روایت شاهدان ـ خاطرات منیژه کشمیری

روایتی از ایستادگی مجاهدین سرفراز در سیاه‌چال‌های رژیم آخوندی ـ روایت شاهدان ـ ۵دی۱۴۰۰

من در مرداد سال ۱۳۶۱ دستگیرشده و به زندان اوین منتقل شدم. یادم هست روز ۱۹بهمن۶۱ یعنی یک سال بعد از شهادت اشرف و موسی در بند فضای دیگری بود، انگار خبری درراه بود و نفرات باهم پچ‌پچ می‌کردند که موضوع چیست و چه می‌تواند باشد؟

از همان ابتدای صبح خیلی‌ها را برای بازجویی صدا کردند که رفتند ولی برنگشتند و بعد فهمیدیم همان روز یعنی یک سال بعد از شهادت موسی و اشرف تعدادی را برای اعدام برده بودند و بازجوهایی که تحت مسئولیت لاجوردی بودند با خوشحالی گفته بودند به مناسبت سالگرد … جشن داریم و… خیلی‌ها را که از مدت‌ها قبل منتظر دادگاه بودند، آن روزها برای دادگاه برده بودند تا برای مراسم جشنشان تعدای را برای اعدام آماده کنند. خیلی‌ها را هم آن روز در کینه‌کشی حماسه تاریخی اشرف و موسی برای شکنجه و بازجویی بردند.

یکی از روزهای تابستان سال ۶۲هم که در بند بودیم از بلندگوی بند ۲۴۰ بالای اوین گفته شد: همه وارد اتاق‌ها درب‌ها را هم ببندند و کسی بیرون از اتاق‌ها نباشد!

خبر داشتیم که لاجوردی می‌خواهد به بند بیاید، معلوم نبود موضوع چیست و چکار دارد؟ ولی می‌دانستیم هر وقت او می‌آید و می‌رود پشت سرش انواع فشارها، شکنجه، جابجایی و خلاصه شرایط زندان سخت‌تر می‌شود.

بعد از حدود یک ساعت وارد بند شد، ما از فضای بند و پچ‌پچ‌ها متوجه آمدن او شدیم، چون توی اتاق‌هایمان محبوس بودیم که دربش بسته و فقط دریچه باز بود و کسی نمی‌توانست از دریچه بیرون را نگاه کند، از روی تحرکات و نگاه‌های پاسداران زنی که اتاق را می‌پاییدند، فهمیدیم جلاد وارد بند شده است.

ما در اتاق ۵ بالا بند ۲۴۰حدود ۸۹نفر بودیم که به‌صورت فشرده روی پاهای خودمان و روی موکت کثیف کف اتاق نشسته بودیم (ظرفیت این اتاق در دوران شاه ۱۰ الی ۱۳نفره بود) روزها به‌دلیل فشردگی گوشه و کنار راهرو و پشت درب‌ها و کنار سرویس و سایر اتاق‌ها با بهانه‌ها مختلف پخش می‌شدیم، ولی شب‌ها باید همه در اتاق خودشان و راهروی باریک و کوتاه جلوی اتاقشان مستقر می‌شدند و حق هم نداشتند یک متر به سمت اتاق کناری بروند، چون آن را به‌حساب درست کردن تشکیلات و… می‌گذاشتند و کار به بازجویی و شکنجه کشیده می‌شد، شب‌ها این جمعیت در دو الی سه شیفت برای خوابیدن تقسیم می‌شد و… و خلاصه تنگی جا از معضلات جدی‌مان بود که مبنای همه مشکلات و مسائل اعم از بهداشتی و بیماری‌ها و… بود.

مطالب مرتبط

روایت شاهدان ـ روایتی از ایستادگی مجاهدین سرفراز در سیاه‌چال‌های رژیم آخوندی

نجوای سرشک

لطفا به اشتراک بگذارید: