جاودانگی مجاهد پاکباز علی نجاتی
مجاهد پاکباز اشرفی، علی نجاتی پس از ۴۶ سال همراهی و نبرد در صفوف مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران در آلبانی در اثر نارسایی ریوی و ایست قلبی درگذشت و به سوی یاران صدیق و شهیدش پرکشید.
مجاهد خلق علی نجاتی فرزند دلاور مردم مشهد، متولد ۱۳۳۳ سالهای قبل از انقلاب ضدسلطنتی هنگامی که در نجف در عراق بود، از طریق خواندن زندگینامه بنیانگذاران با مجاهدین آشنا شد و در سال ۵۷ که بهایران بازگشته بود، در تظاهرات انقلاب ضدسلطنتی فعالانه شرکت کرد.
خودش در این مورد نوشته است: «قبلا در عراق که بودم بعد از شهادت بنیانگذاران سازمان در فضای ضد شاه خائن در عراق با زندگینامهٔ شهدا، سازمان را میشناختم و دادن زندگینامهٔ شهدا بهدوستان خود و سفارش خواندن البته در بین ایرانیهای عراق و بعد از جریان انقلاب ۲۲بهمن در پایگاه علوی رفت و آمد داشتم با دوستانم که با هم در مشهد یا تهران تظاهرات میرفتیم هوادار سازمان شدیم».
علی بعد از پیروزی انقلاب فعالیتهای مبارزاتیش علیه ارتجاع خمینی را در ارتباط با مجاهدین آغاز کرد. او دو بار در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۴ دستگیر شد و در مجموع ۱۳ماه را در شکنجهگاه اوین گذراند.
علی نجاتی پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۵ همراه با مادرش که او نیز از هواداران سازمان مجاهدین بود خود را به اشرف رساند و هر دو لباس رزم و شرف ارتش آزادی پوشیدند.
مجاهد قهرمان علی نجاتی در سلسله عملیات ارتش آزادیبخش از جمله عملیات قصرشیرین، دربند. هول و در صفدر کرمانشاه، آفتاب، چلچراغ، فروغ جاویدان و مروارید شرکت داشت و دلاورانه جنگید.
یکی از یاران مجاهد قهرمان علی نجاتی دربارهٔ رزم دلیرانهٔ او در عملیات فروغ جاودان نوشته است: «در عملیات فروغ جاویدان بعد از درگیری که در سه راه ملاوی در کنار پمپبنزین داشتیم، توپ ۱۰۶ میلی متری علی هدف قرار گرفت بعد از آن علی نجاتی به دسته ما آمد و در صحنههای نبرد فروغ با هم بودیم. در یکی از صحنههای نبرد فروغ، در سمت تپههای الله اکبر در نقطهیی روی جاده آسفالت در معرض تیر اندازی پاسداران هار خمینی قرار گرفتیم و دشمن از بالای تپه ما را هدف قرار میداد. در همین صحنه مجاهد دلیر علی ستاری هدف قرار گرفت و جاودانه شد. من و علی هم زیر رگبار دشمن سینه خیز حرکت میکردیم و تیرها به اطرافمان اصابت میکرد. در حالی که سرهایمان با کلاه خودهای سنگین آهنی کنار هم بود، یک تک تیر از کلاه علی عبور کرد و به زمین خورد. تیر بعدی نیز از سمت چپ کلاهخود علی عبور کرد و به کلاهخود من خورد و به زمین اصابت کرد و در نهایت توانستیم در هماهنگی با هم از این صحنه دورشویم. علی واقعاً جنگندهیی با روحیه عالی و بیهمتا بود و مثل شیر میجنگید».
انقلاب رهاییبخش درونی مجاهدین برای مجاهد قهرمان علی نجاتی تولدی دیگر و اوجی درخشان در زندگی تشکیلاتی و انقلابی او بود. او در دوران ۱۴ساله پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی با عزم جزم و با شجاعت و دلاوری در برابر محاصره ضدانسانی و حملات جنایتکارانه وحوش خامنهای و قاسم سلیمانی ایستادگی کرد.
او در نقشه مسیرش در رمضان سال۱۳۸۹ با یاد شهیدان پایداری نوشت: «هر شهیدی که بر چوبه دار به نماز شهادت میایستد و حیات جاودان مییابد. من هم برهمان چوبه دارمتبرک شده از خون شهید به نماز میایستم و برای دفاع از اشرف که کربلای زمانه است آماده آمادهام و با صدای بلند بیان میکنم که من مدیون انقلاب ایدئولوژیکی خواهر مریم هستم، آرزو دارم مجاهد بمانم و مجاهد شهید شوم. (انا لله وانا الیه راجعون)»
علی قهرمان وقتی در لیبرتی در شرایط محاصره و فشار بود در رمضان۱۳۹۳ نوشت:
«تا آخرین قطره خون و نفسم در این مسیر ثابت قدم میمانم. با کمک از کلام خواهر مریم و از انقلاب ایشان میتوان و باید با بختک و دود ودم آن جنگید و پیروز بیرون آمد. آری باید در لیبرتی با تمامی سختی و محاصره و در زندان بودن، لحظه مره جنگید و بیابیا گفت و پرچم فروغ یعنی پرچم پیروزی را بهدست گرفت. و پلی بهسوی تهران زد و جنگید. آری مجاهد میمانم و مجاهد میمیرم «فزت و رب الکعبه» هیهات منا الذله.
مجاهد صدیق علی نجاتی نقشه مسیرش در رمضان ۱۴۰۲ نوشته است:
«خدایا گواه هستی که من در آخرین زیارت امام حسین علیهالسلام در قتلگاه او با راز و نیاز از تو خواستم مرا د ر مسیر مجاهدین ثابت قدم نگه دار و تو را سپاسگزارم تو خالق من هستی. خدایا خدایا همواره درخواستم این بوده و هست که راهبران عقیدتیم برادر مسعود و خواهر مریم را خودت حفظ کن و تا حالا این تو بودی که حافظ آنها بودهای. خدایا خدایا در شب قدر از تو درخواست دارم که مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم».
دو تن از برادران علی، مجاهدین شهید محمد حسین ۱۷ ساله و نادر (محمد) نجاتی ۲۲ ساله در سال ۱۳۶۰ توسط دژخیمان خمینی بهدلیل هواداری از مجاهدین در مشهد تیرباران شدند.
مجاهد صدیق فاطمه صغری شریعتی، مادر علی نیز در سال ۱۳۸۲ در شهر اشرف درگذشت و در کنار یاران شهیدش در مزار مروارید جای گرفت. این مادر بزرگوار بهرغم بیماری و کهولت هرگز حاضر نشد قرارگاه اشرف و ارتش آزادیبخش و بودن در کنار رزمندگان آزادی را ترک کند و بهخارج کشور برود. در سالهای قبل وقتی به او پیشنهاد شده بود بهخارج کشور برود و در کنار خانوادهٔ شهیدان در خارج باشد گفته بود: «نه نه، من بهمنطقه آمدهام تا در ولایت علی بمانم و از اینجا فقط به مزار مروارید میروم».
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
درود بر مجاهد پاکباز علی نجاتی فرزند دلاور مردم مشهد که پس از ۴۶سال مبارزه و مجاهدت، به عهدش با خدا و خلق ستمدیدهٔ ایران وفا کرد و به الگوی دیگری از وفای به پیمان برای آزادی خلق و ایران و نبرد تا آخرین نفس با رژیم جلادان، تبدیل شد.
خوشا به سعادتش که سرفراز و رستگار، به همرزمان شهید و صدیقش و دو برادرش، مجاهدان شهید محمدحسین و محمد نادر و مادرش مجاهد صدیق فاطمه شریعتی، پیوسته است.
به همرزمان و یاران مجاهد صدیق علی نجاتی تسلیت میگویم و یقین دارم که راه و رسم او، مادر مجاهد و دو برادر شهیدش، در مقاومت به هرقیمت و نبرد تا آخرین نفس در برابر رژیم ولایت فقیه، در مجاهدت همرزمانش و در خیزش جوانان شورشگر برای آزادی ایران بهویژه در زادگاهش مشهد، شعلهور است؛ شعلههایی که تا روز آزادی و پیروزی خاموشی نمیپذیرد.