روزی همسر ملانصرالدین ....


????????????





????????





?





روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید:





فردا چه می کنی؟





گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی
باشد به کوهستان می روم و علوفه جمع می کنم.





همسرش گفت: 
#بگو_ان_شاءا...





او گفت: ان شاءا... ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا
بارانی.





از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک
زدند.





ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور
شد به خانه بازگردد.





همسرش گفت: کیست؟





او جواب
داد: ان شاءا... منم.??






لطفا به اشتراک بگذارید: