نامه سرگشاده کارشناس حکومتی بهخامنهای - نظام در آخرین مرحلهٔ سقوط قرار دارد
نامه سرگشاده کارشناس حکومتی بهخامنهای: «نظام در آخرین مرحلهٔ سقوط قرار دارد!»
محسن رنانی، اقتصاددان حکومتی روز ۲۷بهمن۱۴۰۱ در مطلبی با عنوان «جمهوری اسلامی دچار سقوط کارآمدی و شایستگی شده»، گفت رژیم آخوندی در آخرین مرحلهٔ «سقوط» و در آستانهٔ «انقلاب از پایین» قرار دارد.
رنانی در این مطلب تلاش دارد بهسران رژیم تفهیم کند که تا دیر نشده (که البته میگوید شده)، کاری کنند و چارهای بیندیشند تا از سقوط نظام در آتش «انقلاب از پایین» تودهها، جلوگیری کنند. او میگوید این نامه را «برای محمدجواد ظریف فرستادم و خواهش کردم آن را بهدست مقام رهبری برساند».
این اقتصاددان حکومتی اذعان میکند بهخاطر ۴دهه غارت و جنایت «فرصت اصلاح از بالا از دست رفته است» اما باید کاری کرد که «انقلاب از پایین را منتفی کرد، وگرنه انقلاب از پایین بهطور طبیعی رخ خواهد داد».
رنانی دربارهٔ قیام مردم ایران مینویسد: «حکومت باید بداند که با ثبات کنونی اوضاع، غره نشود و رجز نخواند، که فرصتش اندکتر از آنی است که گمان میکند؛ و بداند که حتی اگر با روشهای سرکوب خشن این نسل را از نظر روانشناختی ناامید کند، اما این نسل بهمرحله «امید وجودی» رسیده است و هر لحظه میتواند افقهای امیدبخش تازهیی را خلق کند».
محسن رنانی دربارهٔ موقعیت خطیر رژیم مینویسد: «اکنون نظام سیاسی ایران، سه مرحله از سقوط را طی کرده است و «اصلاح از بالا» دیگر جواب نمیدهد. چون پیششرط موفقیت اصلاح از بالا، «باورپذیر» بودن نظام سیاسی است و اکنون نظام سیاسی، «باورپذیری» خود را در ذهن بخش بزرگی از جامعه از دست داده است».
چهار مرحلهٔ سقوط
این اقتصاددان حکومتی روند سرنگونی را در ۴مرحله عنوان کرده و مینویسد: «سقوط هر سیستم اجتماعی (خواه یک شرکت، خواه یک خانواده، خواه یک نظام سیاسی) دو بعد و چهار مرحله دارد که پیدر پی و به نوبت رخ میدهند. بُعد اول، «سقوط ذهنی» است که دو مرحله دارد: «سقوط کارآمدی» و «سقوط شایستگی»؛ و بعد دوم، «سقوط عینی» است که آنهم شامل دو مرحله است: «سقوط نمادها» و «سقوط ساختارها». «سقوط ذهنی» یعنی وقتی «کارآمدی» و «شایستگی» یک سازمان در ذهن اعضایش فروبریزد؛ و «سقوط عینی» یعنی وقتی که «نمادها» و «ساختارها» ی آن سازمان در عمل و در واقعیت فروبریزند... پس، مرحله نخست سقوط، «سقوط کارآمدی» است، یعنی وقتی عملکرد سازمان یا ساختار از نظر اعضا یا کارکنان یا ذینفعانش چنان دارای بحران و اشکالات بنیادین باشد که اعضا را به این باور برساند که این ساختار دیگر نمیتواند وظایف و مأموریتها و نیازهای مورد انتظار را برآورده کند. »...
رنانی دربارهٔ مرحلهٔ بعدی سقوط مینویسد: «مرحله دوم سقوط، «سقوط شایستگی» است، یعنی وقتی شکوه، ارزشمندی و مشروعیت اخلاقی مدیران و ساختار سازمان در ذهن اعضا یا بازیگران یا ذینفعانش فرو بریزد؛ یعنی آنها به این باور برسند که این ساختار دیگر حتی ارزشمندی و شایستگی لازم را برای ادامه فعالیت ندارد».
این کارشناس حکومتی مرحلهٔ بعد را «سقوط نمادها» نامیده و مینویسد: «مرحله سوم، «سقوط نمادها» است. مثلا در مورد خانواده، نماد بیرونی خانواده این است که اعضایش با علاقه زیر یک سقف زندگی میکنند؛ یکدیگر را با نام کوچک و صمیمانه صدا میزنند؛ با هم به پارک یا مهمانی میروند؛ عکس روز ازدواجشان به دیوار آویخته است؛ برای همدیگر هدیه میخرند و جشن تولد میگیرند و نظایراینها. وقتی اینگونه «نمادها» در خانوده نباشد، دیگران متوجه میشوند که انسجام و همدلی درونی این خانواده از دست رفته است».
رنانی آخرین مرحله سرنگونی را تحت نام «سقوط ساختارها» توضیح میدهد. او مینویسد: سقوط ساختارها زمانی است که «این خانواده وارد مرحله کشمکش و درگیری و فحاشی و خشونت و قهر و مراجعه به دادگاه میشود و عملاً دو همسر از یکدیگر جدا زندگی میکنند... آنگاه این وضعیت آنقدر ادامه مییابد تا یکی از طرفین بمیرد یا دادگاه حکم طلاق را صادر کند و این ساختار خانوادگی متلاشی شود».
رژیم آخوندی در مرحلهٔ چهارم سقوط
این اقتصاددان حکومتی آنگاه در نتیجهگیری خود مینویسد: «اکنون معتقدم جمهوری اسلامی سه مرحله اول سقوط را طی کرده و در آستانه مرحله چهارم ایستاده است». رنانی آنگاه روندی را که رژیم آخوندی طی ۴دههٔ گذشته بررسی کرده و مینویسد: «شکست زود هنگام مدیریت جهادی در دولت یکدست سیزدهم نیز نشان داد که واقعاً و در عمل نیز نظام به منتهیالیه دوره سقوط کارآمدی خویش رسیده است... امروز نه فقط شکست پیاپی نظام در تحقق اهداف اصلیاش آشکار شده است، بلکه حتی معلوم شده که نظام تدبیر در مدیریت مسائل کوچکتریز توانایی لازم را ندارد و پیدر پی شکست میخورد».
محسن رنانی مینویسد: «با پدیدار شدن حجم انبوه بیضابطگی در نظام اداری و حجم عظیم فسادهای مالی و عدم عزم یا مهارت نظام سیاسی در مهار آنها، سقوط شایستگی نظام در ذهن مردم آغاز شد... موارد دیگری مانند دستگیری و معرفی متهمان دروغین برای قتل دانشمندان هستهای؛ رسوایی ساقط کردن هواپیمای اوکراینی بدون شفافسازی به موقع؛ تعارضهای فراوان بین گفتار و رفتار مسئولان؛ فرار از پاسخگویی در برابر وعدههای دروغینی که داده شده است؛ عدم پوزشخواهی در بحرانها؛ و توجیه تمام شکستها با توسل به مفاهیم مذهبی، همگی در جهت تشدید سقوط شایستگی عمل کردهاند». این کارشناس حکومتی اذعان میکند که حتی خودیهای نظام هم به «سقوط شایستگی» نظام بهباور رسیدهاند و میگوید کار بهجایی رسیده که «حتی مذهبیهای انقلابی که روزگاری برای این نظام خون دل خوردهاند، وقتی با رفتار و منافع گروه حاکم مخالفت میکنند، نیز حرمت نخواهند داشت».
رنانی دربارهٔ قیام ۱۴۰۱ هم مینویسد: «بهگمان من مهمترین کاری که جنبش مهسا کرد وارد کردن نظام به مرحله سقوط نمادها بود... آتش زدن بنرها یا مجسمههای حکومتی... شادی مردم در شکست تیم ملی فوتبال... تحریم جشنوارههای حکومتی؛ شدیداً خلوت شدن راهپیماییهای حکومتی بهگونهیی که مجبورند در میدانهای کوچک شهری اجتماع کنند؛ آسیب دیدن یا برداشته شدن عکسهای رسمی از دیوار بسیاری از مکانهای عمومی؛ برداشتن عکسهای رسمی از بسیاری از مغازهها؛ اینکه دانشآموزان عکسهای ابتدای کتابها را پاره کنند و فیلم آن را در فضای مجازی پخش کنند؛ اینکه سر کلاسهای درس دانشجویان طرفدار نظام دیگر میداندار نیستند و در برابر نقدهای تند دانشجویان منتقد سکوت میکنند؛ ابراز برائت برخی ایثارگران و خانوادههای شهدا از رفتار حکومت... اینکه صدا و سیما که فراگیرترین ویترین نظام است نفوذ و اعتبار خود در بخش بزرگی از جامعه از دست داده است؛ تبدیل شدن یک شعار نمادین (مرگ بر دیکتاتور) به شعار محوری اعتراضات؛ غیب شدن تیپهایی که تا همین چند وقت پیش با چفیه در دانشگاهها و مراکز عمومی تردد میکردند؛ اینکه دیگر کسی در محیطهای عمومی و مدارس تمایل یا جرأت ندارند سرود «سلام فرمانده» را پخش کند... اینکه هر شب بر دیوارهای شهر شعار نوشته میشود و صبح پاک میشود؛ اینکه حتی در شب ۲۲ بهمن شعارهای ضدحکومتی سر داده میشود و... همگی نشانگان تحقق مرحله سقوط نمادها است... هماینک در جنگ نمادها، حکومت، بازی را واگذار کرده است».
حکومت در آخرین مرحلهٔ سقوط
محسن رنانی مینویسد: «اکنون حکومت در آستانه مرحله چهارم و پایانی سقوط، یعنی سقوط ساختارها، قرار گرفته است... اصلیترین نشانه ورود یک نظام به مرحله چهارم سقوط این است که سیستم وارد مرحله رفتارهای کاریکاتوری میشود، یعنی شروع میکند فعالیتهای شکستخورده قبلی خود را دوباره با نام دیگری و به شکلدیگری از سربگیرد. شاخص آن نیز این است که همزمان که «کنترلپذیری» اش بر اوضاع کاهش مییابد، «انعطافپذیری» اش نیز پایین میآید. شواهد فراوانی حاکی است که اکنون نظام بهصورت آشکار این ویژگیها را از خود بروز داده است. فقط یک مثال میزنم و مشاهده نمونههای دیگر را به خوانندگان میسپارم: این روزها میبینیم از یکسو حکومت اصلاً توانایی تحمیل حجاب اجباری را ندارد و سرپیچی زنان از این فرمان حکومتی همهجا فراگیر شده است؛ ولی از سویدیگر نیز در تریبونهای رسمی به جای آنکه مسیر انعطاف را باز کنند... و اکنون نیز اعلام تشکیل قرارگاه زیست عفیفانه (بعد از شکست ستاد امربهمعروف و نهی از منکر) از همان نوع رفتارهای کاریکاتوری است که دارد تکرار میشود».
سقوط نهایی کی رخ خواهد داد؟
این اقتصاددان رژیم دربارهٔ سقوط نهایی رژیم مینویسد: «اما اینکه سقوط نهایی ساختار کی رخ خواهد داد، بستگی به حوادثی دارد که فراوانند اما اکنون نمیتوان پیشبینی کرد که کدام یک و دقیقاً چه زمانی رخ میدهند... برای نمونه نمیدانیم سیلی که در (قیام اخیر) به راه افتاد و اکنون با ایجاد سدهای متعدد قضایی و امنیتی مهار شده است، کی و با کدام بارش بعدی دوباره با قدرتی چند برابر، سدها را خواهد شکست و به راه خواهد افتاد. اینها همه از دست ما خارج است، اما هر کدامشان میتواند مرحله سقوط نهایی ساختار را کلید بزند... همه منتظر تحولی یا گشایشی هستند؛ تحولی که نمیدانند چیست و از جایی که نمیدانند کجاست. تیغه قیچی از درون و بیرون بر روی حکومت در حال بستهشدن است، و یک حادثه کافی است تا دو تیغه این قیچی را به هم برساند!».