منشور وارسته ـ پتک استراتژیک بر فرق سر پدرخوانده
منشور وارسته ـ پتک استراتژیک بر فرق سر پدرخوانده-۴اسفند۹۹
گزیده ای از مقالهٔ دکتر منشور وارسته
این اولین بار است که بعد از جنگ جهانی دیپلمات کشوری در اروپا محکوم به تروریسم میشود.
تا آنجایی که به حفظ رژیم برمیگردد.تهدید واقعی شورا و سازمان مجاهدین خلق هستند.
این پیامی است که در چرخش تعادل قوادر مختصات سیاسی ایران خود را بارز کرده است.پیروزی و دستاورد بزرگ مقاومت مردم ایران،
در کارزار حقوقی علیه استبداد دینی با مأموریت بمبگذاری در مراسم سالانه مقاومت در ویلپنت پاریس،
که منجر به محکومیت تروریستهای صادراتی زیرپوش دیپلمات در دادگاه آنتورب بلژیک شد،
نگارنده این سطور را بر آن داشت تا به تشریح پیامدهای آن بپردازد.محق هستیم از خود سؤال کنیم .
چرا نظام ولایت فقها اکنون به این مرحله از حیات خود رسیده ،
که تمام انرژی خود را صرف مبارزه با مدنیت معاصر نموده و شهروندان کشور را به اسارت گرفته است.
ریشهیابی این پدیده انعکاسی از عوامل متعددی است .
که طرح همه وجوه آن خارج از حوصله این مقاله است،اما برجستهترین آن راه میبرد.به ساختار نظام ولایت فقیه که از نخست متناقض، بیاصالت و در تضاد با سیر تحول و تکامل جامعه بشری بود.
نظامی التقاطی که معجونی است بیرون از نُرم سیاسی:
رشد پدیده خمینی که نتیجه بلافصل سیاستهای شاه در سرکوب نیروهای مترقی بود،
فرصتی ایجاد کرد تا بنیادگرایی اسلامی در ایران بر مقدرات کشور مسلط شود.
خمینی با زیرکی ضدانقلابی از خلأ و فقدان رهبری انقلابی در قیام ۱۳۵۷ سود برد.
و فاشیسم مذهبی را با کمک استعمار نو بنیان نهاد. پروسه یا روندی که خمینی خود را به ملت غالب کرد.
و مراحلی که طی شد تا به ولایت مطلقه فقیه تبدیل شود که شباهتهایی با فاشیسم و اقتدار هیتلر دارد.
در سال۱۹۳۴میلادی، هیندنبورگ رئیسجمهور آلمان فوت کرد. در پی آن قانون اساسی جدید نوشته شد.
و مقام جمهوری لغو و تمام اختیارات به رئیس دولت با عنوان جدید «فوهرر یا پیشوا» به آدولف هیتلر داده شد.
از اینپس هیچ مقام یا ارگانی قادر به عزل هیتلر نبود. تمام اختیارات از جمله فرماندهی کل قوای نظامی به او تفویض شد. بدین ترتیب بهنحو بیسابقهای هیتلر تبدیل شد به رهبر بلامنازع و خودکامه آلمان (ولیفقیه). احزاب غیرقانونی شدند.
اقلیتهای قومی و مذهبی سرکوب شدند. قلمهای مخالف شکسته و کتابها آتش زده شد. هیتلر با تشکیل نیروی امنیتی-نظامی (ِاس. اِس) که در واقع پاسداران فاشیسم بودند،
مسیر سرکوب مردم و استحکام پایههای حکومت خود را شکل داد. در پی آن هیتلر وارد فاز صدور بحران و ایدئولوژی فاشیسم به اروپا گردید و بهموازات آن تلاش کرد تا به سلاح هستهیی نیز دست یابد.
نظام ولایت فقیه نیز همچون فاشیسم آلمان جامعه ایران را به سلطه خویش درآورد.
خمینی در سودای برقراری یک خلافت اسلامی در نظام بینالمللی با تاکتیک صدور انقلاب (اسلام بنیادگرا) که در بطن آن نقشه مسیر نظام ولایت فقیه جاسازی شده بود، نیات شوم خود را عملی کرد.
در این راستا ادعای مدینه فاضله برای ملتهای مسلمان را مطرح نمود؛ اما بعد از گذشت چهل سال، ماهیت ارتجاعی و ضدتکاملی و ناسازگاری او با جهان رو به رشد در تمام حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بارز گردید بهنحوی که اکنون به ورشکستگی و بنبست در تمام حوزههای نامبرده راه برده است.
ولایتفقیه، مدعی بود که اقتصاد اسلامی، راهحل مقابله با اقتصاد سرمایهداری و سوسیالیسم است.
خمینی مدعی بود که ناجی طبقات زحمتکش (مستضعفین) است. دیدگاههای قشر آخوند از اقتصاد و دستآوردهای اجتماعی، بهدلیل درجا زدن در دوران فئودالیسم و عدم درک تکامل جامعه، عاجز از فهم پیشرفت و ترقی جوامع دیگر با ابداع مکانیسم سیاسی برآمده از ارتجاع دینی ملغمهای بهنام نظام ولایت فقیه را ترسیم نمود.
البته خمینیسم پدیده جدیدی در خاورمیانه نبود. اما ویژگی خمینیسم در فعلیت بخشیدن به این آرزو بود. تراژدی به انحراف کشیده شدن مسیر انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ نیز معلول آبشخور تفکری بود .
که با ایده ولایت فقیه سودای حکومت بر جهان اسلام را در سر داشت. با غلبه خمینی و ابوابجمعی او در مقابل خواست تودههای محروم که خواهان جمهوری بودند، نظریه ولایت فقیه را در چارچوب قانون اساسی پیاده کردند. این رویکرد ریشه تمام ناملایمات و ناهمگونیهای جامعه ایران گردید. نتیجه آن شد که نباید میشد.
بهطور قانونمند مسیر تحولات این معجون سیاسی-مذهبی نیز بر شالوده نظامی شکل گرفت که فساد، تروریسم، شانتاژ و سرکوب، اجزای جداناپذیر آن هستند.
مکتبی که هیچ سنخیتی با مدنیت معاصر ندارد، صدور تروریسم و جنگطلبی، دخالت در کشورهای مسلمان منطقه، فقر و بیکاری، فساد و بیعدالتی اجتماعی، رکود اقتصادی و ویرانی در داخل کشور، ارمغانش برای ایران و ایرانی گردید. البته در این ایام، استعمار و کارتلهای نفتی و تراستهای مالی در غرب نیز مددکار سیاستهای ارتجاعی نظام بودند. طی چهار دهه الیگارشی مذهبی با هدف پیشبرد استراتژی کلان خود که خلافت مسلمین جهان بود، بهدلیل ماهیت خود و نیات شوم برای منطقه خاورمیانه، به تاکتیکهای پوپولیستی متوسل شد تا شاید به اهداف خود نائل آید.
با عنایت به نتایج شوم چنین رفتار و روشی، دیگر نمیتوان نظام سیاسی برآمده از خمینیسم را چون گذشته تعریف کرد؛ زیرا که تمام خصوصیات استبداد تئوکراتیک را در سالهای اول حکومت سپری کرد و با مرگ خمینی گامبهگام تبدیل شد به الیگارشی مافیای مذهبی که تمام علائم باندهای مافیایی را دارد که در رأس آن پدرخوانده ترور و سرکوب، خامنهای قرار میگیرد. به عبارتی در عرف آکادمیک در علوم سیاسی، چنین نظامی در هیچ مکتب سیاسی قالب سازی نمیشود، و بهدلیل خصلت ارتجاعی و عشیرهای که شیادی و فساد وجه غالب آن است، تبدیل به باندهای مافیایی شده البته بارنگ و لعاب ارتجاع دینی که برازنده توصیف این غاصبان حق حاکمیت مردم ایران است. به همین سیاق، چنین حکومتی مشروعیت سیاسی ندارد.
اهمیت تشخیص تاریخی مسعود رجوی، در نفی قانون اساسی ولایت فقیه که با ریسک نابودی خود و سازمان مجاهدین مواجه بود، اکنون بیش از همیشه برجسته میشود.
دست رد به سینه ایلغار آخوندی و ساختار حکومتی آن در فضای آلوده آن دوران نیازمند درایت و شجاعت بود که گذشت چهار دهه مهر تأیید را در کارنامه خود به ثبت رسانده است.
او با تأسیس شورای ملی مقاومت و معرفی رئیسجمهور دوران انتقال قدرت، بهعنوان آلترناتیو مافیای آخوندی که دربرگیرنده تمام نمودهای یک آلترناتیو دموکراتیک که هدف آن اعاده حقوق پایمالشده مردم و انتقال آن به ملت است را بنیان نهاد. این دستاورد عظیم تاریخ معاصر تبدیل شد به مهمترین دغدغه ولایت مافیایی. شورا و سازمان مجاهدین سدی در مقابل رژیم جهت پیشبرد اهداف شوم ضد ملی و میهنی شدند. از اینروی تمام دسیسهها با کمک استعمار روی این جنبش متمرکز گردید. بهدلیل همان جایگاه استراتژیک ایران، نئوکلونیالیسم از منافع خود در تطبیق با آخوندها پاسداری نمود. محصول این ازدواج ناهمگون، سرکوب مخالفین، توطئه و نیرنگ با بسیج عناصر و مزدبگیرانش در خارج از کشور و تخریب چهره مقاومت مردم ایران را وجهه همت خود قرارداد.
نتایج طراحی یک ترور بزرگ:
۱- برجسته شدن ماهیت تروریستی مافیای الیگارشی. سیستم کشوری که از وزارتخارجه خود برای صدور تروریست و حذف مخالفان استفاده میکند در مقابل عدالت قرار گرفت و محکوم شد. این اولین بار است که بعد از جنگ جهانی دیپلمات کشوری، در اروپا محکوم به تروریسم میشود.
۲- اروپا که چهار دهه مماشات و ترورهای مافیای آخوندی در خارج از ایران را تحمل نمود، این دفعه نتوانست در مقابل قوه قضاییه قرار گیرد و نتایج حکم دادگاه بلژیک را پذیرفت. البته به این نقطه ختم نمیشود. اروپا از پشت توسط ولایت فقیه خامنهای، خنجر خورد. بهطور قطع عواقب آن سنگین است.
۳- حکم اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست رژیم، از این حقیقت پرده برداشت که در این اقدام تروریستی که از مصادیق جنایت علیه بشریت است، و ممکن بود به فاجعهیی انسانی تبدیل شود، در بالاترین سطح نظام یعنی بیت پدرخوانده مافیای دینی، دفتر خامنهای با همکاری وزارت اطلاعات و وزارتخارجه طراحی و به اجرا گذاشتهشده بود. در واقع محکومیت اسدی، بهنمایندگی از کل نظام بود.
۴- با عنایت به سوابق اتحادیه اروپا در انعطاف و چشمپوشی از تحرکات تروریستی رژیم، این دستگیری و محاکمه و اجرای حکم، پیام روشنی است به رژیم که دوران فعالیتهای تروریستی رژیم در اروپابهسر آمده و اتحادیه اروپا دیگر حیات خلوت رژیم نیست که چون عراق دستبازداشته باشد. این پیام در متن خود، بیانگر دوران جدید و نقطه عطفی است در مناسبات اتحادیه با نظام حاکم بر ایران. این تغییر البته با کشته شدن قاسم سلیمانی شروع گشت و دادگاه اسدی آن را تکمیل کرد. مواضع اتحادیه اروپا در حذف سلیمانی فرمانده عملیات تروریستی رژیم توسط آمریکا در دوران ترامپ، بسیار خشم رژیم را برانگیخت.
۵- از طرفی اعتبار رژیم بهعنوان یک نظام سیاسی باثبات که غرب بتواند روی آن سرمایهگذاری کند در صورت توافق برجام، تبدیل شد به حکومتی که مافیای قدرت برای حفظ منافع خود تروریسم را در دستور کار دولتی قرارداد که فقط جناح تندرو نبوده است. در واقع تأیید تحلیل مقاومت که همواره تأکید داشته که در مورد سرکوب و ترور تمام جناحهای رژیم آبشخورشان ولایت فقیه و پدرخوانده مافیا است به اثبات رسید.
۶- با دستگیری و محکومیت دیپلمات تروریست اسدی، اطلاعات ذیقیمتی نیز به دست آمد که حاوی فهرستی از مزدوران رژیم در بخشی از اروپا است.
۷- حکم دادگاه اسدی ضربهای بود جبرانناپذیر به میز مماشات گرانی که چشم دوخته بودند تا با رفتن ترامپ و روی کار آمدن جو بایدن، روابط رژیم با آمریکا و متحدان غربی دوستانه شود. بهخصوص مهم است درک شود که حکم دادگاه به تعویق افتاد تا بایدن رسماً در کاخسفید مستقر گردید. در واکنش به محکومیت رژیم در دادگاه بلژیک، کنگره آمریکا به تاریخ ۱۱فوریه ۲۰۲۱ - ۲۳بهمن ۱۳۹۹ قطعنامه دوحزبی مجلس نمایندگان آمریکا با ۱۱۳ امضا از هر دو حزب را به ثبت رساند. این قطعنامه تاریخی تأکید دارد که:
«مردم ایران از حقوق اولیه آزادی محروم بوده و به همین دلیل دیکتاتوری سلطنتی را رد کرده و مخالف دیکتاتوری مذهبی هستند» و «... در تاریخ ۳۰ژوئن ۲۰۱۸ -۹تیر۱۳۹۷ دهها هزار نفر در پاریس در گردهمایی ایران آزاد برای نشاندادن حمایت از حامیان یک ایران آزاد، مبتنی بر جدایی دین و دولت، غیراتمی و جمهوری و حمایت از طرح ۱۰ مادهیی پرزیدنت مقاومت ایران، خانم مریم رجوی، برای آینده ایران که خواستار حق جهانی رأی دادن، انتخابات آزاد، اقتصاد آزاد، برابری زنان، مذاهب و قوم ها، یک سیاست خارجی بر پایه همزیستی مسالمتآمیز و یک ایران غیراتمی است، شرکت کردند»... . و «کنگره علیه رژیم سرکوبگر و فاسد حاکم در کنار مردم ایران و تظاهرات مشروع و صلحآمیز آنها میایستد».
۸- سایه انداختن بر چشمانداز برجام. مافیای ولایت به امید قدرتنمایی ناشی از ضربه کاری به جنبش، باهدف ناامید ساختن اهرمهای فشار در کنگره آمریکا، قصد داشت راه مماشات را هموار سازد.
گیر افتادن و محکوم شدن تروریست هایش در آغاز زمامداری جو بایدن، بر تمام روابط دیپلماتیک رژیم سایه انداخت. قطعنامه ۱۱فوریه دو حزبی کنگره آمریکا به صراحت پیام میدهد که دوران مماشات و فریب و شانتاژ سپریشده است. کنگره آمریکا به آژانسهای مرتبط با دولت آمریکا فراخوان میدهد که با متحدان اروپایی شامل کشورهای بالکان کار کنند تا رژیم ایران را بهخاطر تخطی از پروتکلهای دیپلماتیک موردحسابرسی قرار دهند. با توجه به سخنان وزیر خارجه آمریکا آنتونی بلینکن که اعلام کرد وزارتخارجه با کنگره از نزدیک همکاری خواهد کرد، میتوان انتظار داشت که تأثیر حکم دادگاه در فضای سیاسی واشینگتن تا چه حد سایه افکنده است. بهطور قطع اکنون مذاکرات برجام که وزارتخارجه رژیم حامی تروریسم، مسئول پیگیری آن با غرب است، بایستی در سایه افتضاح قضایی ناشی از محکومیت دیپلمات خود پیگیری شود.
۹- ضربه به تمام ارکان حاکمیت، با مات شدن نظام ولایت مافیایی، رژیم را در ابهام و خشم فرو برده است.
خبرگزاری بسیج دانشجویی سپاه پاسداران ۲۱بهمن ۹۹ نوشته است که: «با اینکه به دستور خامنهای بالاترین سطوح نظام برای آزادی اسدی تلاش کردند مجاهدین پروژه نظام برای بازگرداندن اسدی به تهران را خنثی کردند و در نهایت ۱۶بهمن شد، آنچه نباید میشد». با این وصف رژیم هم خشم خودش از جایگاه مقاومت را بروز میدهد و هم اهمیت موضوع که شخص پدرخوانده را به تکاپو واداشته است اثبات میکند. ترس و نگرانی رژیم از باز شدن در پاندوراباکس است که پیامدهای سنگینی برای مافیای دینی در پی خواهد داشت.
بیدلیل نیست که مجدداً مزدوران خود در خارج و لابیهای رنگارنگ را به صحنه گسیل داشته تا هم علیه مقاومت ضجه کنند و هم سفیدسازی و مالهکشی از تروریسم دولتی را در دستور کار خود قرار دهند.
۱۰- نمایش اقتدار و تثبیت جایگاه آلترناتیو در تعادل غرب با ایران. عملیات شنیع طرح تروریستی رژیم که امکان بروز فاجعهیی را در برداشت،
تبدیل شد به طناب دار نظام و برجسته شدن جایگاه جنبش در انظار بینالمللی. به عبارتی مشخص گردید که آنتیتز مافیای ولایت، شورای ملی مقاومت است.
جنبشی با بیش از چهار دهه مبارزه برای آزادی و مردمسالاری. پیام خیلی واضح است و آنانی که ناظر مسائل ایران و منطقه هستند، بهدرستی درک کردهاند که وقتی رژیم با قمار دست به چنین عملیاتی زده، و ریسک آن را پذیرفته است،
قطعاً برای بودونبود خود دست به چنین کار تروریستی زده است. با عنایت به تعادل قوا، بهخوبی فهم گردید که رژیم از اپوزیسیون سازیهای کاذب در اشکال سلطنتطلب، مدره و معتدل، هیچ طرفی نبسته است و این حقیقت خود را برجسته میکند که تا آنجایی که به حفظ رژیم برمیگردد، تهدید واقعی شورا و سازمان مجاهدین خلق هستند. این پیامی است که در چرخش تعادلقوا در مختصات سیاسی ایران خود را بارز کرده است. با برملا شدن بمبگذاری رژیم در پاریس دیگر اروپا قادر نیست از این حادثه بهآسانی عبور کند. دولت جدید جو بایدن نیز با قرار دادن حقوقبشر و دمکراسی در سرلوحه سیاست خود، قادر نیست به لغو تحریمهای وضعشده در دوران ریاستجمهوری ترامپ، رهنمون شود. این همان پتک استراتژیک بر فرق سر رژیم است.
دکتر منشور وارسته ۱۴فوریه ۲۰۲۱
مطالب مرتبط
دکتر منشور وارسته عضو شورای ملی مقاومت
اجلاس سه روزه شورای ملی مقاومت ایران در آغاز چهلمین سال تأسیس شورا