سه تا بسیجی
سه تا بسیجی
یه روز سه تا بسیجی به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیفم سه تا ساندیس بود الان نیستش..... دومی بسیجی میگه این که چیزی نیست یه روز دیدم تو کیفم سه تا ساندیس گذاشتند .... سومی میگه اینها که چیزی نیست من دیشب سه تا ساندیس از آسمون به دستم رسید و صبح اون را خوردم