پنجاه و هفتیها ـ سرکوب خونین دانشآموزان در ۱۳آبان ۵۷
پاییز سال ۱۳۵۷ روزها و هفتههای اوجگیری قیامها در شهرهای ایران بود. هدف قیام به سرنگونی نظام پادشاهی بالغ شده بود. از اینرو آغاز سال تحصیلی ۱۳۵۷ با بقیه سالها متفاوت شد. از همان هفتههای شروع سال تحصیلی، درس و کلاس و زنگ مدارس، رنگ معمول و عادتشدهٔ سالیان پیشین را نداشت. انگار هیچ چیزی سر جای خودش نبود و چیزی در آن میانه کم بود. یک روز یک مدرسه باز بود و مدرسهای دیگر بسته. یک روز هنوز کلاسها تمام نشده، مدرسه تعطیل میشد. انگار کلاس دیگری بود که باید دانشآموزان آنجا یکدیگر را دیدار میکردند. در چنین فضای بلاتکلیفی، آنچه که روزبهروز بهسمت تعیینتکلیف میرفت، تعیین سرنوشت حکومت شاه بود.
ایران روزها و هفتههایی را سپری میکرد که گردش کار معمول کشور بههم خورده بود. گویی معنای گمشدهٔ سالیان زندگی در هوای شهرها پرسه میزد که تجلی نامش پرندهٔ آزادی بود. همین پرسههای مداوم بود که بدل به مطالباتی میشد که برای همه جدید بود: مطالبهٔ آزادی زندانیان سیاسی، دست زدن به تحصن و اعتصاب، شکلگیری تجمعات کوچک و بزرگ در سطح شهرها. تحصنها و اعتصابها سر زبانها افتاده بود و هر روز مسألهیی برای حکومت درست میکرد. هر روز عدهٔ زیادی از دانشجویان یا دستهجات مردم برای دیدار و همبستگی، در دانشگاه تهران و اطراف آن گردمیآمدند. دانشگاه بنا بر سنت تاریخی ضداستبدادیاش، یکی از کانونهای جوش و خروش نسلهای نوخواه و دگرگونطلب شده بود
صبح روز ۱۳آبان ۱۳۵۷ جمعی از دانشآموزان در اطراف دانشگاه تهران خود را بههمرساندند تا به دیدار متحصنان داخل دانشگاه بروند. کمکم زیاد شدند و جنبوجوشی شکل گرفت که مسیرش رفتن به داخل دانشگاه بود. کمتر از ساعتی تظاهرات دانشآموزان بهراه افتاد و موجی بهسمت در دانشگاه روانه شد و وارد محوطه دانشگاه شد. تودهٔ بههم فشردهٔ دانشآموزان در داخل دانشگاه تهران به همراهی مردم در بیرون دانشگاه، ارتشیان را فشردهتر کرد و فضای داخل و اطراف دانشگاه دقیقه به دقیقه بهسمت یک فضای نظامی سوق داده میشد. ارتشیان شاه با تمام قوا از رفتن جمعیت جلوگیری میکردند. دانشآموزان حرکت کردند که خود را به متحصنان برسانند. ناگهان سربازان آتش گشودند. دانشآموزان در محوطه دانشگاه پراکنده شدند. همهٔ درهای دانشگاه هم بسته بود و راه خروجی نبود. شلیک سرباران ادامه یافت. جمعیت در ازدحامی متراکم و در فضایی پر از گلوله و صدای شلیک، به اینسو و آنسو میرفت. با قطع شلیکها مشخص شد ۵۶ یا ۵۷نفر کشته شدند و بسیاری هم مجروح. بدینسان بعد از کشتار ۱۷شهریور، ارتش شاه دومین کشتار جمعی را هم مرتکب شد که بیشتر آنان دانشآموزان بودند.