اجلاس بین المللی شاهدان قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی درباره نقش آخوند جلاد رئیسی در قتل عام۶۷ ـ قسمت سوم

فراخوان به محاکمه بین‌المللی خامنه‌ای، رئیسی و اژه‌ای به جرم نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت ـ ۳ مهر۱۴۰۰

در اجلاس شاهدان قتل‌عام ۶۷ در استکهلم زندانیان سیاسی ازبند رسته از جمله شماری از شاهدان قتل‌عام زندانیان سیاسی گوشه‌هایی از جنایتها ی دژخیمان و مقاومتهای قهرمانانه مجاهدان سر بدار را بازگو کردند

غزاله رنجی

هموطنان همرزمان خواهران و برادران عزیز، سلام،

به همه شما خوشآمد می‌گویم جلسه ما کنفرانس بین‌المللی شاهدان قتل‌عام ۱۳۶۷ در ایران هست شاهدان قتل‌عام سی هزار قهرمانی که برای آرمان آزادی مردم ایران سربدارشدند ولی به خمینی و رژیم منحوس او نه گفتند، بسیاری از شاهدینی که یاران مجاهدشان بیش از ۹۰درصد قربانیان قتل‌عام را تشکیل می‌دادند و از کشورهای مختلف اروپا به استکهلم آمده‌اند، ابراهیم رئیسی را در هیأت مرگ در زندان اوین و زندان گوهردشت از نزدیک دیده‌اند

امروز یکروز ننگین برای بشریت معاصر است که چنین جنایتکاری در مجمع عمومی ملل‌متحد سخنرانی می‌کند. قتل‌عام ۱۹۸۸ مصداق عینی نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت است اما به‌رغم گذشت ۳۳سال ما به اینجا آمده‌ایم تا اعلام کنیم سکوت و بی‌عملی کافی است. عدم حسابرسی از آمران قتل‌عام که در رأس حکومت ایران هستند کافی است این تشویق به ادامه جنایت است.

ما به اینجا آمده‌ایم که به‌یک تحقیقات مستقل بین‌المللی سازمان ملل و حسابرسی بین‌المللی و محاکمه آمران این قتل‌عام مشخصاً ابراهیم رئیسی و علی خامنه‌ای فراخوان بدهیم، ما نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم

اکنون به صحبت‌های خواهر مجاهد خانم مهری حاجی‌نژاد از اشرف۳ گوش می‌کنیم

مهری حاجی نژاد

دوستان گرامی!خواهران و برادران! سلام و درود به شما

من امروز از طرف خواهران و برادرانم، هزار زندانی سیاسی سابق در اشرف۳ با شما صحبت میکنم.

بسیاری از آنها شاهدان مستقیم اعدام‌های دهه۶۰ بودند هم‌چنین شاهد قتل‌عام ۶۷.

من که خودم نزدیک به ۵سال زندان این رژیم بودم بالشخصه شاهد خیلی از جنایتهای این رژیم بودم

اما امروز نمی‌خواهم راجع به خودم صحبت کنم امروز می خوام راجع به نسل سرموضع بگم

نسلی که رئیسی جنایتکار یکی از عاملان قتل‌عام آنها در۶۷هست.

ما امروز می‌گوییم تنظیم رابطه با رئیسی جنایتکار برای جامعه بین‌المللی یک آزمایش تاریخی است.

جامعه جهانی نباید به رئیسی جنایتکار که به‌خاطر نسل‌کشی در دادگاه بین‌المللی باید محاکمه بشود اجازه سخنرانی و حضور بدهد

رئیسی کسیه که بالاترین نقش را در کشتار ۳۰هزار زندانی، زندانی سیای در سال۶۷ به فتوای خمینی داشت/اوبالاترین مقام قضاییه رژیم، درکشتار شورشگران در قیام آبان ۹۸ هست

برای این‌که ببینیم چرا می‌گیم اون بالاترین مقامها را داشته کافیه به ماموریتهایی که خمینی بعد از قتل‌عام ۶۷ به عهده این دژخیم گذاشته یک مراجعه کنیم من فقط دوتا از مأموریتهایی که خمینی به رئیسی داده رو می خونم.

در ۱۱ دی۶۷ خمینی ملعون به نیری و رئیسی نوشته: به شما «مأموریت قضایی داده می‌شود تا نسبت به گزارشات شهرهای سمنان، سیرجان، اسلام‌آباد و دورود رسیدگی نموده، و فارغ از پیچ وخمهای اداری با دقت و سرعت آنچه حکم خداست در موارد مذکور اجرا نمایید» البته منظور از حکم خدا یعنی همون حکم خمینی

در حکم دیگری در اول بهمن ۶۷به شورای عالی قضایی خمینی نوشت: کلیه پرونده‌هایی که تاکنون در آن شورا با کمال تعجب راکد مانده، و اجرای حکم خدا تأخیر افتاده در اختیار آقایان نیری و رئیسی قرار دهید تا هر چه زودتر حکم خدا را اجرا نمایند، درنگ جایز نیست.

رئیسی خودش هم در ۶دی ۸۸گفت: «هرکس به هر نحوی و تحت هر شرایطی به سازمان منافقین کمک کند، عنوان محاربه دارد».

بله ما باید به جامعه جهانی گفت رئیسی قاتل مردم ایران است و نه نماینده آنها.

وحالا رو در روی این آخوندهای وحشی حاکم به مردم ما، این مجاهدین سرموضع بودند که درس آزادی خواهی وایستادگی بهرقیمت را از برادرمسعود و درس فدای حداکثر برای مردم ایران و هم‌چنین همه چیز برای مردم را از خ مریم آموخته اند.

همونهایی که بعد از قیام ۵۷ در کوچه و خیابانهای تهران و سایر شهرستانها فقط به‌خاطر فروش نشریه مجاهد توسط چماقداران رژیم خمینی سرشان شکافته میشد چشمشان ازحدقه درمیآمد ولی باانضباط آهنین دست از افشاگری خمینی تحت عنوان دین فروشی برنداشتند.

سر موضعی اونهایی هستن که در روز ۳۰خرداد دریک تظاهرات مسالمت‌آمیز با گلوله‌های پاسداران خمینی غرق در خون شدند و ولی حتی حاضر نشدند اسمشان را به لاجوردی بدهند، و تیرباران شدند.

انهاییکه زیر ضربات صدها و چه بسا بیشتر از هزار ضربه کابل با مقاومتشون دژخیمانی مثل لاجوردی و همین ناصریان و همین حمید نوری و فکور و فاضل را بزانو درآوردند.

بیاد میارم سیمین هژبر دانش آموز۱۷ساله رو. دژخیم اون را شکنجه میکرد واز ا و اطلاعات همرزمانش را می‌خواست ولی سیمین زیر اون همه کابل لب باز نمیکرد تا این‌که دژخیم مستاصل به سیمین گفت: منافق اقلا یک کلمه بگونمی‌دانم وسیمین فریاد می‌زد می‌دانم ولی بهت نمیگم. این نمونه یک زن مجاهد است که راه و رسم او راه و رسم همه ماست.

سودابه بقایی، دانش آموز ۱۶ساله که وقتی بازجو در منطق کثیف خودش، برای فریب او یک شاخه گل به سمتش دراز کرد سودابه گفت بین من و تو فقط گلوله حاکم است و بعد همراه همرزمش الهه محبت در آبان ۶۰تیرباران شدند.

سیمین والهه وسودابه وعطیه ولیلا و هاجر و خیلیهای دیگر الگوهای مقاومت در زندان برای بقیه شدند.

خمینی خوب می‌دانست که مسعود رجوی و مجاهدینش آنتی تز او هستند و طلسم اسلام پناهی دروغین او را در هم میشکنند، به همین خاطر قبل از ۳۰خرداد درصدد ریشه کنی مجاهدین بود.

قتل‌عام مجاهدین از روز ۳۰خرداد شروع شد. نسل کشی به‌معنای واقعی کلمه بود.

سال ۶۰ما در بند۲۴۰ هرشب یا شب درمیان صدای اعدام شدن ۱۰۰-۲۰۰-حتی بیشتر را از همرزمانمان را می‌شنیدیم اونها تاآخرین لحظه شعارهای مرگ بر خمینی-درود بر رجوی شون قطع نمی‌شد و فقط با تیرخلاص ها بود که این صداخاموش میشد.

این صحنه رویارویی مقاومت با رژیم ضدبشری هر لحظه در زندان ادامه داشت یک روز درقفسهای قزل‌حصار یکروز در اتاقهای گاز و تاریک خانه های گوهردشت یک روز درخانه های امن کرج و تهران و در او ج در راهروهای مرگ درگوهردشت و اوین و سایر زندانها.

صورت مسأله یک چیز بود سرموضع بودن یا تسلیم شدن. جنایتکاران این رژیم تسلیم رامیخواستند ولی نسل مسعود رجوی درتاریخ ایران درس پایداری وتسلیم ناپذیری را به ثبت دادند.

این قهرمانان سرموضع برای جانفشانی سر از پا نمی‌شناختند طوری که به گواهی زندانیان از بندرسته‌مان از بازماندگان قتل‌عام ۶۷، دژخیم لشگری و دژخیم ناصریان که این‌روزها خیلی هم اسمشون در دادگاه سوئد شنیده میشه در راهروی مرگ می‌گفتند اینها دیگر کی هستند برای مردن هم از همدیگر سبقت میگیرند،

آخوند نیری درهیأت مرگ به حمید خضری یکی از اون قهرمانها گفت: «برادرت اصغر رو اعدام کردیم. برادر بزرگت هم که سال۶۰ اعدام شد. حالا تو برو انزجارنامه بنویس تا برای مادرت بمونی». حمید غرید و گفت: هر کس راه و آرمان خودش رو داره. من هوادار سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران هستم و سربدار شد.

ـ یوسف عمادزاده یکی دیگر از سربداران ۶۷خطاب به نیری تا در اتاق هیأت مرگ نشست و گفت: «می‌پرسی اتهامم چیه؟ اتهامم مجاهد است و به آن هم افتخار می‌کنم. اگر می‌خواهید ما را اعدام کنید، با افتخار آن را قبول می‌کنم. همان‌طور که حنیف کبیر گفته، این خون‌های ما شرط آزادی مردمه. ما هم از اول برای همین هدف قدم توی این راه گذاشتیم».

ـ اصغر غلامی یکی دیگه از این قهرمانان بعد از برگشت از نزد هیأت مرگ به بچه‌ها گفت: نیری از من پرسید اتهامت چیه؟ گفتم: فدایی! با تعجب نگاهی کرد و گفت: اتهام توکه این نیست. گفتم: آره، درست ننوشتین. بنویسید: فدایی مسعود و مریم».

یکی دیگه از این قهرمانها مریم بهمن آبادی نوشت: پروردگارا بر قله پاک ایمان پر می‌کشیم از رودخانه نیکیها جرعه‌ای می‌نوشیم و زیباترین میلادها را با خود تکرار می‌کنیم.

ناهید تحصیلی یکی دیگر از این قهرمانان سرموضع سر بدار نوشت؛ بهارریشه در خاک دارد نفس ستاره با نفس صبح در پیوند است جشن بهاران نزدیک است آنجا نام مرا در زمین نجویید نام مرا در زمان بجویید. بله اسم ناهیدها و مریمها رسم شان درتاریخ مقاومت ایران جاوادانه می درخشد

پروین حائری از دانشجویان تهران با هرکابلی که دژخیم به او می‌زد فقط فریاد می‌زد یا حسین، آخر سراین شکنجه‌گر بود که خسته شد وقتی پروین به سلول برگشت با مورس به هم سلولیهای کناری گفت با هر کابلی می‌خوردم تمام این کابلهایی که خوردم بایاداامام حسین و با عشق راه او برایم هیچ بود

جعفر هاشمی از مشهد که جزو اولین مجاهدانی بود که درگوهردشت سربدار شد وقتی او را درتونلی از پاسداران انداخته بودند و از هر طرف با کابل و چماق و میله آهنی بر سروروی و بدن او می‌کوبیدند می‌گفتند حالا بگو کی هستی؟ جعفرفریاد می‌زد من سرباز مسعود رجوی هستم من فدایی مسعود رجوی هستم.

بله از این نمونه‌ها بسیار زیاده. جنبش دادخواهی با صف بی‌انتهای شهیدانش یک پدیده خلق‌الساعه نیست.

سالیان، مقاومت ایران در شرایط اختناق مطلق، اسناد شکنجه‌های وحشیانه در زندانهای رژیم و اسامی اعدام شده‌ها را در اختیار مجامع بین‌المللی قرارداد.

از شهریور ۶۷ مجامع بین‌المللی با هزاران نامه و بیانیه و دههاکنفرانس مطبوعاتی و آکسیونهای مقاومت ایران برا ی دادخواهی آشنا هستند

این مقاومت ایران بود که دیماه ۶۷لیست بیش از هزار زندانی قتل‌عام شده را به آقای گالیندوپل گزارشگر ویژه حقوق‌بشر در ایران دادند

آخر، دادخواهی برای ما مترادف است با پایداری و ایستادن بر سر موضع. جزیی از مقاومت تمام‌عیار ما برای سرنگونی و آزادی است

به همین خاطر هر گونه کوچک جلوه دادن ابعاد این قتل‌عام و آمار قهرمانان شهیدان سربدار، هم‌چنین هویت‌زدایی از آنان، در خدمت خامنه‌ای ورئیسی جلاداست.

هویت‌زدایی از مجاهدان قتل‌عام شده، خیانت به اون قهرمانان است که به‌خاطر وفاداری به مواضع شان که همان آزادی مردم ایران بود سربه‌دار شدند. همان راه و رسمی که امروز هم ما بر سرآن استواریم.

این مقاومت یکروز زهر آتش‌بس را به‌حلقوم خمینی لعنت شده ریخت. یک روز خامنه‌ای را سر برنامه اتمیش به‌دام انداخت، و حالا زهر حقوق‌بشر را به حلقوم همین خامنه‌ای خواهد ریخت.

بله حالاخون سر موضعی‌های ۵۶سال گذشته مجاهدین، و جانفشانیهای غیرقابل‌تصور رهبری این مقاومت، خودش را درگستردگی کانون‌های‌شورشی در سراسرایران بارز کرده، کانون های شورشی پاسخ جنگ صد برابر و شورشگری حداکثر، بوده، هست و خواهد بود. تا سرنگونی این رژیم منحوس ادامه خواهد داشت

درود بر شما.

مهری عمرانی

با سلام به همه یاران مقاومت

مهری عمرانی هستم به جرم هواداری از سازمان پرافتخار مجاهدین خلق به‌مدت ۸سال از سال۶۲ تا سال۷۰ در زندانهای قرون‌وسطایی خمینی در اوین و وکیل‌آباد مشهد زندانی بودم. خودم در زندان به‌شدت شکنجه شدم و از نزدیک‌بارها شاهد شکنجه‌های وحشیانه همرزمانم بودم. در بند ۴ زندان اوین طبقه پایین شاهد پاهای به‌شدت شکنجه شده مادری بودم که بازجوها او را جلوی کودک خردسالش که سه سال بیشتر نداشت شکنجه کرده بودند و این کودک تا مدتها در بند هراسان و بهت‌زده از مادرش جدا نمی‌شد و بعد از آن هر وقت یک پاسدار مرد وارد بند می‌شد این کودک گریه کنان و با چهره‌ای وحشت‌زده فرار می‌کرد و به آغوش مادرش پناه می برد.

در راهروهای خونین بازجویی اوین از زیر چشم‌بندم شاهد پاهای به‌شدت شکنجه شده مردی با موهای کاملاً سفید بودم که با پاهای زخمی‌اش که تازانو در پلاستیک پیچیده شده بود مجبور بود چهار دست و پا راه برود

واقعیت این است که بیان ایستادگی مجاهدین در مقابل هیولای خمینی و ماشین کشتار و شکنجه او امری بسیار دشوار است.

مجاهد خلق مهری کریمیان همواره می‌گفت رسیدن به آزادی بها می خواهد و باید این بها را داد و خود پس از تحمل سال‌ها شکنجه همراه با خواهرش دکتر معصومه کریمیان در قتل‌عام ۶۷ سربدار شد و آموزگار پرداخت بهای حداکثر شد

هم‌چنین یاد منیره رجوی را گرامی می دارم که با دو فرزند خردسالش در حالی‌که تنها به دو سال حبس محکوم بود در سال۶۷ جان خود را فدیه نام و آرمان رجوی کرد

هم‌چنین خواهران قهرمانم طیبه خسروآبادی، مهناز یوسفی و هزاران مجاهد سرافراز دیگر

در تابستان خونین ۶۷ من در زندان وکیل‌آباد مشهد بودم. در این زندان شیرین اسلامی مقدم با جسارت، عزم جزم و بینش عمیق انسانی‌اش با وجود این‌که بسیار جوان بود با اراده‌ای سترگ از دختر دوساله‌اش و همه آرزوهای زیبایی که برای دخترش داشت دل کند و در اوج آگاهی برای رهایی مردمش مصمم برای اعدام رفت و سربدار شد.

هم‌چنین دژخیمان مادر پنجاه ساله شمسی براری را از بند ما بردند و او را همراه برادرش رسول براری و همسرش حاجی مصطفایی به‌طور همزمان اعدام کردند.

آنها و هزاران تن دیگر رزمندگان مسیر پرشکوهی بودند که مسعود رجوی روز چهارم بهمن ۵۷ تنها ۴روز پس از آزادی از زندان سنگ‌بنای آنرا گذاشت. خواهان تغییر شد و از همان دقایق نخست از آزادی سخن گفت. ۱۲۰هزار و سی هزار قربانی قتل‌عام ۶۷ پشت سر او حرکت کردند. چرا که او را کسی یافتند که پیشقراول فدای همه چیز برای آزادی ایران و ایرانی است و از موضع خود برای سرنگونی نظام فاسد و جنایتکار آخوندی کوتاه نمی‌آید

مجاهدین هماورد بلاجایگزین رژیم و ایستادگان بر سر موضع آزادی ملت ایران طی ۴۳سال گذشته بوده و هستند. با مقاومت آنها مرزهای خونین میان شرف و آزادگی با تسلیم و بندگی در وجدان جامعه ایران ریشه دوانده و هر روز برجسته‌تر می‌شود.

خمینی از همین وحشت داشت که فتوا به نسل‌کشی مجاهدین داد تا بلکه با کشتن بیش از سی هزار از مجاهدین این تهدید را از خود دور کند اما مثل بقیه دیکتاتورهای تاریخ نفهمید که سی و سه سال بعد نسل جوان دیگری بشکل کانونهای شورشی در ایران بلند خواهند شد که راه همان مجاهدین قتل‌عام شده را ادامه خواهند داد جانشین او خامنه‌ای هم این را نفهمید. نفهمید تا روزی که او و رئیس‌جمهوریش رئیسی روی صندلی محاکمه بنشیند. در روزی که ملل‌متحد اصول خود را زیرپا می گذارد و یک جنایتکار را برای سخنرانی در مجمع عمومی می‌پذیرد من به‌عنوان یک زندانی سیاسی و دادخواه خون همرزمان قهرمانم به نهادهایی که ارزشهای جهانشمول حقوق‌بشر را لگدمال منافع اقتصادی حقیر خود می‌کنند با صدای بلند می گویم ما ایرانیان از ادامه سیاست مماشات منزجریم چرا که مردم و مقاومت ما بهای سنگین آنرا با گوشت و پوست خود می‌دهیم.

ما به کارزار خود تا قرار گرفتن خامنه‌ای و رئیسی در مقابل عدالت ادامه خواهیم داد. اگر خواهان حفظ اعتبار خود هستید به مصونیت دادن به سران نظام قتل‌عام خاتمه دهید و به‌جای امتیاز دادن به رژیم ایران ترتیبات محاکمه بین‌المللی سرانش از جمله خامنه‌ای و رئیسی و اژه‌ای را که خواست تمام مردم ایران است را فراهم سازید

خامنه‌ای رئیسی و اژه‌ای جنایت‌پیشه حسابرسی در پیشه/با تشکر

علی‌اکبر بندعلی

با سلام من علی‌اکبر بندعلی به مدت ۱۳سال در زندانهای رژیم بدترین قساوتها را دیدم که هرگز فراموش نخواهم کرد. ولی چیزی که این سختیها را برایم قابل‌تحمل کرد زندگی در کنار مجاهدین قهرمانی بود که به خمینی نه گفتند (زندان و زندگی با آن قهرمانان مجاهد یکی از بهترین دوران زندگی من است (صدای پچ پچ) مردان بزرگی که وقتی فهمیدند آزمایش مرگ (صدای پچ پچ) و زندگی در کار است مستحکمتر و سرفرازتر از قبل در مواضع شان (صدای پچ پچ) پای فشردند و داغ ننگی بر پیشانی خمینی و جانشینان و مزدورانش گذاشتند که تا ابد پاک نخواهد شد. آنها در اوج آگاهی به کلام امام حسین عمل کردند که گفت مرا بین ذلت و شمشیر مخیر کردند و هیهات مناالذله (صدای پچ پچ). برخی برای مخدوش کردن حماسه شهیدان قتل‌عام و توجیه خیانت و ذلت مدعی هستند که بسیاری از آنها نمی‌دانستند هیات مرگ اعدام می‌کند و گرنه بر مواضع شان پای فشاری نمی‌کردند. ننگ برآنان باد که تلاش می‌کنند حقیقت درخشان پایداری این راد مردان را پنهان کنند این پایداری از مرداد ۶۷ شروع نشد بلکه با دستگیریهای گسترده اولین سالهای دهه۶۰موج اعدامها آغاز شد در اولین شبی که وارد اوین شدم ۱۴۰نفر از مجاهدین به جوخه‌های تیرباران سپرده شده بودند و من در سلولهای ۲۰۹ اوین صدای تیرهای خلاص بر سر تک‌تک عزیزان را (صدای پچ پچ) میشنیدم رژیم با شکنجه‌های وحشیانه و اعدامهای گسترده و با فشار روی خانواده‌ها تلاش می‌کرد شعله مقاومت را برای کسب آزادی و کرامت انسانی در زندانیان مجاهد نابود کند ولی چون اثر نکرد به همین خاطر به قتل‌عام روی آورد و ۳۰هزار زندانی سیاسی را که بیش از ۹۰ درصدشان مجاهد بودند قتل‌عام کرد خمینی می‌خواست نسل مجاهدین را نابود کند خمینی می‌خواست هرکس را که با مجاهد هست بکشد تا تفکر و اندیشه مجاهد مجاهد خلق را از روی زمین محو کند اما به‌عنوان یک بازمانده قتل‌عام در گوهردشت این حقیقت را که به دادگاه گفتم در اینجا هم تکرار می‌کنم. این یک دروغ بزرگ و رذیلانه و خمینی گرایانه است که آن ۳۰هزار سربدار نمی‌دانستند که چه اتفاقی در حال وقوع است از صبح روز هشتم مرداد ۶۷ برای همه ما درگوهردشت روشن بود که داستان داستان اعدام زندانیان است.

بامجاهد شهید رضا زند لحظاتی قبل از این‌که او را برای همیشه از ما جدا کنند صحبت می‌کردم گفت ما را قطعاً اعدام خواهند کرد پس بگذار سرود خوانان اعدام شویم و شروع به خواندن یکی از سرودهای مجاهدین کرد. هنوز سرود به پایان نرسیده بود یکی از پاسداران او و چند تن دیگر را صدا کرد.

در همان زمان مجاهد قهرمان طاهر بزاز حقیقت طلب می‌گفت از خدا می‌خواهم کمکم کند موقع اعدام پاهایم نلرزد این داستان افتخار آمیز برای همه مجاهدینی بود که در سال۶۷ سر بدار شدند. معدود مجاهدینی مثل غلامرضا کیا کجوری و محمد فرمانی که وقتی در مقابل هیات مرگ قرار گرفته بودند و در ابتدا نمی‌دانستند چه اتفاقی قرار است بیفتد سعی کرده بودند مواضع نرم تری در مقابل هیات مرگ داشته باشند ولی وقتی از نزد هیات مرگ برگشتند و فهمیدند داستان مقاومت یا تسلیم است مواضع شان را تصحیح کرده و شجاعانه در مقابل هیات مرگ قرار گرفته و سر بدار شدند.

بگذارید یک جمله هم درباره رئیسی بگویم. من در گوهردشت مستقیماً جنایت رٍئیسی را دیده‌ام .

حین قتل‌عام یک شب از شکافی که در پنجره مشرف به محوطه زندان ایجاد کرده بودیم دیدم کامیونی در محوطه زندان ایستاد و با دنده عقب مقابل آشپزخانه زیر یک چراغ مهتابی توقف کرد زاننده پیاده شد ما با چشمهایمان اجساد عزیزان اعدام شده‌مان را داخل کامیون دیدیم. که روی آن یک پارچه برزنتی کشیده شده بود. این صحنه آن‌چنان دردناک بود بچه‌ها سکوت در میانمان حاکم شده بود که صدای تپش قلب همدیگر را می شنیدیم.

رئیسی به‌عنوان عضو کمیسیون مرگ شخصاً احکام اعدام یاران مارا صادر کرده بود.

در سال۶۷ من هم‌چنین افتخار زندگی کردن با ۱۵مجاهد قهرمان کرج را داشتم. امیر مهران بی‌غم حسن قهرمانی، محمد میرزایی (صدای پچ پچ) علی اوسطی، احمد نعلبندی، مسعود لالی، کاوه نصارا، (صدای پچ پچ) محمد درویش نوری، مهران صمد زاده، زین العابدین افشان، محمد نوروزی علی نیل نمازی مهدی میرمحمدی و داود حسین خانی. در سالهای ۶۱ -۶۲ رئیسی که دادستان کرج بود آنها را محاکمه و به زندان محکوم کرده بود اما بعد از اتمام محکومیتشان مانع آزادی (صدای پچ پچ) اونها شد به توصیه رئیسی آنها را در اولین سری زندانیان در هشتم و نهم مرداد اعدام کردند رئیسی نماینده مردم ایران نیست او یک جنایتکار و قاتل است ننگ و نفرت برسازشکاران و مماشات‌گران که با کسانی که دستشان تا مرفق در خون جوانان ایران آغشته است معامله می‌کنند درد و رنج و غم ما از فقدان یاران سربدارمان پایانی ندارد این حماسه بزرگ ملت ایران است یک‌کلام می‌گویم که من فقط با این انگیزه که راه آنان را ادامه بدهم فقط با این دینامیسم که در صفوف سازمان مجاهدین هستم که بدون شک پاسدار خون آنها خواهد بود زنده‌ام و آن غم بزرگ را برخود هموار می‌کنم نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم به امید ایرانی اباد و آزاد و دموکراتیک (دست زدن)

نصرالله مرندی

با سلام خدمت حضار، من نصرالله مرندی به‌مدت ۱۰سال در زندانهای تهران بودم، در سال۱۳۶۰ به جرم هواداری از سازمان مجاهدین مورد هجوم پاسداران قرار گرفتم، بر اثر شلیک گلوله مجروح شدم وبیهوش، بعد از ۲۴ساعت که بهوش آمدم با جراحات سنگینی که داشتم خودم را در اتاق شکنجه اوین دیدم، زیر ضربات کابل قرار گرفتم و به‌مدت ۴ماه بین شکنجه وبین شکنجه‌شدگان به‌نام بهداری اوین در رفت و برگشت بودم، آنچه از بدو ورودم در زندان دیدم شکنجه و کشتار از طرف رژیم و مقاومت از طرف مجاهدین بود و این روحیه می‌داد که من بتوانم اسرار خود و تمام دوستانم را حفظ کنم و آنها را به بن‌بست بکشانم، پایداری و رادمان و ایستادگی برای حفظ اسرار و اطلاعات همرزمان آن مجاهدین در مقابل خمینی غیرقابل وصف است، جا دارد یاد قهرمانانی مثل محمد تدین صدر الله شیخ الاسلامی ‍محمود مصباح ۱۷ساله مجید شریفی محمد زرین محمد فرخی که هر دوپاهای او تقریباً ۸ انگشت نداشت که بر اثر ضربات کابل تا آخر ایستادند و شدیدترین شکنجه‌ها را تحمل کردند و در سالهای ۶۰ و ۶۱ تیرباران شدند، جا دارد مجاهدینی را نام ببرم که از همان بهداری اوین که در واقع کلکسیون شکنجه بود، دادگاههای دو سه دقیقه‌ای و از همان آنجا با برانکارد به جوخه‌های اعدام سپرده شدند، امثال

صدر الله شیخ الاسلامی یا مجید شریفی برای حفظ اسرار خلق خودش را فدا می‌کنه و به‌اصطلاح سرمی که برای دیالیز به بدنش نصب کرده بودند آن را رها می‌کنه وسربدار میشه، جان خودش را فدای مردمش می‌کنه لحظاتی که صدای نفس دادن مجید بود در آن سلول وحشتناک من همراه محمد تدین و محمود مصباح در واقع با او این مرگ را طی می‌کردیم و در واقع آن جاودانه شد.

امروز من یکی از شاکیان وشاهدان پرونده حمید نوری هستم،

در دادگاه از شهدای گرانقدر و مقاومی مثل حسین فیض آبادی و اسدالله ستار نژآد حسین قزوینی داریوش حنیفه اصغر مسجدی و بسیاری دیگر نام بردم، و هر کدام از این شهیدان در زندان معلم مقاومت و روابط و مناسبات مجاهدین در زندان بودند و موضع راسخ آنها در مقابل بریدگان وخائنین و مزدوران الگوی همه ما بود، هم‌چنین رادمردان زندان مشهد مانند جعفر هاشمی ویازده تن از یارانش که معلم و پیام‌آور انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در زندان بودند،

جا دارد از جعفر به‌عنوان سمبلی وخط شکنی برای همه زندانیها در سراسر ایران نام برد.

اولین کسی که انقلاب ایدئولوژیک را با درکی که داشت با عمل انقلابی‌اش در زندان گسترش داد.

جعفر را ما به‌عنوان حداکثری می‌شناختیم. سقفی زده بود از مقاومت که کابل در مقابل جعفر کم میآورد. در سلول رو باز میکردند صدا میکردند:

”جعفر هاشمی بیا ”ولی می‌گفت من سرباز مسعود رجوی هستم. ذره ای اغراق نمیکنم به این کلمه جعفر (دست زدن جمعیت). .

سربه‌داران ۶۷ با تکیه بر کلمه مقدس مجاهد که هویت آزادی مردم ایران است، پای فشردند و تا آخرین لحظه ایستادند، قتل‌عام با ۳۰۰۰۰زن و مرد قهرمانی شناخته می‌شود که مرگ را به سخره گرفتند و تاریخ را مسخر کردند و ننگ و روسیاهی ابدی را برای خمینی و خامنه‌ای و آخوندهای حاکم و مزدوران پیشانی سیاهشان برجای گذاشتند.

این روزها در دادگاه استکهلم ما به گوشه ای از قتل‌عام در زندان گوهردشت آشنا می‌شویم. ابعاد جنایت بسیار فراتر از این حرفاست. یک قلم چند ده کیلومتر آنطرفتر زندان اوین مرکز اصلی اعدام و قتل‌عام تهران بود. بنا‌به گزارش بازماندگان، شمار قتل‌عام شدگان در اوین دست کم سه برابر گوهردشت بود که در این دادگاه استکهلم صحبتی از اون نمی‌شه.

در همین گوهردشت که ما در جریان قتل‌عام در آنجا بودیم بسیاری از مکانها ناشناخته بود. زندانیانی بودند که ما آنها را هرگز ندیده بودیم.

زندانیان کرمانشاه از این شمار است. لازمه توضیح بدم سوم یا چهارم مرداد بود زندانیان کرمانشاه و ایلام را به تهران می‌آورند ولی بعد از این‌که قتل‌عامها تمام میشه به ظاهر ما را در یک بند جمع میکنند که مجموعاً صد و اندی بودیم یک نفر از اون بچه‌های کرمانشاه نبود و بعد از آزادی و رهاشدن از زندان، ما هیچ آثاری از زندانیان کرمانشاه به‌دست نیاوردیم. البته تا اونجایی که من خودم دیدم، هم زندانیان مرد بودند و هم زن.

در شهرهای مختلف ابعاد جنایت بسا فراتر بود. در بسیاری شهرها، از شهرها حتی یک نفر از زندان جان به در نبْرد. کسی از اسامی جان‌باختگان خبر ندارد.

باشد تا با سرنگونی رژیم آخوندی اسامی همه سر به‌داران منتشر شود. امروز آخوند ابراهیم رئیسی جلاد قتل‌عام که یکی از افراد اصلی هیأت مرگ در اوین و گوهردشت بوده، از طرف خامنه‌ای به‌عنوان رئیس‌جمهور نظام ولایت فقیه انتصاب شده است. و در پایان به‌عنوان یک بازمانده از قتل‌عام ۶۷، از مجامع بین‌المللی و سازمان ملل و دولتها شدیداً خواهان این هستم که رئیسی جلاد را که خود شخصاً او را در هیأت مرگ در قتل‌عام ۶۷ از نزدیک دیدم نباید به‌عنوان رئیس‌جمهور ایران به‌رسمیت بشناسند. او باید محاکمه شود و پاسخگو باشد. با تشکر

در این کنفرانس علاوه بر شاهدان قتل‌عام، شماری از نمایندگان پارلمان و شخصیتهای سیاسی از سوئد و انگلستان طی سخنان و پیامهایی همبستگی خود را خواست شرکت‌کنندگان ابراز کرده و از جامعه بین‌المللی خواستار محاکمه عاملان و آمران قتل‌عام۶۷ به‌ویژه خامنه‌ای و رئیسی جلاد شدند.

دیوید جونز نمایندهٔ پارلمان انگلستان و وزیر برگزیت این کشور تا (۲۰۱۷) در سخنان خود خطاب به شرکت‌کنندگان در اجلاس گفت:

شهادتهای امروز شما داستان نسلی است که در برابر رژیم ایستاد و هرگز در حمایت از مخالفان ایران، سازمان مجاهدین خلق، و تعهد خود به مردم ایران در ایجاد ایران آزاد و دموکراتیک، تردید نکرد.

من امروز کاملاً از شاهدان، بازماندگان و خانواده قربانیان حمایت می‌کنم و صدای خود را با درخواست آنها از سازمان ملل‌متحد می‌افزایم تا فوراً تحقیقات مستقلی در مورد کشتار زندانیان رژیم در سال۱۹۸۸ آغاز کرده و در مورد دخالت ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور جدید رژیم ایران تحقیق کنند.

بسیاری از کارشناسان حقوقی، کارشناسان حقوق‌بشر و حقوقدانان گفته‌اند که آنچه در تابستان ۱۹۸۸ اتفاق افتاد یک مورد آشکار جنایت علیه بشریت و حتی یک نسل‌کشی تحت پیگرد کنوانسیون نسل‌کشی ۱۹۴۸ است که توسط ایران نیز در ۱۹۵۶ امضا شده است.

من و تعداد زیادی از همکاران از همه احزاب در هر دو مجلس پارلمان به‌شدت از هر گونه تلاش برای اطمینان از تحقیقات بین‌المللی با حکم تعقیب مسئولان کشتار ۱۹۸۸ حمایت می‌کنیم.

ما این را نه تنها به قربانیان و خانواده‌های آنها بلکه به نسل‌های آینده مدیون هستیم. ما هرگز نباید در چنین جنایاتی در سال۱۹۸۸ و دوباره در سال۲۰۲۱ تسلیم شویم. مردم ایران شجاعانه خواسته خود را برای تغییر دموکراتیک و رد رژیم ستمگر از جمله رهبر کنونی آن به جهان نشان دادند. زیرا ابراهیم رئیسی به‌وضوح نماینده آن افراد نیست. ما باید به جهان نشان دهیم که قربانیان سال۱۹۸۸ فراموش نمی‌شوند و مسئولان مرگ آنها نیز فراموش نمی‌شوند. اکنون زمان اجرای عدالت است.

اینگمار شیلستروم –نماینده پارلمان سوئد طی سخنانی در این اجلاس حمایت خود را خواست محاکمه بین‌المللی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی اعلام کرد و خواستار انجام تحقیقات مستقل بین‌المللی درباره قتل‌عام و سپردن عاملان و آمران جنایتهای صورت گرفته در قتل‌عام زندانیان سیاسی شد.

مگنوس اسکارشون نماینده پارلمان سوئد با اشاره به این‌که نباید از جنایات صورت گرفته در زندانهای رژیم در سال۶۷ با بی‌تفاوتی گذشت گفت:

دولت سوئد و پارلمان سوئد باید درباره این قتل‌عام موضعگیری کنند از این‌که یکی از جلادان قتل‌عام در سوئد محاکمه می‌شود خوشحالم و امیدوارم این محاکمه آغازی باشد بر محاکمه سایر جلادان رژیم ایران.

وی افزود رئیسی باید به‌جای سخنرانی در سازمان ملل در مقابل یک دادگاه بین‌المللی قرار گرفته و محاکمه شود.

شل آرنه اوتوسون نماینده پارلمان سوئد از حزب دموکرات مسیحی در پیام خود با اشاره به نقش رئیسی در قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی و شهادت ۱۵۰۰تن در جریان قیام آبانماه گفت

ابراهیم رئیسی که از سوی علی خامنه‌ای به‌عنوان رئیس‌جمهور منتصب شده هیچ شباهتی به رئیس‌جمهوری که در یک پروسه انتخاباتی دموکراتیک انتخاب شده باشد ندارد... او عضو کمیته مرگ تهران بود که اعدام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۱۳۶۷ را به اجرا گذاشت.

رئیسی باید به‌جای سخنرانی در سازمان ملل در یک دادگاه بین‌المللی محاکمه شود.

ادامه دارد

مطالب مرتبط

اجلاس بین‌المللی شاهدان در سوئد و نقش رئیسی در قتل‌عام زندانیان سیاسی + پیام خانم مریم رجوی

اجلاس بین المللی شاهدان قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی درباره نقش جلاد ابراهیم رئیسی در قتل عام ۶۷

لطفا به اشتراک بگذارید: