پیشاهنگ ـ یلنامه، وقت جنگ، از خون جوانان وطن و فرصت خشم
یلنامه
انقلاب ما حماسه و امیده
قصه نوپهلوونای شهیده
قصه یلنامه تو عصر جدیده
این طلوع روشن صبح سپیده
یه دختر رفته رو سقف یه ماشین
تموم رنج ایران تو گلوشه
یکی کوکتل مولوتوف توی دستش
هدف میگیره گشتی رو یه گوشه
هوا سرده ولی فریادهاشو
کسی تو سینه زندونی نکرده
شب یلدا سیاهه اما زیباست
چون ابراز پشیمونی نکرده
انقلاب ما حماسه و امیده
قصه نوپهلوونای شهیده
قصه یلنامه تو عصر جدیده
این طلوع روشن صبح سپیده
یک با دانته راه شب رو سد کرد
سحر رو دید و خط سرخو رد کرد
با یه گوشی پر از خون توی میدون
یکی قتل خودش رو مستند کرد
یکی گفت شاید امشب برنگردم
واسه ایران و خوشبختیش جون داد
خدانورو که تو ظلمتسرا دید
به شبها فرصت رنگینکمون داد
انقلاب ما حماسه و امیده
قصه نوپهلوونای شهیده
قصه یلنامه تو عصر جدیده
این طلوع روشن صبح سپیده
یکی لب میگزه تا ساچمهها رو
شبا تو خونه از تن دربیاره
فقط با خشم استوری میسازه
با اینکه خیلی دوس داره بباره
یکی تو دشت گل آواز میخوند
تا نور شمعو دید پروانگی کرد
حدیث سرخ آزادی رو سر داد
همون که اسم مرگو زندگی کرد
انقلاب ما حماسه و امیده
قصه نوپهلوونای شهیده
قصه یلنامه تو عصر جدیده
این طلوع روشن صبح سپیده