پایان ماه عسل وفاق پزشکیان
پزشکیان در عین اینکه مستمر میگفت وعده نمیدهد؛ اما به سبک بقیه رئیسجمهورهای رژیم آخوندی پشت سر هم دروغ میگفت و دروغ میگوید، دروغ بزرگ پزشکیان مطرح کردن کلید واژهی «وفاق ملی» بودکه نه وفاق بود و نه ملی
مسأله «وفاق ملی» در عداد بحرانهای دستوپا گیر ــ و البته طنزآمیز ــ حاکمیت قرار گرفته است. اصل این عبارت، عطف به کاربردش در توصیف یک ساختار تحت سلطه ولایت فقیه، اشکال فنی و محتوایی و معنایی دارد. اولاً واژه «ملی» از اساس در ساختار حکومتی متکی بر ولیفقیه، هیچ زمینه و جایی در تعریف خود ندارد. ثانیاً وقتی سه قوه مملکت باید در ید تصمیمگیری و اراده ولیفقیه باشند، «وفاق» میتواند فقط حول ولیفقیه صورت گیرد، مثل «وفاق ولایی»، اما هرگز حول خواست و اراده «ملی» نه.
این سه ماه بهاندازه کافی دست همه آمد که پزشکیان جز برای ایفای نقش در ویترین تزیینشده توسط خامنهای نیامده است. منتها اشکالش در این است که خیلی رو و بیحساب، مواضع کودکانه اتخاذ میکند و پشت سر هم بند را آب میدهد.
بدینگونه «وفاق ملی» جز یک شقاقلوس برای نظام نیست و تداوم این بازیِ کودکانه ممکن است منجر به جراحی شقاقلوس و متوهمین گرداگرد آن گردد.
البته این حق را هم باید به پزشکیان داد که تحریم حداکثری نظام از جانب ۹۰ درصد مردم ایران، عاقبت و آینده هر گونه مهرهبازی و گفتارورزی کودکانه روی میز ولیفقیه را ابتر نموده و سوزانده است. بدبختیِ اصلیِ خامنهای و پزشکیان اینجاست که هیچ نقش و رنگی نزد اکثریت مردم ایران پا نمیگیرد و به پشیز گرفته نمیشود.