پیشاهنگ ـ اینقدر تو را دوست دارم، میتوان و باید، ارتش گرسنگان، واریاسیونی از خوابهای طلایی
بی تو پر از گریه ام
ابرم ابر بهارم
وقتی نیستی کنارم
دلم میخواد ببارم
آنقدر تو رو دوست دارم دوست دارم
که آب رودخونه ها
دریاچه رو دوست دارن دریاچه رو دوست دارن
آنقدر تو رو دوست دارم دوست دارم
که بچه های تنها
بازیچه رو دوست دارنبازیچه رو دوست دارن
دیگر رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
تن در دل آتش زنو پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
اندیشه از جایی رسد وانگه تو را آنجا رسد
ز اندیشه بگذر عاشقا فرزانه شو فرزانه شو
آنقدر تو رو دوست دارم
که چوپونای غمگین
وقتی که عاشق میشن بیابونو دوست دارن
آنقدر تو رو دوست دارم
که زیر هرم آفتاب
مسافرای کویر سایبونو دوست دارن
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
آنقدر تو رو دوست دارم
گر آتش دل برزند بر مومن و کافر زند
صورت همه عیان شود گر مرغ معنا پر زند
عالم همه ویران شود جان حلقه خوبان شود
آن گوهری کو آب شد آن آب بر گوهر زند
پیدا شود سر نهان حیران شود نقش جهان
موجی برآید ناگهان آتش به سیم و زر زند