مهمترین پناهگاه هایی که تاکنون ساخته شده اند کدامند؟
ازکدام پناهنگاه جنگ جهانی دوم توسط چرچیل هدایت میشد؟
خط ماژینو چه بود؟
یکی از بزرگترین و مخفیترین پناهگاههایی که تا کنون ساخته شده، درمیان شکارگاهی زیبا و دوردست در کنار کوههای ”الیگینی“(Allegheny)، در نزدیکی شهر ”وایت سولفور سپرینگز“ (White Sulphur Springs ) در ویرجینیای غربی، میباشد.
این پناهگاه براستی یک پروژه شگفتانگیز بوده، چون فقط یک محفظه بتون آرمه نیست، بلکه مکانی است که تمامی نفرات دولت می توانند اینجا زندگی کنند، استراحت کنند و غذا بخورند، همه احتیاجات مادی آنها اینجا برآورده می شود.
شامل سالنهایی به اندازه کافی بزرگ که میتوان در آن نشستهایی با حضور نمایندگان هر دو مجلس نمایندگان و سنا را برگزار کرد.
در ضمن 42هزار گالن سوخت دیزل برای سه ژنراتور در دسترس است که برق را برای بیش از یکماه تامین میکنند. ساختن پناهگاه ”گرینبرایر“(Greenbrier)، کاملا مخفی نگهداشته شده بود. سال 1958 ساخته شده است.
گفته میشود که رییس جمهور ایالات متحده به شبکهای از پناهگاههای مخفی دسترسی دارد، که چه بسا داخل یا نزدیک پایگاههای نظامی در سراسر کشور واقع شده اند
علاوه برآن، رییس جمهور به نوعی از پناهگاه در حال پرواز دسترسی دارد، ”ایر فورس “وان (airforce one)، که قادر است در هوا سوختگیری کند، هواپیمایی که میتواند تا زمان ناشناخته ای در هوا بماند، یا به هر تعدادی از مخفیگاهها پرواز کند.
البته پناهگاهها میتوانند ما را در برابر دشمن نگهداری کنند، آنها همچنین میتوانند دشمن را در برابر ما نگهداری کنند. بهمین خاطر ساختن پناهگاهها فقط نیمی از چالش دفاعی هر کشوری هستند.
یافتن اینکه چگونه پناهگاهها را نابود کنیم نیزبه همان اندازه مهم است.
بمب نابودگر جی پی یو 28، بطور ویژه برای نابودی اهداف تقویت شده زیرزمینی ساخته شده است
جی پی یو 28 سلاحی است که در قسمت سر آن یک آشکارساز لیزری قرار دارد و ما میتوانیم توسط لیزر زمین را نقطهیابی کرده و این سلاح با دقت بالا بسمت نقطه کشف شده پرواز خواهد کرد. قلب این بمب، کلاهک پنج هزار پوندی آن است،
اما مغزِ این سلاح است که آن را بطور ویژه بر علیه پناهگاهها کارآمد میسازد.
یک فیوز، وسیله کوچکیست که برای عملکرد این کلاهک استفاده میشود، و قدرتی که به این سلاح می دهد اینست که در واقع طبقاتی را که درون یک پناهگاه زیرزمینی طی کرده را شمارش میکند، بنابر این در عمل میتواند طبقات مختلف را متوجه شده و ما میتونیم بدرستی آن را در همان اتاق یا کنار کامپیوتر مهم یا وسیله ارتباطاتی، یا شاید در کنار یک سلاح کشتار جمعی که در آنجا قرار داشته باشد، منفجر کنیم. سلاحهایی مانند جی پی یو 28، حقیقتی را برجسته میکنند که سازندگان پناهگاهها از طلوع دوره اتم با آن در چالش بودهاند؛
قدرت نابودی سلاحهای امروزی ، بسیار فراتر از آن است که هر ساختمانی در برابر آنها تاب بیاورد.
اما این موضوع افراد را از تلاش برای ساختن پناهگاههای استوار بازنداشت است.
یکی از شگفتانگیزترین پناهگاههای جهان در زیر کوه ”شایان“(Cheyenne ) با ارتفاع نه هزار و پانصد و شصت فوت، درشهرستان ”کلورادو اسپرینگز“Colorado Springs در کلورادو قرار دارد. این پناهگاه یک سوم مایل در دل این قله گرانیتی، - در درون گروه مرکز عملیاتی کوه شایان قرار گرفته.
چرایی اینکه ایالات متحده کوه شایان را برای پناهگاه برگزیده ، ایجاد یک تسهیلات مرکزی بوده که در آن بتواند اطلاعات اولیه مربوط به هر بمبافکنی که به ایالات متحده حمله میکند را جمعآوری کند، و نام آن فرماندهی دفاع هوایی شمال آمریکا با اصطلاح ”نوراد“ (NORAD) است، و پس از آن برای هشدار به ایالات متحده در برابر موشکهای بالستیک که ممکن بود از سوی اتحاد جماهیر شوروی پرتاب شود، بوده است پناهگاه کوه شایان که در سال 1966 ساخته شد، یکی از عمیقترین و با حفاظت ترین پناهگاههای نظامی در کل جهان است.
این گروه بویژه برای مقاومت در برابر شلیک نزدیک توسط سلاح هستهای طراحی شده است. این گروه 15 ساختمانی، که کوه سپر آن است، توسط صدها فنر پولادی سه فوتی در برابر هرتکانی ایزوله شده است.
در صورت پیش آمدن یک حمله، این فنرها یک مانع جنباننده را میان این گروه و خاکی که حرکت میکند، ایجاد میکنند. درب ضد انفجار 25 تنی، این گروه چهار و نیم هکتاری را آببندی میکند، تا از کارکنان نظامی و شخصی آن در برابر نیرو و گرمای انفجار هستهای نگهداری شود. حدود 1200 نفر میتوانند در زیر این کوه تا سه هفته زندگی کنند.
این سنگر بزرگ به ارزش 142.4 میلیون دلار بصورت مشترک توسط آمریکا وکانادا تامین شده و همچنان بصورت کارا از اشخاص و تجهیزاتی که آسمانها را برای حمله دشمن زیر نظر دارند، نگهبانی میکند. تعدادی از کارشناسان براین باورند این پناهگاه هم نخواهد توانست در برابرتهاجم رگباری از مهمات هستهای امروزی مقاومت کند.
در روزگاران قدیم سلاحهای هستهای آنقدر دقیق نبودند، برای مثال یک محلی مانند کوه شایان، با مقری مانند ”نوراد“ (NORAD)، بطور منطقی در امان بود، چون خیلی غیر محتمل بود که بطور یکراست مورد برخورد قرار بگیره، اما امروزه، با توجه به موشکهای خیلی دقیق، باید همه این مکانها را آسیبپذیردانست.
سنگربندیها به اندازه مدت زمانی که بشر ساختن ساختمانها را شروع کرد پیشینه دارند، در دوران بسیار کهن، نیاز به دفاع در برابر نوعی از تهدیدات دشمنان بود، و با پیشرفت فن آوری، نیاز به بهبود بخشیدن این سامانه دفاعی مایه گسترش این فن آوری شد. دستگاههای تهاجمی باستان در برابر دژها و شهرهای تقویت شده با دیوارها بسیار کارآمد نبودند.
و ارتشهای مهاجم اغلب به خیانت پناه میبردند.
بر اساس افسانه جنگ ”تروجان“ (Trojan)، یونان 9 سال را هزینه تلاش برای رخنه به داخل دیوارهای شهر ”تروی“ (Troy) کرد، و بالاخره هنگامی موفق شدند که توانستند تروجانها را قانع کنن تا یک اسب شکوهمند را که از چوب ساخته شده بود بعنوان هدیه قبول کنند، سربازان یونان داخل این اسب مخفی شده و به امید رسیدن بدون مشکل به درون دروازههای شهر بودند، تا حمله خود را شروع کنند.
تقویم یونان، کوچکی و آسیبپذیری سنگربندیهای بسیار کهن را بازگو میکند، از دژهای اولیه که از خاک و سنگ ساخته میشدهاند، تا دژهای قرون وسطی که از سنگهای تراشیده درست میشدند، این دژها تعداد کمابیش کمی از پشتیبانان را قادر میساخت؛ که دشمنی چند برابر خودشان را دور نگاهدارند. اولین ارابههایی که برتری دفاعی را به چالش کشیدن، همراه با اختراع توپها بود، سلاحهای قدرتمند تهاجمی و کمابیش متحرک.
توپها اولین بار در قرن چهاردهم استفاده شدند، شلیک آتش از توپها، سازندگان را وادار کرد دیوارهای کلفتری بسازند تا بتونند از امکانات داخل آن نگهداری کنند. هنگامی که توپخانه برای نخستین بار وارد شد، اقدامی که مهندسین نظامی به آن رو آوردند تلاش برای ضخیمتر و قویتر کردن دیوارها بود، ، اما این جواب نداد، چون توپخانه پیشرفت کرده بود، و قادر بود دیوارهای سنگی را با هر کلفتی یی که ساخته شده بود فرو بریزد.
مهندسین نظامی با پیریزی دیوارهای سنگربندیها در داخل زمین به این موضوع پاسخ دادند، برای گرفتن ضربه ی گلوله، از خاک، در پشت آن استفاده کردند. شگرد جدید دفاعی، با عدم دقت نسبی توپخانه توان بالاتری یافت، و باز هم برتری را به پشتیبان بازگرداند، و این روش تا قرن نوزدهم ادامه یافت.
جنگ داخلی آمریکا اولین پهنه استفاده گسترده از این سلاحهای دقیقتر بود.
در سال 1862، فقط دو سال پس از شروع کشمکش، کنفدراسیون دژ ” فورت پالاسکی“ (Fort Pulaski) را در جزیره ”کاکسپر“(Cockspur Island) در ”ساوانا“(Savannah) ی ”جرجیا“(Georgia) در اختیار داشت، که دستخوش فشار اصلی حمله با استفاده از توپهای پیشرفته با لولههای خاندار قرار گرفت، گلولههای اتحادیه که از این سلاحها شلیک میشد بگونه حیرتآوری دقیق بود، دیوارهای فورت پالاسکی با قطر هفت و نیم فوت، توسط توپخانهای که از فاصله بیش از یک مایل شلیک میکرد، کوبیده شدند. برتری زمین بالاتر و دیوارهای سنگی باشتاب در حال به پایان رسیدن بود. به میدان آمدن جنگ افزارهای شدیدالانفجار در پایان قرن نوزدهم، سنگربندیها را بیش از پیش ناکارآمد کرد.
جنگ افزارهای شدیدالانفجار قادر بودند نابودی بسیار بیشتری ایجاد کنند، بیشتر از آنچه هرگونه مصالح ساختمانی یا دیواری بتواند در برابر آن تاب بیاورد. بنابر این دیگر نیاز به رشد یک فن آوری جدید بود که بتواند همآورد آن باشد، و فن آوری که به آن رسیدن، بتون مسلح بود.
در شروع قرن بیستم، هر دو کشور فرانسه و آلمان شروع به استفاده از این فن آوری برای تقویت سنگربندیهای موجود خود کردند، هیچکدام از این کشورها گمانی نداشتند که تنها 15 سال دیگر جایگاههای مستحکم در کانون بزرگترین نبرد در جنگ جهانی اول خواهد بود.
آلمانها اولین پناهگاههای واقعی نظامی را طی جنگ اول جهانی ساختند، و آنها را با خطوط سنگرهای خود پیوسته کردند. این جایگاههای نسبتا کوچک که از فولاد و بتون مسلح ساخته شده بود، از نیروهای آلمان، مراکز فرماندهی و سلاحهای آن در برابر حدود 5 میلیون تن مهمات انفجاری که از طرف نیروهای متحدین شلیک شد، نگهبانی کردند.
کمتر از 120 کیلومتر در شمال پاریس، این جایگاههای زمانی بخشی از یک گروه سنگر و پناهگاه به طول 250 مایل بوده است. که جبهه مشهور غربی را تشکیل میداده است.
اکنون میلههای تقویتی زنگ زده پولادی از دیوارههای خردشده بیرون زده است، و بعنوان مرز بین یک زمین کشت حبوبات و مزرعه گندم محسوب می شده است.
هنگام جنگ، مسلسلچیها درون این پناهگاهها توسط دود، کور، و بخاطر صدای سلاحهایشان که درون دیوارها بازتاب میشد، کر میشدند؛اما داخل پناهگاه را خیلی بیشتر از بیرون بودن ترجیح میدادند. تفنگچیان داخل پناهگاهها با شلیک کردن از میان شکافها، که بعنوان منافذ شناخته میشدن، تلفات سنگینی از نیروهای متحدین میگرفتند. این نیروها آنقدر مورد تنفر مسلسلچیان بودند که هنگام تسلیم، بیشتر آنها توسط سربازان کینهجو اعدام میشدند .
یکی از دلایلی که اندیشه پناهگاه براستی موفق بود، فهم این بود که برداشت قدیمی از سنگربندیها مانند این است که همه تخممرغها را داخل یک سبد گذاشتهاید، یک جایگاه بعنوان یک هدف محسوب میشد، و-- نابودی یک بخش از آن میتونست بگونه نهفته به نابودی بخش دیگر راه ببرد، بنابر این فهمیدند که هر چقدر ممکنه باید نیروی دفاعی را گسترده کرد، و این انگیزه ای شد که هر قسمتی را در پناهگاههای جداگانه جای بدهند.
فرانسه و آلمان هرکدام متحمل یک میلیون و نیم نفر تلفات در هنگام این جنگ بزرگ شدند.
زیانهای فاجعه بار هر دو کشور را به ایجاد پناهگاهها و خطوط دفاعی پابرجا در ابعادی بیسابقه برانگیخت.
خط ماژینوچه بود؟
در سال 1929، فرانسه شروع به ساخت سنگربندیهایی بنام خط ماژینو(Maginot Line) نمود. جایگاههایی به طول 200 مایل که آنها معتقد بودند در برابر آلمانها مقاومت خواهد کرد.- این جایگاهها در سراسر بخش بزرگی از مرز شمالی و شرقی فرانسه گسترده بود و به تعداد زیادی از سنگرهای زمینی پیوسته بود. ساختار سترگی که شاید بزرگترین گروه سنگربندیهای ساخته شده درتاریخ باشد.
خط ماژینو بر اساس تئوری ” پوسته رویی باریک“ ساخته شده بود، یک خط بسیار باریک اما بسیار قوی از سنگربندیها که برای پس زدن دشمن طراحی شده بود. این سنگربندیها دارای خطی ازپناهگاهها با پشتیبانی رویارو قوی و طولانی و براستی خودکفا بود. بعضی از این جایگاههای توسط یک تونل به یک گروه پشتیبانی زیرزمینی راه داشتند، شامل جایگاه فرماندهی، محل استراحت، افزارهای ذخیره سازی و ایستگاه برق.
در سال 1940، کمی پس از شروع جنگ جهانی دوم، نیروهای هیتلر بشیوه همه گیر خط ماجینو را دور زدند، و ابتدا بسمت شمال به لوگزامبورگ و بلژیک حمله کردند، و سپس به سمت فرانسه روانه شدند. درهنگام جنگ، بویژه آلمانها به رویکرد جدیدی با موضوع جنگ رسیدند، آنها آنچه در جنگ میان سنگرها اتفاق افتاده بود را بررسی کرده، و نمیخواستند آن را تکرار کنند، و به شیوههایی فکر میکردند که از تکرار آن پرهیز کنند
از طرف دیگر فرانسویها، همچنان برای جنگیدن به شیوه جنگ جهانی اول آمادگی داشتند، آنها برای کاری که آلمانها کردند آماده نبودند، و هنگامی که آلمانها خط ماژینو را دور زدند، آنها چارهای نداشتند. پس از دور زدن بخش بزرگی از فرانسه، آلمانها دوباره بازگشتند تا سرانجام با خط ماژینو روبرو شوند، اگرچه از پشت به این خط حمله کردند، اما نابود کردن سنگربندیهای فرانسه بیش از اندازه مشکل بود.
آلمانها از راه دور توپخانه ی سنگین را بر علیه این خط دفاعی بکار گرفتن، آنها با جلو آوردن سلاحهای ویژه و هدف گیری دقیق اهداف تلاش کردن از زمان استفاده کنند. اما ماشین جنگی سبک و سریع آلمان، بهترین تهاجم علیه پناهگاهها و سربازان پیاده بود. پناهگاههای پابرجای دفاعی در خط ماژینو، به این معنی بود که دستورکار هیچکس برای مانور کارکردی ندارد. بیشتر طرحها انجام شد، از جمله ضربات اولیه به پناهگاهها با آتش افکن، و سپس نزدیک شدن، برای گذاشتن وسایل انفجاری، بنام مهمات مرکزی.
چرچیل وپناهگاهی که از آنجا جنگ را هدایت میکرد.
اتاقهای جنگ در حقیقت مقر پیشرفته زیرزمینی چرچیل بودند، در میان آنها یک فن آوری بسیار پیشرفته قرار داده شده بود، که تلفن دوسویه فرا اقیانوسی بود، و به نخستوزیر اجازه میداد با رییسجمهور (آمریکا) بگونه کاملا مخفی صحبت کند، و در واقع این اولین خط یکسره ی اضطراری بود، بنابر این در پشت این درب بی رنگ و رو که قفل درب دستشویی روی آن سوار شده، پنهانی ترین و سطح بالاترین گفتگوها در طی جنگ انجام میشده است.
چرایی اینکه پناهگاه های هیتلر حفظ شد، و تا آخرین لحظهی جنگ ، تا زمانی که نیروهای شوروی و بعد از آن آمریکاییها و نیروهای دیگر برای تحقیق به این گروه وارد شدند، سالم ماند. بخاطر این بود که ما بعنوان نیروهای متفقین سلاحی که به اندازه کافی برای نابود کردن این پناهگاه دقیق باشد نداشتیم. آنچه ما انجام میدادیم فرستادن هواپیماها برای انجام حمله به این پناهگاه بود، اما بمبها در جنگ جهانی دوم دقتی پایینتر از صدها متر اگر نه هزارها متر داشتند، و برای نابودی یک گروه مستحکم عمیق در زیر زمین، یا یک پناهگاه، شما باید سلاحهایی داشته باشید که یکراست روی این گروه فرود بیایند، وگرنه آن برای همیشه سالم خواهد ماند.
وقتی که آمریکا از جنگ جهانی دوم بیرون آمد، ارتش بسیارگستردهای داشتیم، سلاحهای هستهای پیشرفته داشتیم، و دو دشمن شکستخورده، میتوانیم این را با موقعیت آمریکا در شروع دهه 1950 مقایسه کنیم، در حالیکه اتحاد شوروی از سال 1949 به سلاح هستهای دست یافته بود، ما برای اولین بار در تاریخ خودمان فهمیده بودیم که با یک آسیبپذیری جدی مواجه شدهایم، هیچوقت در گذشته با این موضوع برخورد نکرده بودیم که موجودیتمان، هستیمان طی 30 دقیقه میتواند نابود شود، پس واکنش به آن، رو آوردن به ساختن پناهگاه در سراسر جامعه آمریکا بود، هم در سطح دولت و سطوح نظامی تا ساختن پناهگاهها در تمامی جامعه آمریکا، در بسیاری مواقع درکنار خانهها.
لطفا به اشتراک بگذارید: