آموزشهای ایدئولوژیکی مجاهدین مسعود رجوی-رمضان ۱۳۹۳- قسمت پنجم
آموزشهای ایدئولوژیکی مجاهدین
نتیجهگیری و چند رهنمود
برای جوانان انقلابی در داخل میهن اشغال شده
جنگ پر رنج و خون مردم و مقاومت ایران با فاشیسم دینی، بیوقفه ادامه دارد.
آخوندهای حاکم بیش از مردمک چشمشان، از تور و طلسم اختناق مواظبت میکنند. اعدامهای روزمره و فزاینده به همین خاطر است تا مردم مرعوب و تخدیر شوند و امکان حرکت و خیزش از آنها سلب شود. تعجبی ندارد که یکسال پس از آخوند ”اعتدالی“، طبق مصوبه مجلس ارتجاع در روز ۲۲تیر۹۳، شرط تشکیل هر حزب و گروه سیاسی و حتی شرط عضویت در آن را“ اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه“ قرار دادهاند. مضافاً بر اینکه در این رژیم ”سوءپیشینه کیفری“ نداشته باشد که شامل هر گونه رابطه و ارتباطی با جریانهای مخالف نظام میشود.
طبعاً ”اعتقاد“ سنجی نیز برعهدهٔ سربازان وزارت بدنام و لباس شخصیهای ولایت است. بگذریم که تفتیش و سنجش اعتقاد، از اساس برضد حقوق شهروندی و بر ضد قانون بینالمللی است. مجلسی که برای یک جامعه با طبقات و اقشار و ادیان و اعتقادات گوناگون قانونگذاری میکند، چرا و چگونه به خود جرأت میدهد که اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه را شرط تحزب و عضویت در هر گونه تشکل سیاسی قرار بدهد؟
اما سرکوب و اختناق در داخل برای حفظ این رژیم، از فرط ارتجاع و استبداد فراگیر، کفایت نمیکند. این رژیم از ابتدا برای مهار کردن بحران در داخل نیازمند صدور آن بهخارج از مرزهای ایران بوده است.
خصوصیت ویژه دیکتاتوری ولایت فقیه و تفاوت آن با دیکتاتوریهای کلاسیک، صدور ارتجاع و تروریسم و جنگافروزی است. این ذاتی یک رژیم ضدتاریخی است که در قانون اساسی خود تحت عنوان ”ولایت امر و امامت امت“ و برای ”رهبری امت اسلام“ (اصل ۵ و اصل ۱۰۹) یک سَر ناچسب قرونوسطایی را به بدنهٔ سرمایهداری نظام، تحمیل کرده است. اما کمترین شکاف و خدشه در اعتقاد و التزام نسبت به آن سرِ ناچسب قرون وسطایی، به نیست و نابود شدن این رژیم میانجامد. از اینرو، آزادی، پادزهر ولایت فقیه است. آزادی، باطل السحر دجالیت و ”سلطنت مطلقه فقیه“ است.
آخوندهای حاکم در آزادی، همچون برف در آفتاب تموز، ذوب و نیست و نابود میشوند. اینجاست که خلافت قرونوسطایی برای حفظ طلسم اختناق و در امان ماندن از بارقة آزادی در داخل ایران به صدور ارتجاع و بحران و خط بستن در خارج از ایران قویاً محتاج میشود. خمینی به همین خاطر جنگ ضدمیهنی با عراق را تا آنجا که میتوانست ادامه داد.
خامنهای و سخنگویانش نیز بهبیانهای مختلف، همیشه گفتهاند که در عراق و سوریه ”خط“ بستهاند تا مجبور به خط بستن و جنگیدن در تهران نشوند.
-گفتهاند که هر بمبی که در عراق منفجر میشود فتنه را برای ایران یکماه به عقب میاندازد.
-گفتهاند که پرونده ایران نه پای میز مذاکره بلکه در خیابانهای بیروت و بغداد حل خواهد شد.
-گفتهاند که نگهداشتن حکومت بشار اسد در سوریه برای آنها مهمتر از استان خوزستان است.
همه میدانند که سود برنده اصلی از جنگهای کویت و افغانستان و عراق در سالهای۶۹ و ۸۰ و ۸۲ رژیم آخوندی بوده است. اشتباهات مهلک استراتژیکی آمریکا در عراق و سوریه تماماً به جیب رژیم ریخت و در خدمت تقویت نیروهای ارتجاعی و بنیادگرا بود. بمباران قرارگاههای مجاهدین به درخواست رژیم و گردآوری سلاحهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در این شمار است.
شورای حکومتی دستنشانده عراق به ریاست عبدالعزیز حکیم مهرهٔ رژیم، در ۱۸ آذر ۱۳۸۲ در یک ضربالاجل ننگین، به مجاهدین سه هفته مهلت داد تا همگی عراق را ترک کنند. روز بعد (۱۰ دسامبر ۲۰۰۳) واشنگتن پست نوشت: «در یک اقدام تعجببرانگیز که ممکن است تعادلقوای منطقه را به هم بزند، شورای حاکم عراق دیروز رأی داد که گروه پیشتاز مخالف ایرانی را اخراج کرده و اموالش را ضبط نماید. این حکم خواهان اخراج ۳۸۰۰نفر از اعضای این گروه تا آخر همین ماه (دسامبر۲۰۰۳) است…این تصمیم علیه مجاهدین خلق، یک دستاورد قابل ملاحظهٔ سیاسی و امنیتی برای رژیم ایران است».
تهاجم بیدنده و ترمز و اشغال غیرعقلانی عراق در ۲۰۰۳ که این کشور را در سینی طلایی بهولایت فقیه تقدیم کرد، آن روی سکهٔ وادادگی و انفعال آمریکا در سال۲۰۱۰ بود و چنانکه در مقاله مسئول مالکی در سفارت آمریکا در واشنگتن پست دیدیم، مقامات و مأموران آمریکایی را هم در حیرت و شوک فرو برد.
در سال ۸۶، عراق تا آستانهٔ فروپاشی و سرنگونی و سقوط در دامن رژیم ملایان پیش رفت. در خیابانهای بغداد روزانه صدجسد با سر بریده پیدا میکردند. ژنرال پترائوس با وارد کردن ۲۰هزار نیروی افزوده آمریکایی و تشکیل بیش از یکصدهزار نیروی بیداری در عراق کنترل را بهدست گرفت. پترائوس و ستاد او بهخوبی میدانستند که تمامی این فتنهها زیر سر رژیم است و تا از رژیم آخوندها در عراق خلع ید نشود، باز هم همان آش است و همان کاسه.
در همان زمان ژنرال استون یکی از معاونان پترائوس به نمایندگان مجاهدین گفت، دستگاه نظامی ما به این نتیجه رسیده است که رژیم ایران بایستی برود و مجاهدین تنها هماورد آن هستند. او به صراحت گفت که هیچ مذاکرهای با نمایندگان رژیم ایران در بغداد نبوده الا اینکه رژیمیها از ابتدا تا انتها و مکرر در مکرر خطر مجاهدین را گوشزد نکرده باشند.
از این پیشتر وال استریت گزارش کرده بود «مقامات ایرانی سالهاست که سرکوب سازمان مجاهدین را به یک اولویت در مذاکراتشان بر سر مسأله هستهیی یا موضوعات دیگر با کشورهای غربی کردهاند. این موضوع بر اساس اظهارات چندین دیپلمات که در گیر این گفتگوها بودند، میباشد».
Iranian Dissidents Win U.K.Ruling
By MARC CHAMPION
May 7، 2008 2: 25 p. m.
Britain's government lost a long-running battle to keep an Iranian dissident group on its list of terrorists، a change that could have implications for the group's treatment elsewhere and for already troubled relations between Iran and the West.
Wednesday's ruling by England's Court of Appeal means the U.K.government will now have to remove the Mujahedin e-Kalq، or People's Mujahedin of Iran، from its terrorist blacklist. the MEK is also listed as a terrorist group by the European Union and the U.S.the group's leaders said Wednesday they would use the U.K.court decision to challenge those blacklistings too.
Iranian officials for years have made suppression of the MEK a priority in negotiations with Western governments over tehran's nuclear program and other issues، according to several diplomats who were involved in those talks. Iranian officials couldn't be reached for comment Wednesday.
آنها بهتجربه میدانستند که هیچ جنبشی در برابر آن بمبارانهای مهیب و همهجانبه و فراگیر آن هم خارج از خاک خودش و در وضعیت محصور، دوام نیاورده است.
آنها بهتجربه میدانستند که هیچ جنبشی بعد از خلعسلاح و بدونسلاح دوام نیاورده است.
آنها بهتجربه میدانستند که هیچ جنبشی از پس بازداشت درازمدت خانگی بر نمیآید و پاره پاره میشود.
آنها به تجربه میدانستند که جنگ روانی در پوشش ”خانواده“ با ۳۰۰بلندگو به مدت۶۷۷ روز، چیزی نیست که یک جنبش بهسادگی بتواند از آن جان بدر ببرد.
اعقاب همان کسانی که در ۲۸مرداد۱۳۳۲ توانسته بودند در نصف روز دولت ملی و قانونی دکتر مصدق را در داخل میهن و مردمش با سرلشکر فضلالله زاهدی و شعبان بیمخ و ملکه اعتضادی براندازند؛ گمان میکردند خواهند توانست مجاهدین و مقاومت ایران را مخصوصاً در خارج از خاک میهن و به دور از ملاء و پایگاه اجتماعیشان در داخل ایران بهسرعت از پا در بیاورند.
با بمباران و برچسب تروریستی با شبه کودتای ۱۷ژوئن با مالکی و سرلشکر حاجی قاسم سلیمانی با قتلعام و محاصره وحملات موشکی؛ با زجرکش کردن بیماران و مجروحان؛ با سیرک وحوش و مزدوران و با یک باغوحش از جانوران جهنده و گزنده تحت عنوان اعضای سابق مجاهدین و شورا که نهایت سپاسگزاری و تشکر عمیق خود را از مالکی بهخاطر کشتار مجاهدین در اشرف و لیبرتی بهعمل میآورند.
اما مجاهدین به پشتوانه انقلاب مریم عزم جزم کرده بودند که اگر زمانه صدبار از این هم خطیرتر و پرفتنهتر باشد؛ اگر صدبار هم بیشتر از این بر آنها بتازند؛ درسهای جدیدی از مقاومت و ایستادگی عرضه کنند؛ چون کوه استوار و سرفراز بایستند و توطئههای ارتجاعی و استعماری را یکی پس از دیگری بههر قیمت در جبهه مقدم نبرد با رژیم آخوندی در هم بشکنند. و مجاهدین در این ۱۲سال چنین کردند.
ذخرا و شرفا و کرامتا و مزیدا. پس از ۶۱سال بر پیشوای نهضت ملی که فرزندانش جنبش را به این درجه عمق و ارتقا دادند و او همین را انتظار میکشید گرامی باد.
فرزندان عزیز وطن با چشمان باز و بیدار مراقب سرنوشت خانه کهنسال خود باشید تا مبادا تاریخ فردا از نسل امروز بهزشتی یاد کند.
برخی حقایق و اصول خدشهناپذیر، که در راه طولانی و پر رنج و خون بهاثبات رسیده و از تکرار آن خسته نمیشویم، به قرار زیر است:
افعی کبوتر نمیزاید و اصلاح و اعتدال در رژیم ولایتفقیه صرفاً یک سراب ارتجاعی و استعماری است.
آزادی، انتخابات آزاد و رفراندم آزادانه، پادزهر ولایت فقیه است و هرگز به آن تن نمیدهد.
این رژیم زبانی جز زبان قهر و قدرت و قاطعیت نمیفهمد.
درهم شکستن خطوط و خاکریزهای مقدم این رژیم بهویژه در گلوگاه استراتژیکی عراق، جبهه مقدم استراتژیک و عین کارزار سرنگونی است.
رژیم ولایتفقیه، سلاح اتمی را ضامن بقای خود میداند. افشا و درهم شکستن این پروژه جنگافروزانه ضدمردمی، یک وظیفه میهنی و انقلابی است.
پاسخ ایدئولوژیکی و فرهنگی فاشیسم دینی و دجالیت تحت نام اسلام، اسلام بردبار و دموکراتیک و ایدئولوژی مجاهدین است. خمینی آنها را به همین دلیل در ۴تیر ۱۳۵۸، صراحتاً فراتر از آمریکا و شوروی و هر مخالف داخلی و خارجی دیگر، دشمن اصلی رژیم ولایتفقیه معرفی کرد. اینرو هر گونه تبلیغ و دم زدن از ماندگاری این رژیم، یک ترفند ارتجاعی و استعماری است.
آنچه در ایران جریان دارد رویارویی یک انقلاب دموکراتیک با دیکتاتوری ارتجاعی ولایتفقیه است. انکار این حقیقت، همدستی و مماشات با ارتجاع و دیکتاتوری است.
راهحل، همان راهحل سوم است که رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران ارائه کرده است. این راهحل نه فقط مطلوب ما و ملت ما بلکه نیاز مبرم منطقه و جهان است. زیرا صلح و امنیت و دموکراسی و حقوقبشر و ثبات و سازندگی و دوستی و همکاری و یک ایران غیراتمی را پیشنهاد میکند.
دیکتاتوری ارتجاعی در برابر خود هماوردی جز مجاهدین خلق ایران و جایگزینی جز شورای ملی مقاومت ایران نمییابد. سران رژیم به صد زبان به این حقیقت اقرار کردهاند. رژیم به همین خاطر دیوانهوار در پی نابود کردن آنها بوده و هست و خواهد بود. اما این آرزو را به گور میبرد.
خامنهای- تلویزیون شبکه یک (رژیم) ۷/۴/۹۳
، شما میبینید همان کسانی که این جنایت را مرتکب شدند و جنایتهای دیگر که گفته میشود حدود ۱۷هزار شهید ترور در این چند سال در کشور بودند همانهایی که این جنایات عظیم و تکاندهنده را مرتکب شدند رفتند در آغوش غربیها از طرف آنها استقبال شدند امروز هم شما میبینید میروند در پارلمانهای غربی در آمریکا، در اروپا، در مراکز دولتی اینها در مراکز سیاسی اینها حضور پیدا میکنند و از طرف آنها استقبال میشوند.
صادق لاریجانی - تلویزیون شبکه خبر (رژیم) ۲۱/۱۲/۹۲
ما هفدههزار شهید داشتیم که اینها ترور شدند توسط همان افرادیکه شما اخیراً اونها را هم آزاد کردید و از لیست تروریست بیرون آوردید
پاسدار سلامی تلویزیون رژیم:
شما ملاحظه بفرمایید از ۱۷هزار شهید تروری که در چند روز گذشته یادواره تجلیل آنها برگزار شد ۱۶هزار نفر از این شهدای ترور توسط منافقین بهشهادت رسیدند این در صد بسیار بالایی است. عملیاتهای متعددی اینها انجام دادند؛ که عملیات مرصاد که از دید آنها فروغ جاویدان نامیده میشود؛ این عملیات بسیار سنگینی بود به اندازه قتلعامهای ناشی از تهاجم هستهیی آمریکا به ناکازاکی و هیروشیما اینها کشته گرفتند از مردم ایران و عراق. شما دقیقاً واقف هستید که اینها بودند که با جاسوسی در محیط هستهیی ما یک فضای خیالی و موهومی و تصنعی در نظام بینالملل نسبت به فعالیت هستهیی ما ایجاد کردند و هرآنچه که امروز ملت ایران از تحریم؛ از کاهش تعاملات جهانی و تاثیرات آن میبیند همه ناشی از خیانتی است که اینها به ملت ایران کردند.
به خلیفه ارتجاع و سردژخیم قضاییه او باید گفت: کجایش را دیدهاید، مردم و مقاومت ایران بند از بند رژیم تان خواهند گسست. در این تردید نکنید.
حالا خوب دقت کنید که رژیم و عوامل آن از داخل زندانهای ایران تا کوچه و بازار و تا آن سوی جهان، با تمام توش و توان، مذبوحانه تلاش میکنند:
-تلاش میکنند به هر نحو سراب اصلاح و اعتدال را زنده نگه دارند و برای آن مشتری جمع کنند تا خط مشی سرنگونی کنار زده شود.
-تلاش میکنند تا آنجا که ممکن است وضعیت رژیم را نرمال جلوه بدهند تا موضوع سرنگونی و شرایط عینی تحتالشعاع قرار بگیرد.
-تلاش میکنند چنین وانمود شود که گویا در بیرون و خارج از این رژیم آلترناتیوی وجود ندارد و بنابراین باید به همین رژیم چشم دوخت و به زیر قبای ملا یا یکی از جناح های آن خزید.
-تلاش میکنند با حملات سیاسی و نظامی و سیلی از اکاذیب و کارزار شیطانسازی شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران را بهزعم خود از دور خارج کنند. یک استدلال سطحی و عامیانه در این باره که آخوندها به آن دامن میزنند این است که از کجا بدانیم آنهایی که بعد از این رژیم میآیند بدتر از اینها نباشند؟ در این سؤال ریشههای تاریخی ارتجاع دینی و زمینهها و پایگاه اجتماعی فاشیسم دینی و نقش خمینی که چگونه و در چه شرایطی انقلاب ضدسلطنتی را به سرقت برد، نادیده گرفته میشود. مهمتر از این، اتکا خلق در زنجیر به یک ارتش آزادیبخش برای دفاع و حفاظت از آزادی در برابر دشمنان خلق و آزادی آن جایی ندارد. بنابراین به شک و تردید غیرعلمی و غیرواقعی تا بخواهید دامن میزنند تا با نسبت دادن انواع برچسبها به ارتش آزادی، به جیب آخوندهای حاکم بریزند و پای آنها و رژیم شان را سفت کنند.
در جبهه خلق باید تمام این ترفندها و تلاشهای مذبوحانه را در پهنه داخلی و منطقهیی و بینالمللی نقش بر آب کرد و بساط آخوندها را در هم ریخت و در هم کوبید.
هرکس که میخواهد رژیمی بدتر از این رژیم به سرکار نیاید، بهتر است زودتر دست به کار شده و این رژیم را سرنگون کند و رژیم بهتری سرکار بیاورد تا فضا و میدانی برای کسانی بدتر از این آخوندها باقی نماند و نگرانیهای ”دلواپسان“ این خطر موهوم هر چه سریعتر برطرف شود!
اکنون خطاب به جوانان انقلابی در داخل میهن اشغال شده میگویم:
حق و آزادی را به رایگان به کسی نمیدهند. بر اساس ”کس نخارد“ قیمت آن را به تمام و کمال باید پرداخت و از گلوی حق ستیزان و آزادی کشان بیرون کشید.
سازمان ملل یا اروپا و آمریکا برای کسی آزادی نمیآورند. آزادی را باید از حلقوم آخوندها بیرون کشید.
-مردم الجزایر برای بهدست آوردن استقلالی که تمامعیار هم نبود یک میلیون شهید دادند. در آن زمان میگفتند که جمعیت الجزایر ۷ میلیون نفر است. مصدق بزرگ در سال ۱۳۴۰ با اشاره به تجربه ارتش آزادیبخش الجزایر در پیام خود خطاب به نسلهای بعد با صراحت نوشت: «ملتی هم هست که در راه آزادی و استقلال از همه چیز میگذرد و دیگران هم اگر علاقه به وطن دارند باید از همین راه بروند و همین را انتخاب نمایند».
از این پیشتر، مصدق در بیدادگاه نظامی شاه خروشید: «سید الشهداء فرموده، وقتی انسان برای مرگ آفریده شده، با شمشیر به مرگ برسد ارزندهتر است. قم فاستقم بایست و مقاومت کن». مصدق افزود «آنجایی که حق در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همه چیز میگذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر. هیچ چیز ندارم مگر وطنم را که در جلوی چشمم دارم».
مصدق در بیدادگاه نظامی فریاد میزد و میخروشید اونجایی که حق در کار باشه با هر قوهای مخالفت میکنم از همه چیز میگذرم نه زن دارم نه پسر دارم نه دختر هیچ چیز ندارم مگر وطنم را که جلوی چشمانم دارم و ما در سال ۵۰ در همون بیدادگاههای نظامی شاه اعلام کردیم که جملگی فرزندان مصدقیم.
-در انقلاب چین فقط در راهپیمایی بزرگ، در سال ۱۹۳۴ که یک سال بطول انجامید و ۱۲۵۰۰ کیلومتر را پیاده طی کردند که شبانه روز با جنگ و درگیری و بمباران همراه بود، از ۹۰ هزار رزمندهای که ابتدا بهراه افتادند، تنها ۶ هزار نفر به مقصد رسیدند. مائو گفت:
این بهای روشن نگهداشتن شعله انقلاب و جنگ در برابر دیکتاتوری است.
این کشاکشی است که سرنوشت یک انقلاب را رقم میزند.
کمیت مهم نیست. مهم؛ بودن یا نبودن است.
آری، راهپیمایی طولانی در ۱۱ استان بذرهایی افشاند که خواهند رویید، برگ و میوه خواهند داد و آینده را شکوفا خواهند ساخت.
-در ویتنام که جمعیت کشور حدود ۳۸ میلیون نفر بود، جنگ استقلال این کشور به مدت ۲۰ سال از ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بدرازا کشید، دولت هانوی در همان روزگار اعلام کرد، ۲ میلیون نفر در شمال و ۲ میلیون نفر در جنوب جان خود را از دست دادند.
اما آن دسته از مرتبطان و عوامل و مزدوران رژیم که در واهمهٔ تمامسوز شدن رویشان نمیشود با صراحت بگویند همین رژیم را میخواهند، بهرغم اینکه ابوعطای دموکراسی و حقوقبشر میخوانند در حالیکه بویی از آن نبردهاند، بهرغم اینکه خود را ”دلسوزان“ مقاومت و مجاهدین جلوه میدهند؛ بواقع ”دلواپسان“ نظام هستند. آنان صدبار همین رژیم را بر مجاهدین و شورای ملی مقاومت ترجیح میدهند. دست در دست همین رژیم دارند. از هر ضربهای که رژیم به شما بزند خرم و دلشاد میشوند از هر ضربهای که شما به رژیم بزنید در خود میروند و در خود میپیچند.
مشت مدعی را میتوان با یک سؤال ساده که در عینحال خط قرمز بین جبهه خلق با رژیم را ترسیم میکند، باز کرد: بگو ببینیم ماندگاری همین رژیم ولایت فقیه را ترجیح میدهی یا جایگزینی شورای ملی مقاومت و همین مجاهدین را؟
بیانیه اجلاس شورای ملی مقاومت ایران در ۲۹ دیماه ۹۲ درباره این قبیل ”دلسوزان بهاصطلاح منتقد“ به اندازه کافی روشنگر است.
دبیرخانهٔ شورای ملی مقاومت ایران ۲۹دی ۱۳۹۲ (۱۹ژانویه۲۰۱۴)
به اینان باید گفت در صورت امکان قبول زحمت نموده و مدتی با تغییر نقش، با مقاومت ”مخالفت“ و با رژیم و اطلاعات آخوندها ”نقد وانتقاد“ پیشه کنند تا همگان ببینند تفاوت ”منتقد دلسوز“ نظام با ”مخالف“ تشنه به خون مقاومت، درکجا و در چیست؟
تبهکاری و رسوایی مافیای جنایت، شقاوت و شناعت ولایت و مزدوران و همدستان و هم کیشان، البته فقط یک روی سکه است، روی دیگر سکه، همچنان که در گزارش ارتش آزادیبخش درخشید، اصالت و استواری مقاومتی است مستقل و آزادیخواه که در رویارویی با بدترین دشمن ایران و ایرانی و بزرگترین تهدید و خصومت علیه بشریت معاصر و محافل و حکومتهای پشتیبانش، و نیز در برابر نقض عهدها و خیانتهای زنجیرهیی و بیپایان آنها، تکیه به مردم ایران و نیروی وجدان را برگزیده و راه رهایی میهن از بیداد آخوندی را در پاکبازی و پایداری به هرقیمت یافته است».
بیانیه اجلاس شورای ملی مقاومت ایران در دیماه ۱۳۸۷ درباره کسانی که ادعای مخالفت با رژیم دارند اما عملاً جاده صاف کن و راهگشای توطئههای تروریستی هستند، چیزی را ناگفته نگذاشته است:
دبیرخانهٔ شورای ملی مقاومت ایران ۲۵دی ۱۳۸۷
«اجلاس شورا ضمن بررسی واکنشهای جنونآسای رژیم و مزدوران و کارگزاران رسمیش در خارج کشور در برابر دستآوردهای بزرگ مقاومت در صحنه بینالمللی، از گفتار و رفتار کسانی هم که مدعی «مخالفت» با رژیم هستند ولی در بزنگاه هر درگیری جدی بین مقاومت و رژیم ضدبشری، با تمرکز حملات زهرآگینشان روی مقاومت و تبلیغ بریدن از مبارزه و ترک میدان نبرد، عملاً جاده صافکن و راهگشای رژیم برای تحقق توطئههای تروریستی یا پروندهسازیهای پلیسی میشوند، بهشدت ابراز انزجار کرد. اعضای شورا خاطرنشان کردند که در این جریان، همچنین، افراد حقیری که به جای اذعان به ذلت سیاسی و اخلاقی خود و سابقهٔ مدیحه سراییشان برای آخوندها و پاسداران «مدره» -که به طردشان از صفوف مقاومت انجامید، با هارترین باندها و ارگانهای نظام ولایت فقیه همسو شدهاند و، با پشت سر گذاشتن همه مرزهای دنائت، با کارزار تبلیغاتی دژخیمان نظام علیه قهرمانان اشرف و پرچمداران شرف و آزادی مردم ایران هم آوایی میکنند، رسوا شدند».
اطلاعیه دبیرخانه دربارهٔ اجلاس شورا در تیرماه ۱۳۸۶ نیز در همین رابطه خاطرنشان کرده است:
دبیرخانهٔ شورای ملی مقاومت ایران ۱۴تیر ۸۶
« ردیف کردن اجیرشدگان اطلاعات آخوندی تحت عنوان اعضای سابق مجاهدین یا شورا، چاره درماندگی و رسوایی رژیم قرونوسطایی نیست. رژیم آخوندها آب در هاون میکوبد و با این تلاشهای مذبوحانه نمیتواند جنبشی را که در آزادیخواهی و استقلال، نمونهیی نادر در جهان معاصر است، عامل استکبار و صهیونیسم یا زائده جنگ آخوندها با دولت سابق عراق و مجری حمله هوایی و شیمیایی به حلبچه قلمداد کند».
همزمان بیانیه اجلاس شورا باتفاق آراء اعلام کرد:
بیانیه سالانه شورای ملی مقاومت ایران ۱۴تیر ۸۶
«روی آوردن ارتجاع مذهبی به ساختن سریالهای تلویزیونی آکنده از لجنپراکنی و جعل و دروغ علیه مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی و سازمان مجاهدین خلق ایران، که با صحنههای سرهمبندی شده و نشخوار مجعولات مصرف شده پیشین. همراه است، علاوه بر تلاش مذبوحانه به تلافی افشاگریهای مقاومت. جزیی از پروژهٔ گفتمان سازی رژیم ولایت فقیه برای انحراف از تضاد اصلی و نوعی واکنش بیهوده و مسخره برای مقابله با گرایش فزایندهٔ جوانان و زنان و کارگران و معلمان بپا خاسته به این مقاومت است. هر چند که هموطنان آگاهمان بهروشنی میدانند که در این تلاش دیوانهوار تبلیغاتی، به استثنای فیلمها و تصاویری که از دو دهه پیش راجع به ملاقاتهای مسئولان این مقاومت با مقامات دولت سابق عراق در رسانههای مقاومت منتشر شده و اخبار آن در اطلاعیههای رسمی به اطلاع افکار عمومی رسیده، رژیم تاکنون، هنری جز جعل و تحریف و مونتاژ و جابهجا کردن مطالب یا آلوده کردن آنها با پیش پردهها و پس صحنههای ساختگی خود به خرج نداده و در این راستا، از هیچ شایعهپراکنی و ترفند و خبرسازی و جعل مدرک فروگذار نکرده است؛ از آن جمله اند: وصیت نامههای مجعول به نام مجاهدان شهید محمدرضاسعادتی و علی زرکش، صحنه سازیهای تلویزیونی برای اعتراف پیرامون انفجار حرم امام هشتم شیعیان در مشهد، کشتار کشیشهای مسیحی، جاسوسی برای عراق یا نیروهای آمریکایی و قطار کش کردن مأموران بدنام اطلاعات تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» برای شهادت دادن در مورد پنهان کردن تسلیحات شیمیایی و میکروبی و اتمی در قرارگاههای مجاهدین».
چند رهنمود برای جوانان انقلابی و مؤسسان چهارم ارتش آزادی در داخل میهن اشغال شده
۱-از هر چیزی که روحیه رزمنده و جنگنده را به سود دشمن تضعیف و خدشهدار کند پرهیز کنید.
۲-در پیرامون خود روحیه رزمنده و امید و شور و نشاط انقلابی ایجاد کنید.
۳-دشمن ضدبشری میخواهد ما را خسته، مرعوب و مأیوس کند. باید از مجاهدان اشرفی در مقابل دشمن درس گرفت و مانند آنها «پرچم فروغ» برافراشت:
-خسته نشوید، دشمن را خسته کنید.
-نترسید، دشمن را بترسانید.
-مأیوس نشوید، دشمن را مأیوس کنید.
۴-در اعتراضات صنفی و اجتماعی شرکت کنید. آنها را دامن بزنید و با شعارهای انقلابی بر ضد رژیم سمت و سو بدهید.
۵-در مقابل تجرّی و تعرضهای دشمن به خودتان و هموطنان بهویژه زنان، با استفاده از تمام وسایل و امکانات بدفاع برخیزید و عوامل رژیم را گوشمالی بدهید. ما حق داریم در هر زمان و هر مکان بیمحابا از حق مشروع و قانونی دفاع از خود و هموطنانمان با همه وسائل لازم استفاده کنیم.
۶-صحنههای نفرتانگیز اعدام در ملأعام را تحمل نکنید. دژخیمان باید در نخستین فرصت به سزای جنایتهای خود برسند.
۷-تیم ها، دستهها و یکانهای ارتش آزادیبخش ملی را با همه الزامات آن تشکیل بدهید و آماده باشید.
فطر آزادی مردم ایران از زنجیرهای استبداد مذهبی نزدیک میشود.
تبریک بهخاطر بینالملل آزادی، بازگشت به گوهر و سرشت انسانی.
عید همان مقاومت است
عید همان مقاومت است، خوشحال و شاد باش، پس تو مقاومت میکنی!نماز بگزار، پس تو مقاومت میکنی! رو به سوی خدای آور، پس تو مقاومت میکنی! عدالت را بگستران، پس تو مقاومت میکنی! محبت و صلح را در پیرامون خودت بگستران، پس تو مقاومت میکنی! به فقیر غذا بده و گرسنه و تشنه را سیراب کن و گرسنگی و عطش شان را برطرف کن، پس تو مقاومت میکنی! به یتیم و ترسیده و یاری خواهنده پناه بده، پس تو مقاومت میکنی! صد سال به از این سالها (کل عام وانتم بهخیر). امیدوارم هر سال به آزادی نزدیکتر شوید!