترجمه تحت اللفظی کلمه فدا.
پس همین عملکرد فداکارانه انسانی است که مسئولیت او را از بیخبری و ناآگاهی حیوانی ممتاز میکند و چنین است که سرانجام نیروهای تباهگر غریزی و اجتماعی در پیشگاه انسانیت زانو میزنند و آنگاه کبوتر آزادی و صلح پر میکشد بدینسان تاریخ انسانی تاریخ تعالی دائمی از قلمرو اجبار و استبداد به قلمرو رهایی و آزادی و زدودن همه قید و بندها و نیروهای ضدبشری و ضد یگانگی است آری فلسفه عاشورا نیز همین است توحید و آزادی و امروز همه میدانند که همه خاک میهن ما ایران کربلا و هر روز آن عاشورا است پس عجب نیست که کمتر شهر و روستایی مانده است که از خون مجاهدین خدا و خلق و همه مجاهدان آزادی سرخ فام و خونین نشده باشد اما درست به همین دلیل یعنی بهدلیل نفی ذلت و تسلیم، و انتخاب آگاهانه فلسفه حسینی اعتلا و آزادی تردیدی نیست ملتی که فرزندانش اینچنین شهادت سرخ را بر سیاهی تسلیم مرجح میشمارند قطعاً شکست ناپذیرند.
از سوی دیگر برای مجاهدین خلق ایران که امروز باز هم آیین محمدی را اینگونه در معرض دستاندازی و چپاول اخلاف بنی امیه میبینند اسباب سرفرازی و افتخار تاریخی و عقیدتی است که به بهای عزیزترین خونهای خواهران و برادرانشان دامان مطهر مکتب حسینی را از تمامی پلیدیها و شرک و جاهلیت خمینی پاک سازند و اینجاست که امروز این ندای حسینی مجاهدین در هرکوی و برزن طنین افکنده است که ان کان دین محمد لایستقیم الا بقتلی فیا سیوف خذینی
اگر آیین محمدی جز بهقتل من برپا و پایدار نمیماند پس ای شمشیرها بگیریدم
سخنرانی مسعود رجوی - امجدیه۱۳۵۹
ان کان دین محمد لایستقیم الا بقتلی فیا سیوف خذینی
اگر دین محمد جز با عبور ما از جاده خون استوار و مستقیم و راست نمیشه پس ای گلولهها بگیریدم.
بنابراین خمینی آرزوی ولایت ابدمدت سفیانی و سلطنت بلامعارضه یزیدی را به گور خواهد برد سلام بر حسین مرگ بر خمینی.
ای مقتدا و راهبر جاویدان! که اگر تو و اگر سرخط عاشورایی تو نبودید امروز ما هم هیچ بودیم و هیچ نبودیم. شرف، اعتبار، آینده و تمامی دارایی عقیدتی و سیاسی ما از عاشورای حسینی جوشیده
مسعود رجوی ـ ۱۳ شهریور ۱۳۶۶
اون روز که عیسی مسیح پیامبر خدا رو مرتجعین و ظلمهٔ دوران دراز میکردند و به شلاق میبستند، در اون ایام البته سطح آگاهی اندک بود.
در اون ایام البته مقتضیات و شرایط عینی انقلابات بسیار نازل بود، بهمین دلیل این انبیاء و ائمه انقلابی بودند که در پیشاپیش زحمتکشان و محرومان باید جان فدا میکردند و باید این سنت سرخ عاشورایی رو میگذاشتند. اگر چنین نبود شبهای شب ترین و تیرهترین هرگز تمام نمیشد و هرگز به پایان نمیرسید. کما اینکه اگر سنت شما نبود مجاهدینی هم در کار نبودند که این میراث رو در زمان خمینی بدوش بکشند.
دژخیم گفته بود بتازگی که گوئیا امام حسین زیارت مکه رو برای این ترک کرده و به کربلا شتافته که حرمت کعبه شکسته نشه ای وای، مگر حسین جز حرمت مجسم مکهست؟ مگر اون روز و در اون دوران جز در حسین میشد کعبه رو زیارت کرد؟ راستی چه کسانی اون روز و اون سال خانهٔ خدا رو زیارت کردند؟ اونهایی که گرد بنا گردیدند یا اونهایی که در دشت کربلا طواف کردند؟ قبل از هر چیز باید گواهی داد ای مقتدا و راهبر جاویدان! که اگر تو و اگر سرخط عاشورایی تو نبودید امروز ما هم هیچ بودیم و هیچ نبودیم.
راستی اگر مجاهدین خط مشی حسینی پیشه نمیکردند اگر عاشورا رو نصبالعین خودشون نمی کردند آیا جز گروه و یا جریان روشنفکری بیشتر باقی میموندند؟ جز اینکه حالا پراکنده و در کنار، در گوشه و کنار، در خود و بیخود، بحثی بکنند و فحصی بکنند، مثل خیلیهای دیگر، چه چیز باقی میموند. آیا غیر از اینه که شرف، اعتبار، آینده و تمامی دارایی عقیدتی و سیاسی ما از عاشورای حسینی جوشیده. پس امروز تو رو زیارت میکنیم، در هر کجا که هستیم به دیدارت میشتابیم. البته دیداری در میانهٔ میدان و نه در کنار.
از این پیشتر هم بهطور عام مجاهدین از فردای سی خرداد هر روز و در هر کجا عاشورایی داشتند و گرد راهبر تاریخی خودشون طواف میکردند اما امروز زیارت خاص تو و یاران توست. با دلهایی پاک و پاکیزه، و با قصد قربت، و تجدید عهد و پیمان در برابر تو و ساحت تو سر تعظیم فرود میآریم و در برابر پیکر پاکت و روح بالا و پرفتوح و جاودانت.