آغاز شصتمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران - قسمت دوم
ترانه اوغلی وطنین
تو نور چشم وطنم هستی
تو چهرهٔ خندان آیندهٔ باشکوه هستی
تو نور چشم وطنم هستی
تو چهرهٔ خندان آیندهٔ باشکوه هستی
ای مقتدر و با شوکت، ماندگاری ای فرزند وطن
گذشتهات غرور و افتخار می آفریند
همچون ستارهای می درخشد و نور میافشاند
مسعود رجوی ـ نیمه شهریور ۱۳۷۸
«وقتی که در نیمه شهریور۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق ایران توسط حنیف کبیر و یارانش بنیانگذاری شد، دوازده سال از کودتای ۲۸مرداد علیه مصدق پیشوای (نهضت) ملی ما میگذشت، و از ۲۸ مرداد سال ۳۲تا شهریور سال ۳۹ بهمدت ۷سال خفقان و اختناق کامل برقرار بود.
تا قبل از سال۵۰ مجاهدین خوب هیچ اسم و رسمی نداشتند و این نخستین نیروی سازمانیافته انقلابی بود که در دوران سلطنت برای اولین بار توانست برای مدت ۶ سال در فاصله سالهای ۴۴ تا ۵۰ مبارزه مخفی بکنه، بهدور از چشم رژیم و ساواک ۶سال دوام آورد و آماده میشد برای ورود بهعمل، اما بعد از سال ۵۰ بود که طنین اسم مجاهدین، بعد از موج دستگیریهای اولیه و شکنجهها و شهادتهای آن دوران در ایران پیچید و درقلب جوانهای مسلمان و نیروهای آگاه و مبارز مخصوصاً دانشجوها و همه مشتاقان رهایی از ستم دیکتاتوری جا باز کرد، در آن سالهای ۴۹ و ۵۰ و بعدش مردم به عیان میدیدندکه آگاهترین و فداکارترین فرزندان فدایی و مجاهد آنها که اگر میخواستند میتوانستند زندگی کاملاً مرفهی داشت ه باشند تمام هستی خودشان را در طبق اخلاص گذاشتند و بدون اینکه برای خودشان چیزی بخواهند برای رهایی میهن و برقراری آزادی و حاکمیت مردم، برای برابری و برای نفی بهره کشی مبارزه میکنند، بهرغم ترهات رژیم شاه که مجاهدین را تروریستهای مارکسیسم اسلامی میخواند، مردم از مجاهدین بهعنوان یک نیروی انقلابی، مسلمان؛ آزادیخواه و میهنپرست استقبال میکردند و بالاترین اعتمادها را هم نثار میکردند.
آن قدر که بسیاری از روحانیان و تقریباً همه آخوندهای خمینی چی بعدی، هژمونی سیاسی و ایدئولوژیکی مجاهدین را پذیرفتند».
راز مانایی
تو در قحط سال امید دیده به جهان گشودی.
خاک. خاطره رویش را از یاد برده بود،
و در سراسر دشت، رؤیای سبزِ هیچ سبزینهای نبود.
فصل سیاه سلطه زمهریر بود
انسان اسیر بود.
تو در بزنگاه ضرورت زاده شدی!
آنجا که یک بذر، یک دانه. در قلب خاک خسته کاشته شد
و آنچه در دل داشت را به جان جوان یک جوانه بخشید!
جوانه جان یافت
و دل خاک را شکافت.
زنجیر یأس، حلقه به حلقه فرو ریخت
و انسان برخاست.
یک بیت تایپ نشده
جوانه اما بالید. به شوق آفتاب
و فرارفت. تا نهالی شاداب.
تندرها چون تیر در کمان بودند و بادها در کمین
طوفانها. با نعرههای هولناک از راه رسیدند و رگبارها باریدند
نهال اما ایستاد. سرسخت
و قد کشید. تا درخت!
درختی بارآور و بهار آور. که خاک را لبریز کرد. از باور
زمستان نومیدانه بر خویش لرزید و جوانهها جرأت شکفتن یافتند
انسان با مشت گره کرده بر جبر زمانهاش شورید
و پتک اراده را بر سندان تقدیر کوبید.
اکنون. در میانه ایستاده ای. با ریشههایی در اعماق و شاخههایی تا آفاق
ایستادهای بر بلندای شکوهمند یک تاریخ!
و کبوتران. پرواز رهایی را از شاخسار بالا بلند تو آغاز میکنند.
بهار. نام حقیقتی است که بر سرانگشتان تو خواهد شکفت.
مسعود رجوی ـ ۲۰شهریور ۱۳۸۹
«سلام بر حنیف و سعید و بدیع زادگان ، سلام بر رزم بیامان بیوقفه ، لاینقطع ، خطیر با دریایی از خون و رنج و رزم از کجایش بگویم
از حنیف تا سردار خیابانی، از اشرف تا مریم و زادگانش و یکایک شما از ضربه اول شهریور ۱۳۵۰ و جریان چپ نمای اپورتونیستی بگویم یا از مهیبترین بمبارانها الله الله.
از قتلعام زندانیانمان بگویم یا از شکنجههای اوین و کهریزک الله الله.
از ۱۷ ژوئن و حبس مریم و مشعلهای شعلهور و فروزان بگویم یا از ۶ و ۷ مرداد و عبور زرهپوش از روی بدنهای بیسپر و درآویختن مجاهدین با لودر و بولدزر و اعتصاب جانکاه ۷۲ روزه الله الله.
از جنگ ۸ساله و خمینی خواسته بگویم یا از پایداری شگفت مجاهدان اشرف و مریم در این سالیان الله الله.
از ۱۲ دولت و حکومت که در این سالها با رژیم و در استمالت و در اتحاد عمل با همین رژیم بر سر مان ریختند و از چیزی فروگذار نکردند بگویم یا از خط فروپاشی و متلاشی کردن محترمانه و نرم، با تیف و مزدورخانه الله الله.
از لیستهای مندرس و پاره پاره تروریستی بگویم یا ۱۰۰۱ پرونده و پروندهسازی و احکام آنچنانی که مجاهدین به پشیزی البته نخریدند و در برابرش خم به ابرو نیاوردند وَلاَ یرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَر وَلاَ ذِلَّة، از شیخ و شاه و از ارتجاع و استعمار و اپورتونیسم تقریباً کسی باقی نماند، که شانس خودش رو علیه مجاهدین نیازموده باشد، بیمبالغه جای دهها و صدها کتاب است
در مورد افراد و احزاب و جریانها و حکومتها و دولتهای مربوطه که یک به یک جای خودش رو دارد. از سیلاب اکاذیب دیوانهوار در ماورای تصور اجنه و اغیار علیه مجاهدین آتش زدن خانه خدا تا انفجار حرم امام رضا از کشتن کشیشان بیگناه تا قتلعام شیعه و کرد در عراق از برچسبهای تروریست سکتاریست بلانکیست تا کیش شخصیت و هزار و یک فتنه و فساد دیگر. راستی در تاریخ ایران کسی و گروهی هست که به این میزان در این حجم و در این ابعاد و با این تداوم و با این استمرار درباره او لجنپراکنی شده باشد؟ کسی هست که به این میزان از جمیع جهات؛ ایدئولوژیکی سیاسی تشکیلاتی شخصی فردی جمعی مورد حمله قرار گرفته باشد. الله الله
بله ما در همین مسیر راه آمدهایم و به انقلاب مریم تکیه کردیم حماسهای در ورای همه جانبازیها و پاکبازیها و حماسههای مجاهدین، شوریده بر دنیای فردیت و جنسیت ، فردیت و جنسیت ارتجاعی و بورژوازی شریک و همدست همین ارتجاع، حماسهای بزرگ و شگفت با زنان و مردانی شگفتتر ، حماسهای که هر روز و هر لحظه با تکتک مجاهدین و در تکتک مجاهدین هست و فروغش در یکایک مجاهدان حقیقی و واقعی هر روز شعله میکشد اونهایی که بعد از اینکه مریم مسئول اول شد برای سرنگونی، برای آرمان آزادی ، آزادی خلق و میهن ترک خانه و خانمان و زن و شوهر و فرزند گفتند ، روزه تاریخی و بیمانند جنسیت و فردیت بر شما گرامی و مبارک باد این رمز پیروزی است بر شما بشارت باد فبشر عباد.
سرچشمه ایستادگی و دارایی و توانمندی باطل السحر ارتجاع و بورژوازی و همه انواع لجنپراکنی ، آبشخور یاری و همیاری و حمایت خلق در زنجیر و حمایت نمایندگان بیشتر از یک میلیارد مردم دنیا وجدان بشری در برابر این مردان و این زنان ، در برابر گوهر بیبدیل و ناموس آرمانی سر به سجده می ساید و همین هم شایسته است الله الله
مجاهدین در تاریخ معاصر این میهن کلمه صدق است و فدا گنجینه و گنج میهنی و آرمانی تضمین سرنگونی رژیم ضدبشری و حریت و آزادی ایران و ایرانی.
راستی که بدون این تاریخ معاصر ایران تا کجا سرد و خاموش بود ، تا کجا تیره و تار بود ، راستی که بدون این ایران و ایرانی به چه مینازید ، به زندانیان اشرفنشان بنگرید یکدست بر طناب دار و دستی دیگر علم برگرفته رو در روی استبداد قهار سوگند میخورند و با سرود فتح و پیروزی میگویند که ما به صخرهای چنگ زدیم که هیچ طوفانی رو یارای کندنش نیست. و مینویسند که کماکان فطر رهایی مردم ایران یعنی محو شرک مجسم دوران، بدعت ولایت فقیه رو که ننگ اسلامیت و انسانیت هست خواستار هستند. و به اشرف درود میفرستند و به اشرف اقتدا میکنند و صبح آزادی و شادی ملت ایران رو نوید و بشارت میدهند بله این اشرف است که تکثیر شده تا اعماق زندانها به آخوندهای مرتجع باید گفت چه خواهید کرد ، چه خواهید کرد با این شجره طیبه و با رویش جوانه چه میکنید».
سخنرانی خانم مریم رجوی - ۴خرداد ۱۴۰۱
«سالروز بنیانگذاری مجاهدین، روز ادای احترام به همهٔ خونها و رنجهایی است که بارها و بارها مجاهدین را از نبود شدن، به بودنی بس فرخنده برای حیات مبارزاتی مردم ایران تبدیل کرده است.
آری، روز تجلیل از همه فداکاریهایی است که مجاهدین را در نبرد با دو دیکتاتوری محور و میعادگاه وحدت ملی و نجات ارزشهای میهنی و احیای اعتمادهای از دست رفتهٔ خلق کرده است.
روز گرامیداشت از خود گذشتگیها و رنجهای طولانی مسعود و تعهد تاریخی اوست که با تربیت نسل در نسل مجاهدین در مکتب صدق و فدا نام بنیانگذاران سازمان را پر آوازه کرد و به کلمه مجاهد خلق شکوه و افتخار بخشید.
نبردهای ۵۷ ساله مجاهدین، کلمه مجاهد خلق را مرادف ایستادگی بر سر موضع کرده است. معنای آن را در سخنان مسعود مییابیم که:
ـ ”کلمهٔ مجاهد خلق“ شکفته شده در کوره یکی از شگفتترین امتحانات تاریخ بشر با هزاران هزار شعله سرخ و فروزان است،
ـ طلایهدار انقلابی نوین است و گشایندهٔ فصل تازهیی در دفتر حیات این میهن که تا قله یگانگی و نفی هر گونه ستم و استثمار ادامه خواهد داشت.
ـ مجاهد خلق، تضمینکنندهٔ مبارزه تاریخی ملت ما برای کسب آزادی و حاکمیت ملی و مردمی است.
ـ بیان آیندهداری و ظرفیت عظیم این نسل برای حل تضادهای این مبارزه رهاییبخش است.
ـ کلمه مجاهد خلق شرف مقاومتی است که هیچ گردی از رجس و پلیدی خمینی بر دامن آن ننشسته و قیمت آن را هر روز و هر شب با گوشت و پوست و استخوان پرداخته است.
ـ سرنگون کنندهٔ تبعیض جنسی و فردیت بهرهکشانه و نفی سودای «نامونشان» و «کرسی» است.
آری، کلمه مجاهد خلق، وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران؛ و پاسخ سرنگونی استبداد مذهبی است».