ترانه باید تفنگو برداشت
شهرا غرق خون و بوی شلیک
جنگ تن به تن مصاف نزدیک
دست و سنگ و کوکتل و دویدن
کوچه کوچه از خطر جهیدن
این صدای انقلاب ماس
این غریو ملتی رهاس
باید تفنگو برداشت
طرحی واسه سحر داشت
باز اومد به میدون تو کف خیابون
باید عاشقونه جراتو رها کرد