دو اسلام متضاد - سخنرانی مسعود رجوی –۱۳۷۶

دو اسلام متضاد - سخنرانی مسعود رجوی ۱۳۷۶

لاجرم بین مجاهدین و خمینی مردم ایران قضاوتشون‌ رو کرده‌اند. بین این دو نوع اسلام با پیشینه هرکدوم از زمان حضرت علی تا همین امروز تاریخ قضاوت کرده و باز هم قضاوتش رو خواهد کرد. بین دو دیدگاه دو تفسیر، سراپا متضاد یکی مبتنی است بر جهل و اجبار، دیگری، اولی، اصلی، بر آزادی و اختیار. یکی خصلت ویژه خودش رو، نه از موضع فرصت‌طلبانه، بلکه از خشیه خداوندی از خشیه خدا دینامیزم و پویایی می‌داند و قیمت اون رو هم می‌ده بالاترین سنگین‌ترین پرفشارترین تا اون گوهر بی بدیلی رو که می‌خواد، ابتدا در خودش در زنان و مردان خودش، محقق کنه و دیگری بر مفتخواری و ستم و استثمار و سرکوب یکی پیام‌آور ظلمات است و دیگری پرچمدار آزادی و یگانگی و رهایی. جنگ بین این دو که در عین حال جنگ سرنوشت برای مردم و تاریخ ایران هم هست و یکی از مهمترین حلقات قدر انسانیت معاصر هم هست، پیوسته بالا می‌گیره بین شما و بین دشمن قدارتون، دشمن مکارتون، چه‌کسی دیگری رو از دور خارج کرد و پشتش رو به‌خاک خواهد مالید. لاجرم.

این وعده حقه. إِنَّک لاَ تُخْلِفُ الْمِیعَادَ والا که زمین جولانگاه ددان و دیوان می‌بود تا ابد.

 

 

دکتر منوچهر هزارخانی

اجلاس سه روزهٴ شورای ملی مقاومت ایران در آغاز چهلمین سال تأسیس شورا- مرداد۹۹

الان که نگاه می‌کنیم توی صحنه داخلی ایران فقط یک سازمان وجود داره، سازمان مجاهدین خلق و یک انقلاب که اونم تو راهه. اون هم داره میاد. نکته خیلی مهمی که هست این وسط، حالا باز من بر می‌گردم به مسئول شورا، اون پرونده شورای ملی مقاومت رو در خارج کشور اونجایی که ما توش هستیم به‌طور کلی انگار که داره با مردم داخل حرف می زنه، باز کرد. تفسیر خودش رو از پیام فرستاده خدا، به فرستاده خدا عقیده داشت ولی پیام خودش رو ترجمه کرد و گذاشت جلوی پیامی که خمینی داشت می داد، رسول فرستاده خدا. این کار مهمی بود، خیلی کار مهمی بود.

حالا غبار زدایی البته بی زحمت هم نبوده، تحمل چیزاش هم آسون نبوده تحمل نتایجش هم یا پیامدهایش، ولی کرد این کار را و این کار بسیار مهمی بود به نظر من، جنبش مقاومت را تبدیل کرد به یک مقاومت آرمان‌گرا که به‌لحاظ سیاسی می دونه چی می خواد و می دونه چه‌کار می‌خواد بکنه. خیلی مهمه، این امر خیلی مهمه و من فکر می کنم که اگه در خارج کشور، دولتها، محافل از کشورهای مختلف و این پا و اون پا می کردن واسه اینه که یقین بکنن که روی شانس برنده دارن بازی می کنند.

سختشونه که باور کنن. سخته شونه، منتهی الآن دیگه اینقدر جا افتاده هست، و اینقدر هیچکی دیگه نیست، تو میدون، که دیگه مجبورن بگن. میشه اینجوری حساب کرد که خب حالا ما مجبوریم با اینها کنار بیایم.

لطفا به اشتراک بگذارید: