روایت شاهدان ـ خاطرات اسماعیل جامع
روایتی از ایستادگی مجاهدین سرفراز در سیاهچالهای رژیم آخوندی ـ روایت شاهدان ـ ۲۲خرداد
رضا علینیا از سال۵۸ با مجاهدین آشنا شد و در پخش نشریه و شرکت در تجمعهای هواداران سازمان فعالانه شرکت داشت.
پس از مدتی قطع ارتباط اواخر سال۶۱ در لنگرود دوباره به تشکیلات وصل شد، و شروع به فعالیت برای جمعآوری کمکهای مالی و تدارکاتی کرد.
در سال۶۳ دستگیر شد و مدت یک سال در زندان بود، مهرماه۶۶ به کمک سازمان از ایران خارج شد و به منطقه رفت.
پس از ورود به قرارگاههای مجاهدین، در یکانهای رزمی سازماندهی شد و در عملیات آفتاب و چلچراغ شرکت کرد.
سرانجام آخرین نبرد حماسیش را در فروغ جاویدان رقم زد و در اوج سرفرازی و افتخار به کاروان شهیدان راه آزادی پیوست.
برادر بزرگش مجاهد دلیر رمضانعلی علینیا نیز در جریان عملیات کبیر فروغ جاویدان بهشهادت رسید.
شهید رضا در وصیت نامه اش نوشت: «… من با اعتقاد به مکتب رهاییبخش و توحیدی اسلام راستین که مجاهدین خلق پرچم تاریخی خونرنگ آن را با خون سرخ خویش حراست میکنند، سلاح به دست گرفتم و در صفوف مقدم نبرد به رهبری این سازمان به مبارزه میپردازم.
مواضع و خط مشی سازمان مجاهدین خلق ایران را ستایش میکنم و با تمام وجود از این دستآوردهای درخشان دفاع میکنم و در جهت پیشبرد آن کوشا خواهم بود.
آری خلق قهرمان ایران همچون آتشفشان خاموش است و آنگاه که به فعالیت افتد، سیل مذابش هر نیروی ضدتکاملی را در خود ذوب و خاکستر خواهد نمود و این داستان انفجار خشم خلق است که خصم ستمگر را از آن گریزی نیست…». وصیتنامه ـ اول آذر۶۶
مطالب مرتبط
روایت شاهدان ـ روایتی از ایستادگی مجاهدین سرفراز در سیاهچالهای رژیم آخوندی