طنز ـ جلسه شب شعر عظما
دستچین گشتههای اهل بسیح
رفته بودند به خدمت «آقا»
همه از محرمان اهل نظام
دست بوسان حضرت آقا
ظاهراً اهل درس و دانشجو
پیروان ولایت آقا
تا کنند کسب فیض و معلومات
از علوم و محبت آقا
لیکن اینان بهجا نیاوردند
ارزش و قدر و قیمت آقا
حرفهایی زدند در پایان
له نمودند حرمت آقا
بزدند با سؤال بد هنگام
لگدی بر ابهت آقا
هول گردید «رهبر الدنگ»
لطمه خورد شأن و هیبت آقا
تا چه گوید جواب اینان را
گیج و درمانده حضرت آقا
گفت رندی که این بود ناشی
ز حضیض فلاکت آقآ
چند جوجه بسیحی هم گشته
معترض بر سیاست آقا
این نمایش چو تف شد و برگشت
بر سر و ریش و صورت آقا
اعتراضات و شورش ملت
تق و لق کرده قدرت آقا
دیر نیست روز انقلاب بزرگ
روز مرگ ولایت آقا
آتشی یک قیام در تقدیر
محو سازد حکومت آقا
جلسه شب شعر عظما ـ طنز
حال آقا خراب و داغان است
سخنش مهمل است و هذیان است
مضطرب بیقرار و افسرده
استرس دارد و هراسان است
بیت او نیز چون خودش نگران
دفتر و دستکش پریشان است
مرگ بر دیکتاتور که میشنود
سر تا پا، ز ترس لرزان است
مرگ بر دیکتاتور چنان گرزی
بر سرش آتشین و کوبان است
چون بگویند «رهبرالدنگ»
آن ولیِ فقیه شیخان است
آن که باشد «ولایتش باطل»
حاکم و رهبر فقیهان است
گفت آنچه شده مزاحم ما
«اغتشاشی» که در خیابان است
عدهیی نوجوان بیخردند
«هیجان» رهنمای آنان است
یا ز «خارج» شود پشتیبان
«اغتشاشی» که توی میدان است
دود و کوکتل مولوتف و آتش
هر خرابی و هر چه ویران است،
همه را خارجی دهد فرمان
ور نه با ما تمام ایران است
پاسخش را دهند روز و شبان
آن که چون گردباد و طوفان است
نسل شورشگری که آزادی
بهرشان آرمان و ایمان است
عزمشان جزم بر فنای شما
این تعهد به عشق ایران است
این قیامی که میرود سرکش
بی توقف چو رود غران است
مقصد آن رهایی میهن
از نظام پلید شیخان است
روز منکوب گشتن ضحاک
فتح پرافتخار تهران است
مطالب مرتبط
طنز خنده دار ـ شب شعر در حضور خامنهای
فلاکت «آقا»!