حکایت روباه وکلاغ...
حکایت روباه وکلاغ
کلاغه رو درخت پیتزا میخورد روباهه گفت: یه آواز بخون حال کنیم....
کلاغه پیتزا رو زد زیر بغلش و گفت:
اونموقع که فیلمم کردی کلاس دوم بودم الان لیسانس دارم!!!!
روباه گفت : میبینم که پروبالت هم که ریخته!!!!!
کلاغه بالهاشو باز کرد نشان دهد و پیتزا افتاد....
روباهه گفت : اون موقع من طلبه بودم حالا آخوند شدم