سر قبر دجال

سر قبر دجال


بسیجیه میره سر قبر دجال  میگه یا امام ازت می خوام که تو قرعه کشی بانک برنده بشم، یه ماشین ببرم. یه یکی دو سالی همین جور می گذره و بسیجیه همش میرفته حرم و دعا می کرده ولی برنده نمی شده. یه شب امام جلاد میاد تو خوابش بهش میگه آخه عزیز دلم تو اول به بابات بگو یه حساب تو بانک برات باز کنه بعد دعا کن که برنده بشی


لطفا به اشتراک بگذارید: