دیر باور

دیرباور


روزی یکی از همسایه‌ها خواست خر ملانصرالدین را امانت بگیرد.


به همین خاطر به در خانه ملا رفت.


ملانصرالدین گفت: "خیلی معذرت می‌خواهم خر ما در خانه نیست".


از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.


همسایه گفت: "شما که فرمودید خرتان خانه نیست؛


اما صدای عرعرش دارد گوش فلک را کر می‌کند."


ملا عصبانی شد و گفت: "عجب آدم کج خیال و دیرباوری هستی.


حرف من ریش سفید را قبول نداری ولی عرعر خر را قبول داری

لطفا به اشتراک بگذارید: