جاودانگی مجاهد قهرمان محسن حمزهلوئیان
محسن: میلیشیای شورشی لم یرتابو حاضر حاضر حاضر
محسن: خواهر مریم، با تشکر از زحماتی که برای تکتک ما میکشید اعلام حضور و با شما مجدداً تجدید پیمان میکنم میخواهم متعهد بشم که در این جمع زیبا یکبار دیگر بر تمامی عهد و پیمانهای گذشتهام پای بفشارم.
جاودانگی مجاهد قهرمان محسن حمزهلوئیان
مجاهد دلیر و پاکباز محسن حمزه لوئیان پس از ۴۵ سال نبرد در صفوف مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران در آلبانی در اثر ایست قلبی درگذشت و بهیاران شهید و صدیقش پیوست.
مجاهد خلق محسن حمزه لوئیان فرزند دلاور مردم اراک متولد ۱۳۴۰ از سال ۵۵ هنگامی که در اراک دانشآموز بود، با خواندن دفاعیات گل سرخ انقلاب ضدسلطنتی مهدی رضایی و زندگینامه شهیدان با مجاهدین آشنا شد و همراه با شماری از دوستانش فعالیتهای تبلیغی از جمله پخش اطلاعیه علیه دیکتاتوری شاه را در دبیرستان و محلههای اراک آغاز کرد.
خودش در این مورد نوشته است:
«در سال۵۶ این آشناییام با خواندن دفاعیات مهدی رضایی و زندگینامه شهدای سازمان و بنیانگذاران عمیقتر شد از آنجا که در آن ایام تور اختناق شدید بود و تظاهرات ضد شاه رو بهگسترش بود من نیز با شرکت در اولین تظاهراتها و همکاری با انجمن دانشجویی مدرسه عالی علوم اراک به جنبش ضد شاه پیوستم و بهصورت هستههای مقاومت در کارهای تخریبی و تبلیغی آن دوران که بهصورت پخش اعلامیه، فروش کتاب و. بود شرکت میکردم».
محسن در قدم بعد همراه با مجاهد شهید مرتضی ارضی در یک عملیات انفجاری علیه کلانتری در اراک شرکت داشت. او در تظاهرات و قیامهای مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی فعالانه شرکت داشت و در تظاهرات پلاکاردهای عکسهای شهیدان مجاهد را حمل میکرد.
محسن حمزه لوئیان پس از انقلاب ضدسلطنتی بهطور تمام وقت بهتشکیلات مجاهدین در اراک پیوست. پس از سرفصل ۳۰خرداد ارتباط محسن که در مشهد بود با سازمان قطع شد ولی توانست در تهران به برادرش مجتبی که بعد از ضربه جنگل در تهران مخفی بود، بپیوندد و باهم خود را به یکانهای مجاهد خلق در منطقه مرزی در کردستان برسانند.
با تأسیس ارتش آزادیبخش، محسن قهرمان در بسیاری از عملیات از جمله عملیات قرقان و پیرانشهر و عملیات بزرگ آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان و عملیات مروارید دلاورانه شرکت داشت.
محسن: «بعد از تمرینات مختلفی که ما تو این دوره طی کردیم تواناییها و توانمندیهای این زرهی چنان ذهنیتهایی که قبلاً داشتیم رو عوض کرد که من الآن احساس میکنم به نسبت روز اول این زرهی مثل موم تو دستم است و راحت میتوانم از هر کوه و صخره دره هر آب، دشت بیابانی بهراحتی ازش استفاده بکنم و تمامعیار».
محسن در هنگام هجوم وحشیانهٔ مزدوران مالکی و نیروی تروریستی قدس به سرکردگی دژخیم قاسم سلیمانی در ۶ و۷ مرداد ۱۳۸۸ در صف مقدم دفاع از اشرف قرار داشت و بر اثر اصابت چماق از ناحیهٔ سر بهشدت زخمی شد.
محسن قهرمان در دوران پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی با تمام توان و با ابتکارهای ویژه با محاصره ضدانسانی، حملات وحوش دژخیم قاسم سلیمانی و موشکبارانهای سهمگین مقابله میکرد.
محسن:«درود بر رجوی ما اهل جنگیم هرجا باشیم میجنگیم امروز آمدیم برای زیارت شهدای مروارید به یاد برادر و خواهر زیارت کردیم متعهد میشویم تا آخرین قطره خون هر جا باشیم در برابر رژیم ضدبشری خمینی این پرچم هیهات مناالذله را بالا نگهداریم سلام و درود بر همه شهیدان و بزرگترین افتخار من در چنین شرایطی و در چنین محیطی یاد آنها را زنده نگه میداریم و آنها را با خود به لیبرتی میبریم».
یکی از یاران محسن در بارهٔ ابتکارات و فعالیتهای محسن در مقابله با محاصره و فشارهای دوران پایداری نوشته است: «وقتی از اشرف به لیبرتی رفتیم هیچ گل و درختی در آنجا نبود هر چه بود خاک و سیم خاردار و سنگر و آهک بود. با محاصره شدیدی که علیه مجاهدین اعمال میکردند و اجازه ورود هیچ امکانی حتی یک نهال را نمیدادند، میخواستند مجاهدین را تحت فشار بگذارند و بهخیال خودشان روحیهها را بشکنند اما محسن در اردیبهشت ۹۱ یعنی دو ماه بعد از ورود به لیبرتی نخستین درخت را کاشت چند شب بعد شبانه و بهدور از چشم مزدوران و مأموران مالکی نخستین چاه آب را با استفاده از یک متهٔ حفاری دستساز و ابتکاری در لیبرتی حفر کرد یک سال بعد لیبرتی سراسر پر از درخت و گل و سبزه بود».
جنگاوری محسن قهرمان در میدانهای مختلف نبرد و در آزمایشهای دوران پایداری پرشکوه از ایمان عمیق و صدق و فدای مجاهدی او میجوشید. او در نقشه مسیرش در شب قدر در سال ۹۳ نوشت:
«مجاهدین با استعانت از شیر پیروزمند خدا یاد گرفتهاند که در صراط مستقیم و پرداخت بیچشم داشت برای خلقشان هر چه زمانه متلاطمتر شود پا را در زمین بکوبند و در مقابل تعادلقوا با برافراشتن پرچم هیهات ته دشمن را نگاه کنند. نقشهمسیر من این است که اگر برای رسیدن به آزادی باید از هفت خوان ابتلا و آزمایش گذشت آری آری ما در نبرد برای آزادی برای هفت خوان دیگر حاضر و آمادهایم. ما با اتکا به انقلاب و رهبری پاکباز مجاهدین برای صدها هفت خوان دیگر حاضر و آمادهایم و این همان نقطه اوج کهکشان مجاهدین در شب قدر است» .
محسن: «تا شایسته رزمنده زیر پرچم برادر مسعود باشم. فرمانده عملیات سرنگونی مسئول همهجانبه مجاهد سرموضع».
مجاهد صدیق محسن حمزه لوئیان در نقشهمسیر خود در سال ۱۴۰۱، در مورد عزم آهنین خود نبرد سرنگونی و رهایی خلق و میهن اسیر از چنگال دیکتاتوری پلید آخوندی و ارتقای انقلابی در پرتو آموزشهای انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین، مینویسد:
«با انقلاب پیروزمند خواهر مریم جوهر بهار و میتوان و باید علیه فردیت فروبرنده شوریده با تمام عزم و اراده به هر ابتلایی بیابیا میگویم و با تمام وجود برای رهایی یتیمان وگرسنگان و مستمندان، برای رهایی کارتن خوابها در میهن اسیرمان مسیر سرنگونی را هموار میکنیم. با رهبریمان عهد و پیمان میبندیم و تا به آخر روی عهد و پیمانهایم با خواهر مریم و برادر مسعود برای رهایی مظلومان و ستم دیدگان وطنمان استوار و پابرجا هستم»
محسن: فرمانده سرنگونی، بار سرنگونی بر دوش حاضر حاضر حاضر
سه تن از برادران محسن در زمره شهیدان والامقام مجاهد خلق هستند. برادر بزرگترش مجاهد قهرمان حسین حمزه لوئیان متولد ۱۳۳۵ در عملیات فروغ جاویدان مجروح شد و به اسارت در آمد و در شکنجهگاه اوین اعدام شد.
مجاهد شهید مجتبی حمزه لوئیان متولد ۱۳۳۷ در اسفند ۱۳۶۳ در جریان یک عملیات و درگیری با مزدوران وزارت اطلاعات در کرمانشاه بهشهادت رسید
مجاهد شهید محمد حمزه لوئیان متولد ۱۳۴۴ که در سال۱۳۶۳ در اراک دستگیر شده بود در مهر ۶۷ در قتلعام مجاهدین به حکم خمینی ضدبشر سر بدار شد
محسن در مصاحبه با سیمای آزادی در سال۹۵:
« حسین اتفاقاً از مسئولان انجمن دانشآموزی اراک بود خیلی چهره شاداب و دوستداشتنی بود بچهها خیلی علاقه داشتن بهش بعد در یکی از تظاهراتهایی که تو فاز سیاسی بود حسین دستگیر شد من یادمه که وقتی حسین دستگیر شده بود هواداران جلوی ماشین خوابیدن این ماشینی که حسین دستگیر کرده بودند بلند کردن نمیذاشتن که اینا ببرن نهایتاً رژیم برد حسین دادستانی بعدم تا نزدیک سالهای شصت و دو شصت و سه این زندان بود ولی از طریق طراحی که هوادارا و خودش کرده بودن تونست از زندان فرار کنه بعد به ارتش آزادیبخش پیوست تو عملیات فروغ از جمله فرماندهانی بود که بهخوبی جنگیده بود و از آنجایی که امدادگر هم بود میگفتند بچهها خیلی حماسههایی توی فروغ داشته. تو فروغ شهید شد.
مجتبی هم در واقع دو سال از من بزرگتر بود مجتبی معلم بود ولی بهدلیل علاقه شدیدی که به سازمان داشت اون موقع بعد از فاز سیاسی جنگل رفت یک دو سال تو جنگل جنگلهای شمال بود.
جزو واحدهای عملیاتی جنگل به شهر اومده بودند تا سال شصت و چهار که در یک درگیری توی کرمانشاه مجتبی شهید شد که مجتبی تو تقریباً سه ماه بهشهادتش یک نامهیی برای من ارسال کرده بود تو این نامه تأکید کرده بود سر اینکه حتماً راه مجاهدین رو روش استوار باش خیلی تأکید سر امر مبارزه و مقاومت و اینا خلاصه سرگذشت خودشو یه مقدار توضیح داده بود و بعد این کلام موسی روش اشاره کرده بود گفته بود که حتماً یقین داشته باش ایمان داشته باش که این مبارزه حتماً پیروز میشه انقلاب پیروز میشه و روی این خیلی تأکید کرده بود بعد هم گفته بود که اگر چیزی از من باقی مونده یا ارثی میراثی چیزی حتماً اینا تأکید کن که به سازمان مجاهدین بدن این نامه ش هست توی موزه شهداست خیلی در واقع علاقه خاصی به سازمان به رهبری سازمان داشت مجتبی
محمد دانشآموز خیلی پرشور سرحالی بود محمد سال شصت و چهار بهدلیل حالا فعالیت یا هرچی فروش نشریههایی که قبلاً داشت بهخاطر هواداری از سازمان دستگیر میشه که تا سال شصت و هفت توی زندان سه پله و زندان مرکزی اراک بود که توی سال شصت و هفت من شنیدم به همراه یکی دیگه از بچهها به نام قاسم بستکی از کشتی گیرای در حد کشتی ملی ایران بود جزو اولین شهدایی بود که توی اراک اونو اعدامش میکنن».
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
برمجاهد صدیق محسن حمزه لوئیان فرزند دلاور مردم اراک و بیش از چهار دهه پیکار پاکبازانهٔ با دو دیکتاتوری شاه و شیخ درود که تا آخرین نفس زندگی به عهد و پیمانش با خدا و خلق وفا کرد.
خوشا به سعادتش که با سرفرازی به سوی یاران صدیق و شهیدش پرکشید و بهسه برادر قهرمانش مجاهدان شهید حسین و مجبتی و محمد پیوست؛ قهرمانانی که میدانهای نبرد با استبداد خونآشام ولایت فقیه را با افتخار در نوردیدند و در این راه پرافتخار جاودانه شدند.
بهراستی که رزم بیامان و صدق و فدای چنین مجاهدانی الگو و مشعلی فرا راه پیشگامان راه آزادی و بالاترین تضمین پیروزی خلق و میهن و تحقق ایرانی آزاد و رها از وابستگی و استبداد است.
به همرزمان و یاران مجاهد صدیق محسن حمزه لوئیان تسلیت میگویم و یقین دارم که آنها با بزرگداشت ارزشهای انقلابی این مجاهد صدیق و پاکباز، جای او را با تعهدات فزاینده در نبرد با استبداد خونآشام دینی بهطور مضاعف پر میکنند.
پایداری او در سختترین شرایط و ایستادگی او از ۱۵سالگی تا ۶۳ سالگی در مسیری که انتخاب کرده بود و از ۱۳۶۰ به بعد پیوسته با آزمایشهای خطیر و بغرنج همراه بود، سرمشق شورشگران برای آزادی ایران، بهویژه جوانان زادگاهش اراک، خواهد بود.