با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم

از : شعله ازادی


با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.


هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:


ممنون آقا، واقعا که رانندگی شما عالی است.


راننده با تعجب گفت: جدی میگویید یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!


دوستم گفت: نه جدی گفتم. خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوعی قابل تحسین است. شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.


راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.


از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!


گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم!


با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت.


رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود، مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان، فروشندگان، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.


به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میان حداقل هزارنفر پخش خواهد شد.


من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.


اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم، بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام.


گفتن آن جملات به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت. اگر با راننده دیگری برخورد کنم او را نیز خوشحال خواهم کرد. خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانیم چند نفر را خوشحال کنیم کار بزرگی انجام داده ایم.


روح زندگی ما همین عشق است.


حال آنکه برخی از ما با یک ادبیات ناپسند در پی فرصتی هستیم که همدیگر را تحقیر کنیم؛


وااای چقدرر چاق شدی!


موهای سفیدتم که کم کم در اومد


اینهمه کار میکنی برای اینقدرر در آمد؟


تو واقعاً فکر میکنی در این امتحان قبول میشی؟


و..


این جملات و امثال آنها کاملاً مخرب نیروی عشق هستند و عشق را از رابطه ها گریزان می کنند.اگر بتوانیم زیبایی را در نگاه خودمان جای دهیم اصولاً عشق است که از وجود ما ساطع میشود.


بیاییم جریان عشق را در زندگی خود جاری کنیم.


لطفا به اشتراک بگذارید: