ایران، جامعهای در آستانهی انفجار ـ روی خط ایران
روی خط ایران ـ ایران، جامعهای در آستانهی انفجار ـ ۱تیر۱۴۰۱
روز ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ معلمان بپاخاسته در ۳۸ شهر از ۲۲ استان کشور بپاخاستند، معلمان تجمعات و تظاهرات خود، شعار میدادند.
خواستهی نخست معلمان رتبهبندی و معیشتی باکرامت بود، آنها خواهان حقوقی هستند که زیر خط فقر نباشد؛ اما الآن حقوقی دریافت میکنند که از بیش از ۲برابر زیر خط فقر است.
بازنشستگان نیز با برگزاری بیش از ۱۵ تجمع سراسری در سال ۱۴۰۱ پیشتاز اعتراضات اقشار مختلف مردم ایران بودند و در روز ۲۲ خرداد در ۲۳شهر از ۱۸ استان تظاهرات و اعتراضات گستردهای برگزار کردند. آنها شعار میدادند.
روز ۲۸ خرداد شهرهای ایران شاهد برگزاری تجمعهای اعتراضی و تظاهرات بود در این روز بازنشستگان، معلمان، بازاریان و کارگران فازهای ۹ و ۱۰ عسلویه و پرتوپالایش کنگان دست به اعتصاب و اعتراض زدند.
حکومت آخوندی اقدام به دستگیری معترضان کرد. معلمان، بازنشستگان و بازاریان را بازداشت کرد تا شاید با ایجاد رعب و وحشت این اعتراضات را خاموش کند؛ اما این حربه دیگر برای آخوندهای حاکم کارایی ندارد؛ زیرا کارد به استخوان مردم رسیده، سفرههای مردم در روندی افزاینده مورد چپاول حکومت قرارگرفته و اکنون در برابر مردم ۲ گزینه بیشتر وجود ندارد. گرسنگی خود و خانوادهشان یا اعتراض و نهایتاً قیام برای رهایی از این وضعیت موجود.
در چنین بستری از نارضایتی است که پیوند میان مردم و مقاومت ایران عمیقتر و محکمتر میشود. مردم و مقاومت ایران مبارزه علیه این حاکمیت را انتخاب نکردهاند؛ بلکه حکومت با سیاستهای ضد مردمی، مبارزه برای رهایی از چنین وضعیتی را به مردم و مقاومت ایران تحمیل کرده است. پاسخ اصلی مردم ایران به ظلم حکومتی، اعتراض و پیوستن به کانونهای شورشی است.
کانونهای شورشی در یک سال گذشته با گسترش در کمیت و کیفیت خود این واقعیت را به اثبات رساندهاند. هزاران عملیات اختناق شکنانه طی سال گذشته، ۵ رشته عملیات ضد اختناق علیه دستگاههای سرکوبگر رژیم مانند قطع ۲۵ شبکهی رادیو و تلویزیونی رژیم در ۷ بهمن ۱۴۰۰ تا تسخیر ۵۱۳۸ دوربین نظارتی در ۱۲ خرداد ۱۴۰۱که برای سرکوب مردم استفاده میشد و نابودی بیش از ۱۵۰ سایت و سرور شهرداری تهران. نمونههایی از این واقعیت است. جامعهی ایران دیگر این ظلم و ستم را نمیپذیرد. اعتراضهای پراکنده همچون دانههای باران بههمپیوسته، سیلی بنیانکن را به راه انداختهاند.