اول ربیع الاول سالروز بهاران هجرت پیامبر مبدا تاریخ هجری قمری ۱۴۴۳ و هجری شمسی ۱۴۰۰

تنها خدا او را کافی است

ای دعوت کننده! چقدر شجاع هستی!

ای راهبر! چه با شکوه هستی!

قریش را به ره‌یافتگی فراخواند

تکبرشان مانع شد که حرفش را بشنوند

هم‌پیمان شدند

تا با یک هجوم دسته‌جمعی او را بکشند

او را تنها و بی‌سلاح یافتند

اما تنها خدا برای او کافی بود

در سیاهی شب خزیدند

در اقامتگاهش به کمین نشستند

وحی آمد و آگاهش ساخت

او را استوار کرد و جرأتش داد

قلعه و باروی او یاسین بود

و سپر و زره‌اش نفوذ ناپذیر

بر دیدگان دشمنانش پرده‌ای افکنده شد

هر یک مکان خویش را گم کرد

و او از میان جمع آنها عبور کرد

زیرا تنها خدا برای او کافی بود

 و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم و هم لایبصرون

و قرار دادیم روبه‌روی آنها مانعی و پشتشان مانعی و پوشاندیم و آنها نمی‌بینند.

علی ابن ابی طالب!

چه کسی تو را به این محل خواب محمد آورده است؟

جستجویش کنید!

برخیزید و جستجو کنید

سکوت شب را با هیاهو در هم بشکنید

برخیزید و جستجو کنید

سکوت شب را با هیاهو در هم بشکنید

کشتنش را اراده کرده اید

اما خدا بر او گشایش داد

گمان کردید بین شماست

چه شد؟ چگونه خارج شد؟

کجا رفت؟ چگونه رفت؟

کی رفت؟ آیا رفته است؟

ای گروه شر! بازگردید

که دیگر صبحگاه بر دمیده است

او در فاصله یک گامی شماست

به غار تاریکی پناه برده است

عنکبوت تار تنیده است

شما را در گمراهی سرگردان کرده است

دو کبوتر آشیانه ساختند

تا گشایش را نظاره‌گر باشند

آری نجات یافت نجات یافت

پرودگار ما اجابت کرد

دعا و آرزویمان را

آری نجات یافت نجات یافت

مژده به همه مؤمنان

پیامبر نجات یافته است

آری نجات یافت نجات یافت

مفهوم هجرت انقلابی مسعود رجوی ـ دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸

مفهوم هجرت انقلابی با گریز از میدان معرکه فرق دارد. جوهر هجرت نه صرفاً یک بعد و فاصله مکانی گرفتن با کانون حادثه، حذر کردن از فداکاری و نثار، بلکه دقیقاً، خطر‌کردنِ، بیشتر خطر کردنِ. تفاوت هجرت پیامبر هم با اصحابش در صدر اسلام، با راحت‌طلبی و عافیت‌جویی‌های به‌اصطلاح هجرت نمایانه امروز، در همین است. یکی تن میده به هر گونه آوارگی و خطر و دیگری از خطر و ایثار حذر می‌کنه. جوهر یکی، مقاومت هر چه بیشتره و جوهر دیگری، هر چه کمتر مقاومت‌کردن و هر چه کمتر فشار را تحمل‌کردن است. آن یکی هر کلاه‌شرعی هم سرش بگذاریم، نوعی تسلیم‌طلبی است، حتی در ظریفترین صورت‌هایش و این یکی تطبیق تکاملی است. مگر می‌شه در جاده تکامل هم دروغ گفت؟ بنابراین تطبیق، با تن‌پروری، با راحت‌طلبی، با حذر از خطر، اساساً متفاوته. چرا که از روز اول رهنورد تکاملی ما با خطر عجین و تنگاتنگ بوده، منهای این، اصلاً حضور نداشته. یعنی می‌خواهیم بگوئیم از آغاز به دین همه حاملان راستین تکامل، به آیین همه ماهیهای سیاه و کوچک، به همه انبیاء و انقلابیون، باز هم حرام آمد کرانه، حرام آمد گوشه‌گیری و انزوا و همین تفاوت قاعدین و مجاهدینه.

نخستین نشست عمومی در لیبرتی پس از حمله موشکی

مسعود رجوی ـ ۱۶آبان ۱۳۹۴

پیشرفت و پیروزی در مسیر تکامل را خدا خودش تضمین کرده است:

إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُواْ ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کلِمَةَ الَّذِینَ کفَرُواْ السُّفْلَی وَکلِمَةُ اللّهِ هِی الْعُلْیا وَاللّهُ عَزِیز حَکیم

(سوره توبه آیه۴۰)

بله: وَجَعَلَ کلِمَةَ الَّذِینَ کفَرُواْ السُّفْلَی وَکلِمَةُ اللّهِ هِی الْعُلْیا

علت در این است که کلمه و پدیده و نقشه‌مسیر حق ستیزان، دست پایین و سُفلی است، سِفله گری است.

ولی کلمه خدا دست بالا را دارد سرانجام خود را بالا می‌کشد؛ به اوج و نوک قله می‌رساند و اثبات می‌کند.

وَکلِمَةُ اللّهِ هِی الْعُلْیا: این همان تاریخچه ۵۰ساله سازمان است همه کس از هر سو در این ۵۰سال بر سرش ریختند.

ارتجاع و استعمار و هر کس و ناکس دیگر، از شیخ و شاه تا انواع و اقسام مزدوران و نظریه‌پردازان ارتجاعی و استعماری و قلم به مزدان، از خائن و زالو گرفته تا اپورتونیست و پیمان‌شکن و... و...

اما باز هم می‌بینیم که شاه رفت، شیخ هم رفتنی است و عنصر ماندگار همان «کلمه عُلیا» است... .

آیه ۴۰ از سوره توبه مربوط به لحظاتی است که پیامبر با ابوبکر در غار بودند.

می‌گوید: شما هم که کمکش نکنید، خود خدا هست و کفایت است؛ وقتی که او را از شهر و دیارش اخراج و خارج کردند، وقتی که درصدد قتل او بودند و به تعقیب او برخاستند؛ اول به خانه‌اش رفتند تا او را در رختخوابش به‌قتل برسانند. اما دیدند علی به‌جای او در بسترش خوابیده است. به‌عبارت دیگر، در تاکتیک رزمی و جنگی، او برای رزمی بالاتر در این میدان، جاخالی داده و بجانبی دیگر هجرت کرده است...

اکنون با ابوبکر در یک غار تحت محاصره است و دشمن دارد در پیگرد خود به او نزدیک و نزدیکتر می‌شود.

إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا

آن هنگام که به هم صحبت خود می‌گوید: ناراحت و اندوهگین مباش، خدا با ماست. سپس خدا سکینه خود را (که همان آرامش و اطمینان قلب باشد) بر او فرستاد و او را با نیروها و لشگرهایی دیده ناشدنی مدد کرد.

وَجَعَلَ کلِمَةَ الَّذِینَ کفَرُواْ السُّفْلَی وَکلِمَةُ اللّهِ هِی الْعُلْیا

و به این ترتیب کلمه حق ستیزان را دست پایین و سُفلی قرار داد و کلمه خدا را بالا و بالاتر برد و عالی و عالیتر قرار داد. یعنی که در جریان تکامل روی محور پیشرفت و ترقی هر چه فراتر و بالاتر... آینده متعلق به آنها و از آن آنهاست.

بله، ته دره نصیب و جایگاه نیروهای ظلمت و ارتجاع باد. نصیب و جایگاه کلمات خدایی و مجاهدان راه خدا و خلق نوک قله و پیکان تکامل است.

لیبرتی ـ  نشست عمومی ـ مسعود رجوی-۱۷ بهمن ۱۳۹۴

خطرها  بر سر راه انتقال مؤسسان چهارم

مفهوم و الزامات آماده‌باش  در جمیع جهات

حالا از دورانهای تاریک و عصر بردگی، از روزگار طبقه فرودست سبطی و بنی اسراییل در مصر قدیم که شاخص آن بیگاری و استثمار در عریان‌ترین اشکال فرعونی بوده است به دوران خودمان بیاییم.

به عصر کبیر آگاهی و ارتباطات، عصر خیزش‌ها و انقلاب خلقها. هم‌چنانکه در نشستهای قبل بارها و بارها گفته‌ایم نباید انتظار داشت که برای ما معجزه‌ای در کار باشد. قرار هم نبوده چنین باشد.

گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که قانونمندیهای خدشه‌ناپذیری وجود دارد که به اتکا آنها معجزه را باید خلق کرد. با کشف «استاتو» و قوانین محیط، با کار سرسخت و طولانی، با پرداخت بها، با هوشیاری و عمل انقلابی و با استفاده از همه فرصتها و تضادها در داخل و خارج رژیم، و در سطح منطقه و در سطح جهانی و بین‌المللی...

چرا؟ به‌خاطر این‌که هدف جان بدر بردن و «نه‌جنگ» نیست. هدف سرنگونی و غرق کردن سپاه فرعونی و خلافت ارتجاعی است. در تاریخ اسلام هم که هجرت مبدأ تقویم و گاهشمار آن شده است، هدف جان بدر بردن و «نه‌جنگ» نبود بلکه هدف به‌قول شما جنگ صد برابر و بیشتر و بیشتر بود. در یک‌کلام پیامبر ما، مقدمات و الزامات فتح مکه، درهم شکستن بتها، و سرنگونی ارتجاع حاکم و پایان دوران جاهلیت را، فراهم می‌کرد.

از این پیش‌تر ۱۳سال سخت و پر درد و رنج در مکه گذشت گذشته بود که بخشی از آن در محاصره مطلق در شعب ابی طالب گذشت و حالا جنبش انقلابی در چهاردهمین سال باید قدم به پیش برمی‌داشت و با آن هجرت تاریخی، تاریخ هجری را رقم می‌زد.

می‌بینید که چه انتقال و چه آزمایش بزرگی در پیش داریم. بحث از مشتی افراد در جستجوی سرپناه نیست، بحث از انتقال یک سازمان و یک ارتش و یک مقاومت با هویت سیاسی و مبارزاتی و ایدئولوژیکی آن به موقعیت امن است تا بتواند مراحل بعدی را آغاز کند.

همان سازمان و ارتش و مقاومتی که ارتجاع و استعمار در ۱۳سال گذشته با تمام توش و توان بر آن تاختند تا آنرا از بین ببرند. از امکانات ۱۲ دولت علیه ما استفاده شد. بعد هم، سازمانهای شناخته شده بین‌المللی، که کارشناسان فرو بردن صدای خلقهای مظلوم و مقاومت آنها مثل مقاومت مردم ایران در چرخ گوشت نظم نوین جهانی هستند، یکی پس از دیگری سر رسیدند. همان سازمانهای بین‌المللی که اینگرید بتانکور آنرا با مارتین کوبلرش «یکنوع دایناسور چشم بسته» و «یک هیولای عظیم الجثه» توصیف کرد.

لطفا به اشتراک بگذارید: