در نبرد با دو دیکتاتوری ـ قسمت دوم
«از همان اوایل سالکه در بند۳۱۱ زندان اوین بودم خبر دستگیری اشرف احمدی را شنیدم، حدود ۸ماه گذشت و هرکدام از ما در سلولهای جداگانه بودیم و ارتباط مستقیمی نداشتیم و خبرهایمان را از طریق شهید زهره مدنی بههم میرساندیم.
بعد از این دوران در اواخر پاییز سال۶۰، اشرف در اتاق خیلی معروف ۴بالا در بند۲۴۰ بود و دیگر ارتباطمان مستقیم بود، آنجا اتاقی بود که تمامعیار از زندانیان مقاوم تشکیل شده بود.
علاوه برحساسیتی که بهطور عام روی اتاقهای زندانیان مقاوم یا سرموضع وجود داشت، لاجوردی بهطور مضاعف نسبت به اتاق ۴حساسیت داشت و دلیلش هم حضور اشرف بود.
حساسیت علنی لاجوردی از یکطرف و موضع جدی اشرف از طرف مقابل شرایطی ایجاد کرده بود که باید مسائل امنیتی را رعایت میکردیم که چیزی لو نرود.
هرکس از بازجویی برمیگش نمیتوانست پیش اشرف برود، چون اگر بو میبردند که اشرف چه رابطهیی در بند دارد فشارها بهطور مضاعف روی او و روی کل زندانیان زیاد میشد.
بیشتر قرارها با اشرف برای رد و بدل کردن نتایج بازجوییها و اخبار در دستشویی یا حمام یا در ساعت خاموشی و استراحت صورت میگرفت.
اشرف طوری عمل میکرد که از خودش ردی باقی نگذارد، او در زندان بسیار درباره اشرف رجوی و آنچه در زندان شاه گذشته بود، حرف میزد.