حسنک

حسنک


حاکمی به مردمش گفت:


صادقانه مشکلات را بگویید.


حسنک بلند شد و گفت:


گندم و شیر که گفتی چه شد؟


مسکن چه شد؟


کار چه شد؟


حاکم گفت: ممنونم که مرا آگاه کردی.


همه چیز درست میشود.


یکسال گذشت و دوباره حاکم گفت:


صادقانه مشکلاتتان را بگویید.


کسی چیزی نگفت؛


کسی نگفت گندم و شیر چه شد؛ کار و مسکن چه شد!


از میان جمع یک نفر زیر لب گفت:


حسنک چه شد؟!


لطفا به اشتراک بگذارید: