۱۴ مرداد روز پیروزی اراده خلق بر دیکتاتوری و استبداد- قسمت دوم
گفتگو با استاد عبدالعلی معصومی- قسمت دوم
۱۴مرداد مناسبت سالگرد انقلاب مشروطیت ایران
استاد عبدالعلی معصومی: اگر بخواهیم به خواستههای مردم در انقلاب مشروطه را محوری باز کنیم به این فهرست میرسیم، تودههای مردم از طبقات مختلف اجتماعی میخواستند وارد قدرت حاکم شوند، قانونگذاری باید به دست مردم و نمایندههای آنان و در مجلس شورای ملی انجام میشد باید عدلیه یا دادگستری و قوه قضاییه نوین عادل و مستقل از قدرت شاه و اقتدارها تشکیل میشد تودههای مردم از جمله زنان از طبقات مختلف اجتماعی اجازه تشکیل حزب و سازمان یابی داوطلبانه در تشکلهای مردمنهاد داشته باشند خواستهای که در صورت تحقق میتوانست در کنار قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی سیمای سیاسی و اقتصادی جامعه ایران را اساساً دگرگون کند، مردم همچنین خواهان آموزش و بهداشت عمومی اجباری بر رایگان بودن آنها همچنین خواهان این بودند که هزاران هزار ایرانی که به کارگری و عملگی به عثمانی و روسیه رفته بودند بتوانند برای ادامه یک زندگی با کرامت به کشور خود بازگردند.
چه در جنبش جنگل که سیبل اصلی و هدف اصلی انگلیس شد چون تنها نیروی بسیار قدرتمندی که تونسته بود هفت سال دوام بیاره علیه حکومت قاجار و قدرت بسیار زیادی بین مردم پیدا کرده بود و خیلی سرشناس شده بود، جنبش جنگل بود به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی که اینا یعنی انگلیس وقتی حاکم شد، بر تمام ایران اول یه قراردادی بسته بود با وثوق که اون قرارداد که با آمدن، با وضع جدیدی که پیدا شده بود کارایی نداشت .مخصوصاً که خود احمد هم که بعد از محمدعلی شاه بعد از فتح تهران محمد علیشاه که بههرحال بیرونش کردن رفت روسیه، پسرش که یه بچه فکر کنم ده دوازده ساله بود پادشاه شد، اینه که انگلیس کاملاً داشت مسلط میشد و رضاخان هم در قزاق که وابسته به انگلیس بود که اینا مزدور بودن خرید شده بودند توسط انگلیس، اون قدرت نمایی میکرد. دیگه چه در برابر جنبش جنگل که اینا از هوا و زمین انگلیسیها نیروهای خودشون جا آوردن به کمک اون قزاقها، از هوا و زمین نیروهای جنبش جنگل رو از بین بردن و خود میرزا کوچیک هم که فرار کرد که بر خلخال در بین راه در برف و بوران دیگه نتونست بره به خلخال و اونجا شهید شد، به این خاطر انگلیس هدف اصلیش حاکم شدن بر کل ایران و حاکمیتی که تمام سرمایه و بعداً دیدیم تمام سرمایههای ملی زیرزمینی و همه هستی ایران رو چجوری بههرحال جزوه مطامعاش بود که به مقدار زیاد هم بهش دست پیدا کرد، رضا خان اون موقع همونطور که گفتم خودشو که در سرکوب جنبش جنگل در رویارویی با نیروهای ستارخان بخصوص اونایی که از قزوین میرفتن اونموقع تو قزوین بود جزو از نیروهای قزاق قزوین بود، و یا بعد هم که یعنی که میرزا کوچک خان رو بعدازاینکه به حساب کودتای سوم اسفند یک هزار و دویست و نود و نه انجام داد. در استان آذر اون سال دیگه اون سرکوب انگلیسیها و رضاخان اونموقع صورت گرفت و موقع دیگه چی شده بود یعنی کودتا کرده بودن،
عملکرد رضاخان چه قبل از اینکه که بیاد روی کار یعنی اول سپه سالار بشه یعنی سردار سپه بشه و بعد هم که بر کرسی جانشینی قاجاریه تکیه کرد با هیچ یک از اهداف، اعمالش کارهاش با هیچ یک از اعمال از خواستها و آمال بنیانگذاران واقعی مشروط همخوانی نداشت! خب بههرحال تو مشروطه، تو متمم قانون اساسی همونطور که گفتم جزو مصوبات مجلس تو متممش، یکی آزادی مطبوعات بود
آیا در حکومت بیست ساله، دیکتاتوری بیست ساله رضاخان بعد در پادشاهیاش، در اون شونزده سال آیا مطبوعات آزاد بودن؟
یکی از خواستهای مشروطه دیگه مصوبات مشروط است، وقتی سردار سپه شد اولین اعلامیهای که بر در و دیوار تهران چسبوندن که رضا خان داده بود، نوشته بودن اینجوری شروع میشد حکم میکنم یعنی یک آدم بیسوادی که فقط انگلیسیها در پشتش بودن و مردم هم اصلاً نمیشناختنش میگه حکم میکنن که مطبوعات مطلقاً بسته بشه، هیچ نشریهای حق نداره در بیاد مگر اینکه من تصمیم بگیرم اجتماعات مطلقاً از دو نفر بیشتر حق نیست که، و از ساعت هشت شب یا هفت شب هم باید تو خونه هاشون باشن.
من خب آزادی مطبوعات همونطور که خوندم میگه جزو در اصل دو متمم قانون اساسیه، آزادی مطبوعات از اول جلوش گرفته شد و بعد هم که هر نشریهای که درآمد جلوشو گرفتن، هر کسی که مثلا عشقی در نشریهاش فقط اعتراض کرده بود به جمهوری قلابی که راه انداخته بود، فرداش رفتن چند تا از فرستادگان رضا شاه کشتنش عشقی رو تو خونهاش، یا بقیه مثلاً فرخی یزدی یک اعتراض کرده بود به شعر علیه پسر رضاخان موقع ازدواج، کشتنش نمیدونم هر کسی که اندک اعتراض میکرد، تقی ارانی همینطور، نمیدونم نسیم شمال به همین شکل، گفتن دیوانه است و بعد بردنش تیمارستان و بعد هم سر به نیستش کردن، مرحوم مدرس به همین شکل در اعتراض به رضاخان در مجلس که تبعیدش کردن و سالها در تبعید بود و دیگه مشخص نشد چی شد! اینه که خواستهای تا مشروطه مشخص بود آزادی مطبوعات مطلقاً در دوره رضاخان وجود نداشت آزادی اجتماعات و احزاب مطلقاً وجود نداشت، یعنی هیچکس حق نداشت، جز اونچه که رضاخان میخواست انجام بده مطبوعات مطلقاً آزاد نبودند در صورتی که در دوره مصدق همه مطبوعات آزاد بودن، یعنی حزب توضیحی که از بزرگترین دشمنان مصدق بود و به هر حال بندشم به ناف روسیه، شوروی اون زمان بند بود مطلقاً از اولی که مصدق آمد نخستوزیر شد اردیبهشت سال سی، تا بیست و هشت مرداد سال سی و دو، مدام علیه مصدق به عنوان نوکر امپریالیسم آمریکا مینوشتن هیچ کس معترض بهشون نبود هیچکس کاری بهشون نداشته و مصدق به محض اینکه نخستوزیر شد از رادیو اعلام کرد که هیچ کس هر روزنامه هر انسان هر فرد و هر چی که دلش میخوادها در مورد من و دولت من میتونه بگه آزاده! حتی در تمام دوره دو سال و چند ماهی که حکومت داشت دولت در دستش بود همینطور که شهید حسین فاطمی یار بسیار جان فدای مصدق گفته بود: ما دو سال و نیم حکومت کردهایم حتی یک نفر رو نکشتیم در صورتی که رضاخان از اول تا آخر مدام در حال کشتن بود.