در سرزمینی که ابرها می گذرند

✳️در سرزمینی که ابرها میگذرند


بی آنکه ببارند،بی شک ظلمِ


عظیمی صورت گرفته است!


در "کانادا" پیرمردی را به خاطر


دزدیدن نان به دادگاه احضار


کردند.


پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد و


کار خودش را اینگونه توجیه کرد:


خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود


بمیرم.


قاضی گفت:


تو خودت می‌دانی که دزد هستی


و من ده دلار تو را جریمه میکنم


و میدانم که توانایی پرداخت آنرا


نداری،به همین خاطر من جای تو


جریمه را پرداخت میکنم.


در آن لحظه همه سکوت کرده


بودند و دیدند که قاضی ده دلار


از جیب خود در آورد و درخواست


کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد


 پرداخت شود.


سپس ایستاد و به حاضرین در


جلسه گفت:


همهٔ شما محکوم هستید و باید


هر کدام ده دلار جریمه پرداخت


کنید،چون شما در شهری زندگی


میکنید که فقیر مجبور می‌شود


تکه ای نان دزدی کند!


در آن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار


جمع شد و قاضی آن را به


پیرمرد بخشید!


حضرت علی(ع)میفرمایند:


اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی،


بدان که دولتمردان آن شهر


مال آنها را میدزدند!!!

لطفا به اشتراک بگذارید: