اعتراف رژیم به بحران برق و فشار بیپایان بر مردم ایران، دلایل کمبودها
رئیسجمهور ارتجاع پزشکیان در پاسخ به سؤالی درباره خاموشیهای احتمالی گفت: «ذخایر ما کم است. اگر الآن فکر نکنیم، ممکن است در زمستان با خطر زیادی مواجه شویم». این اعتراف در شرایطی صورت میگیرد که منابع گازوییل نیروگاهها نیز بهشدت کاهش یافته است.
به گزارش کیهان خامنهای، بیش از ۸۰ درصد ذخایر گازوییل نیروگاهها اکنون به پایان رسیده و این امر میتواند حدود ۱۰،۵۰۰ مگاوات از ظرفیت برق کشور را با خطر خاموشی روبهرو کند. علیرغم بحران، وزرای نفت و نیرو تاکنون در این خصوص سکوت کردهاند. این در حالی است که عباس علیآبادی، وزیر نیرو، از حضور در کمیسیون انرژی مجلس و ارائه مستندات علت خاموشیها خودداری کرده است.
روزنامه شرق این بحران را نتیجه سوءمدیریت در صنایع نفت، گاز و برق دانسته و مینویسد: «کمبود گاز یکی از دلایل بحران در صنعت برق است. ایران با دومین ذخایر گاز طبیعی جهان، بهدلیل فرسودگی زیرساختها و مدیریت ناکارآمد نمیتواند گاز مورد نیاز نیروگاهها را تأمین کند. در نتیجه نیروگاهها مجبور به سوزاندن مازوت شدهاند».
روزنامه اعتماد نیز هشدار داده که اگر خاموشیها به درستی مدیریت نشود، بازتابهای اجتماعی منفی این بحران اجتنابناپذیر خواهد بود.
این بحران در حالی شدت گرفته که زمستان پیش رو میتواند بهدلیل کاهش ذخایر سوخت و سوءمدیریت در زیرساختهای اساسی، خاموشیهای گستردهتری را به همراه داشته باشد.
دلایل کمبود برق و گاز در رژیم ایران
بحران برق و گاز در رژیم ایران دلایل متعددی دارد که ناشی از سوءمدیریت، فرسودگی زیرساختها، فساد گسترده، و ناکارآمدی در بهرهبرداری از منابع عظیم انرژی است. برخی از مهمترین عوامل این بحران عبارتند از:
۱. فرسودگی زیرساختها
زیرساختهای صنعت گاز و برق در ایران بهشدت فرسوده شدهاند. عدم سرمایهگذاری کافی در بازسازی و نوسازی تجهیزات باعث کاهش بهرهوری و افزایش هزینههای تولید شده است. این فرسودگی مانع از انتقال و توزیع بهینه گاز و برق میشود.
۲. سوءمدیریت و فساد گسترده
منابع عظیم انرژی ایران تحت مدیریت ناکارآمد و رانتخواری گسترده قرار دارند. به جای بهرهبرداری صحیح و شفاف، این منابع به ابزاری برای تأمین منافع گروههای خاص تبدیل شدهاند. فساد در تخصیص منابع گازی به صنایع و نیروگاهها، توزیع ناعادلانه و هدر رفت انرژی را بهدنبال داشته است.
۳. کمبود گاز با وجود ذخایر عظیم
ایران دومین ذخایر طبیعی گاز جهان را در اختیار دارد، اما بهدلیل مدیریت ناکارآمد، نمیتواند گاز کافی برای نیروگاهها و صنایع تأمین کند. این کمبود گاز نیروگاهها را مجبور به استفاده از مازوت کرده که علاوه بر کاهش بهرهوری، آلودگی هوا را نیز تشدید میکند.
۴. عدم توسعه نیروگاهها و تنوع انرژی
با وجود افزایش تقاضا، ساخت نیروگاههای جدید و توسعه فناوریهای تولید انرژیهای پاک مانند خورشیدی و بادی نادیده گرفته شده است. تمرکز صرف بر منابع فسیلی و عدم تنوع در سبد انرژی، کشور را در برابر کمبود سوخت آسیبپذیر کرده است.
۵. کاهش ذخایر سوخت نیروگاهها
گزارشها نشان میدهد که ذخایر گازوییل نیروگاهها به پایان رسیده است. کاهش تولید گاز در کنار صادرات بیرویه، منجر به بحران در تأمین سوخت نیروگاهها شده است.
این عوامل دست به دست هم داده و بحران انرژی را به یکی از چالشهای اصلی رژیم ایران تبدیل کرده است، که میتواند پیامدهای جدی اجتماعی و اقتصادی به همراه داشته باشد.
۱. سوءمدیریت سیستماتیک و انحصار قدرت
سیاستهای دیکتاتوری رژیم، تصمیمگیریها را به دست گروهی کوچک و غیرشفاف سپرده است که درک و توان لازم برای مدیریت منابع عظیم کشور را ندارند. تصمیمگیریهای کلان بدون نظارت و شفافیت، به فساد گسترده و بهرهبرداری نادرست از منابع منجر شده است.
۲. عدم سرمایهگذاری در زیرساختها
در سایه سیاستهای دیکتاتوری، درآمدهای عظیم نفت و گاز کشور صرف هزینههای امنیتی، سرکوب داخلی، و حمایت از گروههای نیابتی در منطقه میشود. این رویکرد باعث شده زیرساختهای انرژی بهشدت فرسوده و غیرقابل استفاده شوند.
۳. تخصیص منابع به اولویتهای امنیتی و نظامی
بخش عمدهیی از بودجه و منابع کشور به دستگاههای نظامی و امنیتی اختصاص مییابد. این امر سرمایهگذاری در حوزههای حیاتی مانند توسعه زیرساختهای انرژی، فناوریهای نوین و مدیریت منابع را به حاشیه رانده است.
۴. فساد ساختاری و رانتخواری
دیکتاتوری رژیم ایران فضایی برای رانتخواری و فساد گسترده ایجاد کرده است. در این سیستم، منابع طبیعی مانند نفت و گاز به جای خدمت به مردم، به جیب وابستگان حکومت و شرکتهای خصولتی سرازیر میشوند. این روند باعث هدر رفت منابع و عدم بهرهبرداری صحیح از ظرفیتها شده است.
۵. سرکوب نخبگان و عدم استفاده از دانش فنی
فضای سرکوب و نبود آزادی بیان، فرار مغزها و کاهش انگیزه متخصصان داخلی را بهدنبال داشته است. رژیم به جای بهرهگیری از دانش فنی نخبگان داخلی، با حذف، سرکوب یا تبعید آنان، توان علمی کشور را کاهش داده است.
۶. عدم توسعه انرژیهای جایگزین
دیکتاتوری رژیم بهدلیل ساختار فاسد و نگاه کوتاهمدت، توسعه انرژیهای جایگزین مانند خورشیدی و بادی را نادیده گرفته است. این امر وابستگی کشور به سوختهای فسیلی را افزایش داده و کشور را در برابر بحرانهای انرژی آسیبپذیرتر کرده است.
۷. تشدید بحران با دخالتهای منطقهای
دخالتهای رژیم ایران در منطقه و هزینههای سنگین برای تأمین مالی گروههای نیابتی، بخش عمدهیی از منابع مالی کشور را هدر داده و باعث تشدید کمبودها در داخل کشور شده است.
۸. عدم پاسخگویی و انکار بحرانها
در دیکتاتوری، رژیم به جای پذیرش مسئولیت بحرانها، تلاش میکند آنها را انکار کند یا به گردن عوامل خارجی بیندازد. این عدم پاسخگویی، مدیریت بحران را دشوارتر کرده و مردم را از یافتن راهحلهای واقعی ناامید کرده است.
نتیجه: دیکتاتوری رژیم ایران نهتنها توانایی بهرهبرداری از منابع عظیم کشور را ندارد، بلکه با سیاستهای سرکوبگرانه، فسادزا و ناکارآمد خود، بحرانهای گاز، برق و سایر حوزهها را به شکل جدی تشدید کرده است. این بحرانها نمادی از شکاف عمیق بین منابع غنی کشور و مدیریت فاجعهبار رژیم است.
۱. تخصیص به نهادهای نظامی و امنیتی
بخش عمدهیی از بودجه کشور به سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و سایر نهادهای امنیتی اختصاص مییابد. این منابع صرف سرکوب اعتراضات داخلی، کنترل جامعه و حفظ بقای رژیم میشود.
۲. حمایت از گروههای نیابتی در منطقه
رژیم ایران میلیاردها دلار را برای حمایت از گروههای نیابتی مانند حزبالله لبنان، حوثیهای یمن، گروههای شبهنظامی در عراق و سوریه و دیگر متحدان منطقهیی هزینه میکند. این سیاستها به جای تأمین رفاه داخلی، به گسترش نفوذ سیاسی و نظامی در خاورمیانه اختصاص یافته است.
۳. رانتخواری و فساد اقتصادی
نهادها و افراد وابسته به حکومت از بودجههای عمومی و منابع طبیعی بهرهبرداری میکنند. پروژههای عمرانی بزرگ معمولاً به شرکتهای خصولتی و وابسته به سپاه یا نزدیکان مقامات واگذار میشود و بخش عمدهیی از این سرمایهها بهصورت رانت یا فساد هدر میرود.
۴. هزینههای تبلیغاتی و ایدئولوژیک
سرمایههای عظیمی صرف فعالیتهای تبلیغاتی، فرهنگی و ایدئولوژیک میشود. این شامل ساخت شبکههای تلویزیونی برونمرزی مانند پرستی. وی و العالم، برگزاری مراسمهای تبلیغاتی داخلی و خارجی، و تأمین مالی پروژههای مذهبی در خارج از ایران است.
۵. بازیهای مالی و دلالی در بازار ارز و طلا
رژیم از بازارهای مالی، ارز و طلا برای تأمین کسری بودجه و پوشش هزینههای خود بهرهبرداری میکند. این فعالیتها باعث افزایش نرخ ارز، تورم و بیثباتی اقتصادی شده و سرمایههای کشور به سمت سفتهبازی و سودهای کوتاهمدت سوق داده میشود.
۶. اولویتهای نظامی و تسلیحاتی
بخش قابل توجهی از بودجه به تولید و خرید تسلیحات، توسعه برنامه موشکی و تقویت زرادخانه نظامی اختصاص مییابد. این هزینهها معمولاً به بهای بیتوجهی به نیازهای اساسی مردم و زیرساختهای کشور تمام میشود.
۷. هزینههای غیرضروری برای پروژههای ناکارآمد
پروژههایی که فاقد بهرهوری اقتصادی هستند یا در میانه راه متوقف میشوند، سرمایههای زیادی را هدر میدهند. نمونههایی از این قبیل پروژهها در صنایع نفت و گاز، ساختمانسازی و حوزه حمل ونقل دیده میشود.
۸. فرار سرمایه و حسابهای بانکی خارجی
بخش عمدهیی از سرمایهها توسط مقامات و وابستگان رژیم به خارج از کشور منتقل میشود و در حسابهای بانکی خارجی یا سرمایهگذاریهای خارجی ذخیره میشود.
نتیجه
سرمایههای ملی به جای رفع مشکلات مردم و توسعه زیرساختها، به ابزار حفظ قدرت، گسترش نفوذ منطقهیی و تقویت منافع قشر حاکم تبدیل شده است. این مدیریت ناکارآمد و اولویتهای اشتباه، منجر به تشدید فقر، بیعدالتی و فروپاشی زیرساختها در کشور شده است.