خبر تو خبر - جنگوجدال باندی در نظام ولایت
رئیس نوظهور در جمع اشرار
ز رازی کرد آنها را خبر دار
بگفتا با پریشانی به آنان
چرا من را کنید مجبور و وادار
بگویم آنچه را باید نگویم
بسازم فاش مقداری ز اسرار
دفاعش بود خیلی ناشیانه
به یک برنامههایی کرد اقرار
اگر چه آنچه را اقرار بنمود
نمی باشد بجز مشتی ز خروار
ولیکن کاسه صبرش سر آمد
دفاع از خود نمود اینگونه ناچار
به ظاهر او رئیسجمهور باشد
مقام و منصب اش بالای هرکار
ولیکن در ولایت حرف آخر
همیشه بوده اندر کل اداوار
از آنِ حضرت سلطان ولایت
که در آن نیست هرگز جای انکار
رئیسجمهور منصوب ولایت
بگفتا همچنین با حالتی زار
برای هر وزیری امر «آقا»
بود معیار در هر بحث و گفتار
بگفتا این بیاید آن نیاید
بسی در انتخابش بود هوشیار
برای هر جناحی داد سهمی
کراهت داشت، لیکن بود ناچار
ظریفی گفت این کابینه شیخ
بود اندر مثل چونهفته بیجار
ز هر باند و جناح حاکمیت
در آن جا هست یک شخص تبهکار
ز صدر تا ذیل این کابینه هستند
سگ زرد و شغال و عقرب و مار
رئیسجمهور پوشالی مفلوک
به هر باندی در این میدان بدهکار
ولیکن شخص عظمای معظم
فقیه و رهبر این جمع اشرار
خودش بنشسته در گرداب بحران
نظامش بیشتر در آن گرفتار