بی پرده – خمینی و مجاهدین – بازگشت خمینی

در قسمتهای قبلی برنامه بی پرده و در تعقیب خمینی که چطور و با کمک چه کسانی پایش به ایران رسید تا اینجا آمدیم که خمینی به پیشنهاد مشاورانش به فرانسه رفت تا در آنجا از تریبون‌های بین المللی استفاده کند و انقلابی که در ایران در جریان بود را صاحب بشود. اما هدف دومی که خمینی از رفتن به فرانسه داشت زد و بند با دول غربی، یعنی حامیان اصلی شاه بود تا نظر آنها را به سمت خودش جلب بکند.

چه دلیلی داشت که حکومت‌های غربی به جای شاه بیایند از خمینی حمایت بکنند؟ شاه که چهره غربی پسندتری داشت

برای این سوال دوتا دلیل عمده وجود دارد. قبل از هر چیز مبنا اعتراضات و قیام ادامه دار مردم بود که بطور خاص در یک‌سال آخر بعد از اینکه شاه برای تن دادن به سیاست حقوق بشر کارتر مجبور شده بود از شدت اختناق کم کند.. خیلی افزایش پیدا کرده بود. چون از یک طرف ساواک مجبور شده بود شکنجه و اعدام را کنار بگذارد..از طرف دیگر هم شاه چندین گروه از زندانیان سیاسی را آزاد کرده بود و این جو در جامعه ایجاد شده بود که می‌شود برای رسیدن به خواسته های بیشتر باز هم به خیابان آمد..پس عامل اول قیام مردم بود که حکومت شاه را متزلزل کرده بود. در نتیجه قیام‌ها و اعتراضات مردم دول غربی به این نتیجه رسیده بودند که شاه دیگر دارد کنترل کشور را از دست میدهد.. بنابراین بلافاصله باید به فکر یک جایگزین می افتادند که حکومت را به چه کسی بدهند که کمترین تنش ایجاد بشود و منافع شان در ایران به خطر نیافتد.

اینجاست که دلیل دوم وارد می‌شود یعنی خود خمینی. خمینی توانسته بود بعد از سفر به فرانسه در داخل و خارج با تبلیغات زیاد اسم خودش را بعنوان کاندید شماره یک مطرح کند. اما کسی خمینی را هنوز نمی شناخت. یعنی اساسا غربی ها هنوز با پدیده یی به اسم بنیادگرایی اسلامی و خطراتش آشنا نبودند. آن‌زمان برای آنها خطر شماره یک شوروی بود که در همسایگی ایران بود. بنابراین ترس آنها این بود که مملکت دست کمونیست‌ها بیافتد. اینجا بود که خمینی در مصاحبه های متعددی این خاطرجمعی را به غربی ها می‌داد که در حکومت او جایی برای کمونیست‌ها نخواهد بود:

بعد جریان این کنفرانس گوادلوپ چی بود پس؟

دی ماه سال ۵۷ سران کشورهای بزرگ غرب یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان غربی جلسه یی در جزیره گوادلوپ، یکی از جزایر تحت نفوذ فرانسه در نزدیکی آمریکای جنوبی برگزار کردند که میخواستند در این جلسه مسائل مهم جهان را مورد بحث قرار بدهند. یک هفته قبل از آن وزارت خارجه فرانسه با قطب زاده ارتباط می‌گیرد تا تصویری از حکومت آینده خمینی بدست بیاورد و قطب زاده هم یک تحلیلی به آنها میدهد که مورد استقبال فرانسه قرار می‌گیرد.

در کنفرانس گوآدلوپ بعد از بحث های فراوان درباره ایران به این نتیجه میرسند که شاه دیگر توان اداره کشور را ندارد. آنها نگران ارتش شاه و افتادن تسلیحات آمریکایی ارتش شاه بدست شوروی بودند. در انتها نتیجه می‌گیرند که شاه باید ایران را ترک بکند و از آن‌طرف با خمینی مذاکراتی را شروع کنند چون نسبت به خمینی اطمینان داشتند که ضدکمونیست است.

بعد از این کنفرانس نمایندگانی از طرف ژیسکار دستن رئیس جمهور وقت فرانسه سراغ خمینی میروند و پیامی را از طرف کارتر به خمینی میدهند، در این پیام مشخص می‌شود که گزینه اول غربی ها خمینی نبوده بلکه آنها میخواستند بختیار سر کار بماند:

هر چند که از محتوای مذاکرات نمایندگان کارترنمایندگانی که حامل پیام کارتر بودند با خمینی هیچ سند رسمی یی منتشر نشده است، ولی با نگاهی به مواضع خمینی و نزدیکانش بعد از این مذاکرات و اقداماتی که تا روز آخر انجام داد می‌شود نتیجه گرفت که در این مذاکرات حول این مسائل توافق شده بود:

  • برقراری رابطه و گفتگوی محرمانه میان خمینی و دولت آمریکا

  • تعهد خمینی به کنترل اوضاع برای جلوگیری از انفجار اوضاع ایران و وقوع یک انقلاب اساسی

  • توافق بر سر ترکیب شورای انقلاب به نحوی که در آن عناصر انقلابی راه پیدا نکنند

  • توافق بر سر سپردن وزارت خارجه، وزارت دفاع، وزارت نفت و نخست وزیری به افراد مورد تایید آمریکا

  • تعهد خمینی به دست نخورده باقی گذاشتن ساختار ارتش

  • ادامه انتقال جریان نفت به غرب و آمریکا

  • موافقت آمریکا با خروج شاه و جلوگیری از کودتا

  • دادن اجازه و تسهیلات لازم به خمینی برای پرواز به تهران


اینکه در این مذاکرات از خمینی خواستند که اوضاع را کنترل بکند که یک وقت انقلاب نشود یعنی چی؟ یعنی خمینی چطور میخواسته از فرانسه اوضاع را در ایران کنترل کند؟

این موضوع به این دلیل است که آن‌زمان دیگر اعتراضات به دانشگاه ها رسیده بود و شعارهای نیروهای انقلابی برای جنگ مسلحانه با نیروهای شاه از دانشگاه ها بگوش میرسید. ولی خمینی تا روز آخر از دادن فرمان جهاد پرهیز کرد:

خمینی هم چنین فرمان تشکیل شورای انقلاب را داد که نیمی از اعضایش از آخوندهای مورد نظرخودش مثل بهشتی و رفسنجانی و مطهری بودند و نیمی دیگر آن از نزدیکان بازرگان.. ولی هیچ کس از سازمان‌های جوان انقلابی که شهدای مبارزه با شاه را تقدیم کرده بودند و یا رنج زندان و شکنجه را تحمل کرده بودند در این شورا نبودند.

گفتنی است که اعضای این شورا به شیوه یی بسیار "دموکراتیک" توسط خود خمینی انتخاب شدند و اسامی شان هم مخفی بود. ولی با اینحال خمینی آن‌زمان ادعا میکرد که میخواهد یک دموکراسی به تمام معنا در ایران بنا کند:

البته کسی آن‌زمان نبود که سوال کند که چرا یک خورده از این دموکراسی ات را توی همین شورای انقلابت نشان نمیدهی؟ که حداقل بفهمیم اعضابش چه کسانی هستند. یا چرا از مجاهدین و فدایی ها هیچ کس در آن نیست؟ متاسفانه هیچ کس این سوال را نپرسید.

ولی به جایش از خمینی پرسیدند که خودت چه پستی را در حکومت آینده می‌گیرید که خمینی هم با شکسته نفسی گفت هیچ پستی نمی‌گیرم و فقط راهنمایی میکنم از طرف دیگر اما خمینی برای جلب رضایت آمریکا در مصاحبه هایش لحن معتدل تری نسبت به آمریکا گرفت. و دیگر خبری از حملات غلیظ به آمریکا نبود.

بعد از توافقات پشت پرده خمینی با نمایندگان آمریکا روند قضایا سرعت بیشتری به خودش گرفت. ژنرال هایزر معاون ستاد فرماندهی امریکا در اروپا که روابط نزدیکی با بعضی فرماندهان ارتش شاه داشت بطور مخفیانه به ایران میرود. ماموریت اصلی او جابجایی آرام قدرت در ایران بصورت گام به گام بود و اینکه تا جایی که میتواند اوضاع را کنترل بکند.

در گام اول هایزر و سولیوان سفیر آمریکا روز ۲۱ دی در یک ملاقات به شاه دستور میدهند که کشور را فورا ترک بکند.شاه این دستور را ۵ روز بعد اجرا و برای همیشه ایران را ترک می‌کند.
هایزر همچنین از نفوذ خودش روی فرماندهان ارتش استفاده می‌کند و آنها را از فکر هرگونه کودتا منصرف می‌کند.


در گام بعد هایزر ملاقات بین سران ارتش و بازرگان و بهشتی را هماهنگ می‌کند. در روزهای ۹ و ۱۰ بهمن آخرین هماهنگی ها بین روسای ارتش و ساواک با نمایندگان خمینی انجام می‌شودو روی همه چیز در مورد تامین امنیت پرواز خمینی به توافق میرسند.

سرانجام در روز ۱۲بهمن خمینی با یک هواپیمای چارتر ایرفرانس که با پول یکی از بازرگانان اصفهان کرایه شد به ایران آمد.

روز ۱۲بهمن که هنوز حکومت شاه سقوط نکرده بود.مگر بختیار سر کار نبود؟. پس چطوری به خمینی اجازه دادند که با هواپیما بیاید در مهرآباد بنشیند و برود در بهشت زهرا سخنرانی بکند.

ورود خمینی به ایران با یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ هرگز بدون حضور ژنرال هایزر امکانپذیر نبود. چون همونطور که می‌گوید درست است که شاه رفته بود. ولی کنترل اوضاع هنوز در دست ارتش شاه بود. این ژنرال هایزر بود که به فرماندهان ارتش شاه دستور داد که به جای کودتا یا حمله به خمینی حفاظت او را تامین بکنند. وگرنه هر کسی میداند که تامین حفاظت فرودگاه مهرآباد کار چندتا آخوند و کمیته استقبال خمینی نبود. این را قره باغی در خاطراتش هم نوشته است:

در واقع هدایت کننده اصلی عملیات ورود خمینی به ایران ژنرال هایزر بود که شرح قضایا را به تفصیل در کتاب خاطرات خودش نوشته است که چطور از ستاد مشترک ارتش شاه، بر عملیات ارتش برای تامین حفاظت خمینی و جابجایی او در سطح تهران لحظه به لحظه نظارت داشته است.

هایزر دو روز بعد از آمدن خمینی به ایران در حالیکه خمینی دولت موقت بازرگان را معرفی میکرد ماموریتش تمام شد و ایران را ترک کرد.

با این حساب پس نقش مجاهدین در آمدن خمینی به ایران چی شد؟

به این سوال در همان برنامه اول جواب داده‌ایم که این ادعا که مجاهدین خمینی را به ایران آوردند در بهترین حالت یک جوک مضحک از جانب افراد بی اطلاع از تاریخ است. اگر بخواهیم بعد از همه برنامه های گذشته حالا یک بار جمع بزنیم که واقعا چه کسانی در آمدن خمینی به ایران نقش داشتن به ترتیب به این افراد می رسیم می‌شه از جمله به این افراد اشاره کرد:

اولین کس خود محمدرضا شاه است: کسی که رهبران همه گروه های انقلابی نظیر فدایی ها و مجاهدین را به زندان انداخت یا اعدام کرد و به این ترتیب به خمینی امکان داد که با فرصت طلبی خودش را بعنوان مخالف اصلی شاه جا بزند..شاه همچنین با دستور نوشتن مقاله یی علیه خمینی موجبات مطرح شدن اسم خمینی را در جامعه فراهم کرد.

دوم شبکه آخوندی تحت فرمان خمینی: یعنی تمام آخوندهایی که در مساجد و امام زاده ها خط و خطوط خمینی را تبلیغ میکردند

و بعد ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر: کسانی که در فرانسه و نوفل لوشاتو کمپین تبلیغاتی خمینی را پیش بردند و ارتباطات او با رسانه ها و دول غربی را فراهم کردند.

بعد میرسیم به جیمی کارتر: کسی که در زد و بند پشت پرده با خمینی به او تضمین داد که شاه را خارج و بازگشت خمینی به ایران را تسهیل می‌کند.

ژنرال هایزر و سولیوان سفیر آمریکا در ایران:‌ کسانی که آخرین هماهنگی ها را برای خروج شاه از ایران و بازگشت خمینی انجام دادند و جلوی هر گونه واکنش ارتش شاه را گرفتند.

البته نباید نقش کسانی که در فرانسه و نوفل لوشتاو کمپین تبلیغاتی خمینی را پیش بردند و ارتباطات او را با رسانه ها و دول غربی فراهم کردند فراموش کرد

ناگفته نماند که در این میان دولت انگلیس و فرانسه هم هر کدام نقشی در فراهم کردن تسهیلات برای خمینی داشتند.. همچنین در اینجا می‌شود از تعدادی از بازاریان و تجار ایرانی هم نام برد که هزینه های مالی سفر و تبلیغات خمینی را تامین کردند.

همونطور که می بینید از آغاز ظهور خمینی تا بازگشتن او به ایران مجاهدین نه تنها هیچ نقشی نداشتند به این ترتیب روشن است که خمینی چطور و با کمک چه قدرت‌ها و چه کسانی توانست بر موج انقلاب دمکراتیک مردم ایران سوار بشود و آن را به سرقت ببرد. آنچه که در این روند خیلی واضح به چشم می خورد این است که خمینی در همه مراحل تلاش کرد که با فاصله گرفتن و کنار گذاشتن نیروهای انقلابی مثل مجاهدین از نزدیک شدن به آنها خودداری بکند. چون او به خوبی می‌دانست برای سرقت انقلاب دمکراتیکی که مجاهدین و فدائیان هزینه آن را با شهدای خودشان و تحمل شکنجه ها و زندان پرداخته بودند، باید اول آنها را کنار بزند و در گام بعد هم با سرکوب و قتل عام آنها را حذف بکند.

بنابراین ادعای آوردن خمینی توسط مجاهدین جز یک ادعای باطل چیز دیگه یی نیست..
لطفا به اشتراک بگذارید: