جوک
یبار تو خیابون یکی خرما تعارف کرد یکی برداشتم
بعدش دستمو محکم گرفت، گفت همین الان جلوی خودم واسش فاتحه بخون وگرنه نمیذارم بری
یبار تو خیابون یکی خرما تعارف کرد یکی برداشتم
بعدش دستمو محکم گرفت، گفت همین الان جلوی خودم واسش فاتحه بخون وگرنه نمیذارم بری