روایت شاهدان ـ گفتگو با معصومه یزدانی
روایت شاهدان ـ روایتی از پایداری مجاهدین سرفراز در سیاهچالهای رژیم آخوندی
مجاهد شهید پروانه الوندپور دبیر و اهل فومن بود، و در تهران زندگی میکرد. بین همه دوستانش به شجاعت و دلاوری معروف بود. در سال ۶۰ محل زندگیش مورد تهاجم پاسداران قرار گرفت، پروانه با جسارت پنجره را باز کرده و خود را از طبقه دوم ساختمان به پایین میاندازد و موفق به فرار میشود.
بار آخر او و همسرش در خیابان دستگیر شده و وقتی که آنها را سوار ماشین میکنند پروانه در ماشین را حین حرکت باز میکند و همسرش را به بیرون هل میدهد. در نتیجه همسرش موفق به فرار میگردد. به همین دلیل شکنجهگران از او کینه بسیاری داشتند.
با وجود این، پروانه قهرمان لب از لب نگشود. او را به قدری زده بودند که جای سالمی در بدنش وجود نداشت، بر اثر ضربات کابل چرک و خون از پایش میآمد و با کفشهای نوک تیز بر روی زخمهایش میکوبیدند. او میگفت: ”وقتی زیر بازجویی بودم، هر روز ده لیوان آب بهزور به خوردم میدادند تا بیشتر بتوانند شکنجه کنند. پروانه تمام شکنجهها را با سرفرازی تحمل کرد.
عاقبت او را از اوین به زندان رودبار قزوین و سپس به رشت بردند و در اردیبهشت۱۳۶۲ اعدامش کردند».