گزارش تلویزیون آلمان دربارهٔ سوءقصد شکست‌خورده رژیم علیه گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس توسط دیپلمات بمب‌گذار اسدالله اسدی

دیپلمات ترور

مأموران وحشت

دسیسه‌های سرویس مخفی رژیم ایران

 

گزارش مستند تلویزیون سراسری آلمان NDR/ARD

دربارهٔ سوءقصد شکست‌خورده رژیم علیه گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس

توسط دیپلمات بمب‌گذار اسدالله اسدی و مأموران اطلاعات آخوندی

مستند تلویزیون سراسری آلمان: دسیسه‌های سرویس مخفی رژیم ایران

گفته می‌شد که آنها از دست سرویس مخفی از ایران فرار کرده‌اند، نسیمه و امیر، آنها در بلژیک زندگی جدیدی برای خود می‌سازند، به‌عنوان مخالفان سیاسی در تبعید آغاز به فعالیت می‌کنند، اما سپس، در سال ۲۰۱۸:

در بلژیک پلیس یک حمله تروریستی برنامه‌ریزی شده در فرانسه را خنثی کرد، گفته می‌شود که این زن و شوهر سوء قصدی را به یک گردهمایی ایرانیان در تبعید در روز شنبه گذشته در ویلپنت طراحی کرده بودند.

و ناگهان معلوم می‌شود که زندگی آنها در تبعید یک دروغ بوده است.
در یک سوءقصد با زمینه ظاهراً سیاسی چهار مرد در برلین به ضرب گلوله کشته شدند، عاملان این سوءقصد احتمالاً از ایران آمده‌اند.

خطر ترور از سوی رژیم ایران در اینجا حی و حاضر است.

ترور از طریق افرادی که به‌عنوان مأمور ظاهراً در میان ما زندگی می‌کنند.

او مستقیماً از سرویس اطلاعاتی رژیم ایران دستور می‌گیرد و برای آن پول خوبی دریافت می‌کند.

تحقیقی در دنیای تاریک جاسوسی رژیم ایران.

وکیل مجاهدین در دادگاه آنتورپ: تردیدی نیست که مأموران بسیار دیگری از رژیم ایران در خاک کشورهای غربی حضور دارند.

مأموران ترس
دسیسه‌های سرویس مخفی (رژیم) ایران
بخش اول:
دیپلمات ترور

نسیمه و امیر بیش از یازده سال است که در آنتورپ بلژیک زندگی می‌کنند، سپس ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸ فرا می‌رسد. این زوج به لوکزامبورگ می‌رود، در این میان آنها تحت‌نظر پلیس قرار دارند. آنها وارد یک پیتزا هات می‌شوند، مردی به آنها می‌پیوندد، او شبیه به یک توریست به نظر می‌رسد، اما، این فقط یک محمل است.

تا این روز در پیتزا هات، هویت امیر و نسیمه کاملاً متعارف است. نسیمه گهگاهی در این کارگاه اتوکشی کار می‌کند، غیر از این، اطلاعات زیادی درباره آنها وجود ندارد، حتی خانواده خودشان هم اطلاع چندانی از زندگی روزمره آنها ندارد.

در بازجویی از نسیمه و برادر امیر، او می‌گوید، که همیشه گمان می‌کرد نسیمه فروشنده است و در فروشگاه آلدی یا لیدل پای صندوق کار می‌کرده است. آنچه جلب توجه می‌کند، این است، که آنها سفرهای زیادی در داخل اروپا می‌کرده‌اند و در تظاهرات علیه رژیم حاکم بر کشورشان شرکت می‌کرده‌اند؛ ایران که از ۴۵ سال پیش، آخوندها مردم را سرکوب می‌کنند.

برای درک این‌که این وضعیت چگونه به‌وجود آمده است، به‌طور کوتاه به سال ۱۹۷۸ برمی‌گردیم. در آن زمان، مردم بیشتری شروع به تظاهرات علیه شاه، کردند، آنها خواستار سرنگونی او هستند، پایان حکومت استبدادی، اوایل سال ۱۹۷۹، شاه به مصر فرار می‌کند، به نظر می‌رسد، که انقلاب موفق شده است. خمینی، در عرض چند ماه کشور را به یک دیکتاتوری مذهبی تبدیل می‌کند. نه مطبوعات آزاد، نه انتخابات آزاد، نه حقوق برابر برای زنان و اقلیت‌های قومی خمینی برای این منظور سرویس اطلاعاتی تازه‌تأسیس خود، وزارت اطلاعات، به‌طور مخفف MOIS را به‌کار می‌گیرد که با استفاده از سرویس قدیمی اطلاعاتی شاه ساخته شده است. تمرکز این سرویس اطلاعاتی جدید-قدیم بر تعقیب مخالفان سیاسی حتی در خارج از کشور است، مخالفانی که ظاهراً نسیمه و امیر نیز جزو آنها هستند.

حداقل این‌چنین به‌نظر می‌رسید، تا این روز تابستانی ۲۰۱۸ در پیتزا هات. نسیمه و امیر از آن به‌ظاهر توریست کیف کوچکی دریافت می‌کنند. سپس آن مرد می‌رود، ما این چیزها را می‌دانیم، چون به پرونده‌های مربوط به این عملیات نظارت دسترسی پیدا کرده‌ایم و به این ترتیب، به تحقیقات پلیس فرانسه، بلژیک و آلمان دسترسی داریم. یک داستان جنایی جاسوسی اروپایی، این‌که پلیس توانسته بود نسیمه و امیر را تحت‌نظر داشته باشد، به‌خاطر سرنخی بود که سرویس اطلاعاتی بلژیک کمی قبل از ملاقات در پیتزا هات دریافت کرده بودو

این زوج، امیر و نسیمه، قصد انجام سوء قصدی را دارند.

و این مرد چه نقشی در این ماجرا دارد؟ مأموران پلیس مرد با کلاه حصیری را پس از این ملاقات هم‌چنان تحت‌نظر دارند. او در لوکزامبورگ گردش می‌کند و سپس سوار یک خودروی اجاره‌یی می‌شود.

پلیس او را متوقف و کنترل می‌کند و این را شبیه به یک کنترل عادی جلوه می‌دهد، هم‌چون یک کنترل معمولی ترافیک. در اینجا مشخص می‌شود که او یک دیپلمات رژیم ایران از سفارت آن در وین است. نام او، اسدالله اسدی، پاسپورت دیپلماتیک او حقیقی است، اما چیزی را که پلیس هنوز نمی‌داند این است که هویت دیپلماتیک او فقط یک پوشش است.

نسیمه و امیر دو روز بعد دوباره از آنتورپ حرکت می‌کنند، این بار به‌سمت فرانسه پلیس توانسته بود پیش‌تر پیام‌هایی را که آنها به اسدی فرستاده بودند، بخواند:
سلام عمو.
بازی نصب شده؟
بله، بازی نصب شده، ما یکشنبه صبح توپ بازی خواهیم کرد.

منظور از این بازی نصب شده، که اسدی درباره‌اش می‌پرسد، چیست؟

ریک ون روسل وکیل در بلژیک می‌گوید که این پرونده سال‌ها او را مشغول خواهد کرد.

این یکی از موارد بسیار عجیب در سابقهٔ حرفه‌یی انسان در مورد جاسوسی بین‌المللی است. ما زندگی معمولی خود را می‌کنیم، به نانوایی می‌رویم و می‌گذاریم دیگران کارهای خود را در خفا انجام بدهند. این پرونده نگاهی کوتاه و پنهانی به پشت صحنه، به پشت‌پرده جاسوسی بین‌المللی بود.

با این پیآمد که دنیای جاسوسی سایه‌یی بر زندگی شخصی او می‌اندازد.

امیدوارم فردا ساعت ۱۱:۳۰ و ۲۰:۰۰ بازی کنم و شما هم باید بیایید تا با هم بازی کنیم.
ما قطعاً خواهیم آمد، تا پانسیون بازی کنیم،
باشه، خدا به همراهت، خداحافظ.

وقتی نسیمه و امیر از اتوبان خارج می‌شوند، پلیس تصمیم به اقدام می‌گیرد، در این خیابان در حومه بروکسل آنها مورد بازرسی قرار می‌گیرند، پلیس در یک کیف لوازم آرایش یک دستگاه فرستنده بمب و نیم کیلو گرم ماده منفجره تی ای تی بی‌می‌یابد. پس، آن بازی نصب شده در پیام‌های چت یک بمب آمادهٔ انفجار است. این دو دستگیر می‌شوند و یک ربات ویژه خنثی‌سازی، بمب را خنثی می‌کند.

این یک دستگاه کوچک بمب بود اما بمب به سالن نمایشگاهی آورده می‌شد که مملو از جمعیت بود، جایی که صندلی‌ها یکی در کنار دیگری قرار گرفته بودند، با تعداد کثیری زن و کودک.

هدف این بمب‌گذاری خنثی شده، گردهمایی سالانهٔ ایران آزاد در سال ۲۰۱۸ در نزدیکی پاریس بود. در این گردهمایی، مخالفان از سراسر جهان گردهم آمده بودند.

این امکان وجود داشت که افراد با تکه‌های اشیا، مثل صندلی، در فاصله ۹۰ متری کشته شوند؛ علاوه بر این، طبیعتاً چنان وحشتی در این سالن ایجاد می‌شد که افراد زیادی در زیر دست و پا کشته می‌شدند.

او، جواد دبیران، هم می‌توانست یکی از قربانیان باشد، او را در دفتر کارش در برلین ملاقات می‌کنیم.

چه احساسی داشتید، وقتی پی بردید که قرار بود سوء قصدی در آنجا صورت بگیرد؟

هر وقت به آن فکر می‌کنم و حتی همین الآن، این‌که اگر بمبی در آنجا منفجر می‌شد، چه فاجعه بزرگ و چه قتل‌عامی رخ می‌داد.

این اولین باری نیست که جواد با چنین تهدیدهای جانی مواجه بوده است. از زمان به قدرت رسیدن آخوندها، او مکرراً و خستگی‌ناپذیر درباره خطر سرویس اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان و اروپا هشدار داده است.

این نشان‌دهنده استراتژی رژیم است که می‌کوشد از طریق نفوذ و با پوشش‌های مختلف به ما نزدیک شود و اینها عملاً به‌عنوان عوامل خفته عمل می‌کنند.

و به نظر ریک ون رویسل سرویس اطلاعاتی رژیم ایران این کار را با سلسله‌مراتب مشخصی انجام می‌دهند.

اگر سلسله‌مراتب را به‌صورت درجات ۱ تا ۴ بخوانیم، در درجه اول اسدی را داریم که مغز متفکر است، سپس، نسیمه نعامی را داریم که به‌عنوان جاسوس استخدام شده بود و بسیار فریبکار بود و همیشه به زبان کد صحبت می‌کرد و به سهم خود آشکارا سعدونی را فریفته و آلت دست خود کرده بود، سپس، نفر سوم، عارفانی را داریم که برای ما مثل جاسوس در پس جاسوسان و چشم‌های اسدی در صحنه بود.

عارفانی ظاهراً باید کنترل می‌کرد که نسیمه و امیر فرمان را طبق دستورالعمل‌ها اجرا کنند. پلیس او را مستقیماً در محل سوءقصد دستگیر می‌کند. روی تلفن موبیل او فقط یک شماره ثبت شده است؛ شماره تلفن اسدی. عارفانی به‌عنوان شاعر در بلژیک زندگی می‌کرد و خود را بسیار یاور و مددکار ارائه می‌داد. مثلاً مسئولیت طراحی پوسترهای گروه مخالف را به‌عهده گرفت، اما در واقع، اطلاعات برای اسدی گردآوری می‌کند.

در خانه عارفانی ابزارهای جاسوسی مختلفی پیدا شد، برای مثال یک دوربین مخفی که در یک عینک جاسازی شده بود.

آیا هیچ‌کس از اطرافیان این افراد متوجه چیزی نشده بود؟

ما در آنتورپ هستیم و به‌دنبال رد پاها می‌گردیم تا ببینیم که آیا می‌توانیم چیزی درباره این زوج و آن جاسوس سوم پیدا کنیم. حالا به یکی از آدرس‌های محل سکونت قبلی آنها می‌رویم، از همسایه‌ها می‌پرسیم، که آیا آنها را به یاد دارند، به‌رغم این‌که نسیمه و امیر مدتها پیش دستگیر شده‌ند، شاید بتوانیم کسی از اطرافیان گذشته آنها را پیدا کنیم، یکی از محل سکونت‌های قبلی نسیمه و امیر در محلهٴی ساده خارج از مرکز آنتورپ قرار دارد.
البته روشن است که این زوج این کار را به‌خاطر پول کرده است، شاید آنها در سال ۲۰۰۷ در ایران به استخدام درآمده و سپس به‌عنوان مأمور به اینجا آمده باشند. این را نمی‌دانیم و موضوعی مورد حدس و گمان است. اما به‌وضوح می‌توان انگیزه مالی آنها را دید. آنها می‌خواستند اتومبیل نو و خانه نو داشته باشند. موضوع بر سر پول زیادی است.

اسدی هم دو روز پس از دستگیری این زوج در بلژیک، در یک توقفگاه در اتوبانی در آلمان دستگیر می‌شود. او می‌توانست به‌عنوان دیپلمات به‌راحتی از دستگیری ممانعت کند، اما، مرتکب اشتباه تعیین‌کننده‌یی می‌شود.

اسدی در نخستین بازپرسی به پلیس می‌گوید که در حال رفتن به برلین یا سفر از طریق آلمان است، چون در مرخصی به‌سر می‌برد که این البته اشتباه بزرگی بود. چون، وقتی دیپلماتی در مرخصی به‌سر می‌برد، دیگر مصونیت دیپلماتیک ندارد.

بدین ترتیب، او دستگیر می‌شود. اسناد یافت شده در نزد او نشان می‌دهند که کار او در سفارت وین فقط یک محمل بوده است تا از سال ۲۰۱۴ مرتباً در اروپا حضور داشته باشد و به کار اصلی‌اش به‌عنوان مقام ارشد اطلاعاتی رژیم ایران و مسئول عملیات جاسوسی گسترده در اروپا بپردازد.

هنگام دستگیری اسدی یک دفترچه سبز پیدا می‌شود. در این دفترچه یادداشت‌های بسیاری، مجموعاً ۲۸۹ یادداشت مختلف وجود دارد که به‌گفته پلیس جنایی فدرال آلمان، ۱۱۴ یادداشت مرتبط به آلمان است. برای مثال، در هامبورگ مرکز اسلامی هامبورگ یا در مونیخ مرکز اسلامی مونیخ. اما این‌که این یادداشتها چه معنایی دارند، آیا او در آنجا بوده یا با کسی تماس گرفته است، مشخص نیست.

در اسناد اسدی هم‌چنین پرداخت‌های پول ثبت شده‌اند که اسامی اختصاری‌ در پس آنها وجود دارند. بازپرسان تحقیق معتقدند که اینها احتمالاً پرداختهایی به منابع اطلاعاتی تحت هدایت اسدی بوده‌اند. از این رو، ممکن است شبکهٔ کاملی پیرامون اسدی وجود داشته باشد؛ اینک از سه جاسوس مطلع هستیم؛ این‌که چه تعداد بیشتری از آنها وجود دارند، هم‌چنان ناشناخته است.

ما دیده‌ایم که اسدی سفرهای بسیاری کرده است. من در دفاعیه‌ام به شوخی گفتم که او می‌باید یک آژانس مسافرتی باز می‌کرد. او به همه‌جا رفته است؛ به‌دفعات به فرانسه، آلمان، اتریش، ایتالیا. از این رو، مأموران بسیار دیگری از رژیم ایران باید در خاک اروپا وجود داشته باشند.

از سفارت رژیم ایران در برلین دربارهٔ اسدی و شبکهٔ جاسوسی احتمالی او در آلمان پرس‌وجو می‌کنیم، اما پاسخی دریافت نمی‌کنیم.
در حال حرکت به سوی یک ایرانی مقیم آلمان هستیم که طبق اطلاعاتی که پلیس جنایی فدرال آلمان در اختیار ما گذاشته است، احتمالاً یکی از کمک‌کاران جاسوسان بوده است: این سوءظن که او پول‌های وزارت اطلاعات رژیم ایران را از طریق حساب بانکی خود و خرید الماس به‌دست نعامی رسانده است. ما می‌خواهیم بدون دوربین با او صحبت کنیم، شاید بتواند اطلاعات بیشتری در مورد شبکه جاسوسی به ما بدهد.

در ژوئن ۲۰۱۹، پلیس فدرال آلمان خانه او را بازرسی کرد. او گفت که فقط سعی داشته است، پول به‌ارث رسیده را از ایران به آلمان بیاورد. نسیمه به او پیشنهاد کمک در این کار کرده است. اما طبق اسناد پلیس جنایی فدرال آلمان این فرد مظنون است که پول‌های اطلاعات رژیم ایران از طریق او به نعامی منتقل شده‌اند. آیا این مرد واقعاً بی‌خبر بوده است؟

خب، این کار سریع انجام شد، بله، او در خانه بود، اما نمی‌خواست با ما صحبت کند. وقتی نام اسدی را بردیم، گفت نظری ندارم و در را بست، چه حیف!

تحقیقات درباره این فرد در سال ۲۰۲۴ هم‌چنان ادامه دارد.

ما رد پاها و سرنخ‌های دیگری از دفترچه‌های اسدی را پیگیری می‌کنیم. برای مثال، اینجا، یک خانه مسکونی در مونیخ. در اینجا اسدی احتمالاً با یک ایرانی قرار ملاقات داشته است. اینجا رسماً یک مرکز فرهنگی رژیم ایران است، اما همه چیز به نظر مرده و متروک می‌رسد. آیا این پوششی برای اسدی بوده است، تا با مأمورانش ملاقات کند؟ اما حتی اگر هم‌چنین بوده باشد، از زمان دستگیری اسدی این ساختارها احتمالاً مدتها پیش منحل شده‌اند. این‌که چقدر از شبکهٔ احتمالی اسدی باقی مانده است، مشخص نیست.

رسیدگی به این پرونده قضاییدر دادگاه آنتورپ در سال ۲۰۲۰: امیر و نسیمه می‌گویند، گمان می‌کردند که بمب فقط یک ترقه یا فشفشه آتش‌بازی است. عارفانی دخالت خود را کاملاً انکار می‌کند و اسدی می‌گذارد که وکیلش او را نمایندگی کند.

اسدی از طریق همین وکیل هم به رسانه‌ها پیام می‌دهد: او اسدی هرگز صلاحیت قضاییه بلژیک را به‌رسمیت نشناخته است.

در سال ۲۰۲۱ حکم صادر می‌شود.

این یک روز تاریخی است؛ این روز عدالت است.

هر چهار نفر به‌خاطر برنامه‌ریزی یک سوءقصد تروریستی محکوم می‌شوند. نسیمه باید برای ۱۸ سال به پشت میله‌های زندان، «شاعر» عارفانی ۱۷ سال، امیر ۱۵ سال و اسدی ۲۰ سال بروند. این نخستین‌بار است که یک جاسوس رژیم ایران در اتحادیهٔ اروپا به‌دلیل تروریسم حکومتی محکوم می‌شود.

اما بناگاه ماجرا به‌نحو دیگری ورق می‌خورد. در اواخر ماه می‌۲۰۲۳: اتفاق عجیبی رخ داده است؛ اسدی اکنون آزاد شده است، با این‌که او به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود، اکنون در تلویزیون حکومتی در ایران به‌عنوان «قهرمان» برایش جشن می‌گیرند. ، رژیم ایران او را با فشار آزاد کرد. گروگان مورد معامله، یک امدادگر بلژیکی بود که در فوریه ۲۰۲۲ در تهران ظاهراً به‌اتهام جاسوسی دستگیر شده بود. او حالا پس از بیش از یک سال زندان در ایران اجازه دارد در مبادله با اسدی به خانه باز‌گردد و بعد حتی رئیس‌جمهور وقت رژیم ایران، اسدی را به‌عنوان یک قهرمان حکومتی می‌پذیرد، با وجود این‌که او در اروپا به‌عنوان یک تروریست محکوم شده بود.

برای جواد دبیران، آزادی اسدی پیام غلطی به رژیم ایران ارسال می‌کند.

رژیم کاری می‌کند و برای آن هزینه‌یی نمی‌پردازد. خطر ترور رژیم ایران در اینجا حی و حاضر است، نه فقط برای ایرانیان مخالف و وابستگان به مقاومت ایران، بلکه برای شهروندان اروپایی.

آنچه که ما تاکنون نمی‌دانیم این است که ما تا چه حد در تحقیقات خود به این تروریسم نزدیک می‌شویم، چون این اتفاق دو روز پس از مصاحبه ما در دفترکار جواد رخ می‌دهد، یک حمله مستقیماً به ساختمان دفتر.

لطفا به اشتراک بگذارید: