سخنان سه شهید قهرمان از گروگان های مجاهد در نشست مجاهدین در اشرف ـ ۱۷مهر۱۳۸۸
مجاهدین شهید حسین احمدی، محمد طاطایی، حسین سروآزاد
مجاهد شهید حسین سرو آزاد:
پس از ۷۲روز اعتصاب غذا
شامل ۷روز اعتصاب خشک
شهادت در ۷آبان ۱۳۹۴
اشرف ـ ۱۷ مهر۱۳۸۸
اللهم فاشهد، عجب انرژییی در ما بهوجود میآورد. البته به ما ثابت شد که همه تواناییها کارکرد انقلاب خواهر مریم است.
ما فقط کلمات فاشهد یا الله شما یا حسین یا مظلومی که شما بیان میکردین و توی ذهنهای ما بود و خواهران به ما انتقال میدادن اونجا، قبل از اون توی ذهنهامون بود، ما میتوانستیم با همینها کمک بگیریم، بخدا قسم انرژی میگیرفتیم، بعضی وقتها خودمون باورمون نمیشد، بعد رفته بودیم خالص که واقعاً چه انرژی داریم، فاشهد عجب، اللهم فااشهد، چه انرژی توی ما بهوجود میاره، البته ما خودمون بعداً به ما ثابت شد که همه اینها کارکرد انقلاب خواهر مریم، دستان فداش بشم شماست... . . ،
این اعتقاد راسخ خودتون به خدا و اولیا و انبیاست که ما خودمون لمس کردیم، تو چشامون فرو رفته که این صحنهها را بهوجود آورده و آتشی هم از ما درآمده، از همونجاست.
مجاهد شهید سید علی سید احمدی:
پس از ۷۲روز اعتصاب غذا
شامل ۷روز اعتصاب خشک
شهادت در ۱۹فروردین ۱۳۹۰
اشرف ـ ۱۷مهر۱۳۸۸
همه خونین مالین لباسها همه پاره پر از گل و لجن . همانجا با خواهر مریم عهد بستیم، تصمیم گرفتیم درسی به دشمن بدهیم.
تو دخمهیی که بودیم همه چی بود هیچی نبود الا خاک ولی دستام از پشت بسته بودند قیافه برادرها را می دیدم همه خونین مالین لباسهامون همه پاره شده بود پر گل و لجن اصلاً اجازه نمیدادند نماز هم بخونیم ولی به خدا همونجا تعهد رو با خواهر مریم بستیم یعنی فهمیدیم که اینها می خواهند از ما چماقی علیه اشرف بسازند ما را لجن مال کنند ولی کورخونده بودند.
اونجا بود تمام تعهدات تمام اون ارزشهایی که به پامون ریخته شده بود واقعاً آدم احساس میکرد شاید اون موقعها قدر اینها رو هیچ کدوم نمیفهمیدیم ولی اونجا بود میفهمیدیم که همه در ما ذخیره است. چقدر انرژی داریم تصمیم گرفتیم با تمسک به شما و انقلاب خواهر مریم درسی به دشمن بدهیم.
اون ورش ناپیدا بعد که تشکیلات برادران راه افتاد واقعاً هیچ لحظهیی نداشتم من لحظه به لحظه از برادران دیگه یاد می گرفتم خوشحال بودم که توی این جمعم خوشحال بودم که نماینده برادران و خواهرانم هستم تو اون جمع هیچ چیز اضافهیی ما کار اضافی ما نکردیم به خدا خیلی به ما شیرین گذشت چرا که اولاً ۳۶ نفر نبودیم ۳۸نفر بودیم شما و خواهر مریم هر لحظه با ما بودین.
شهید قهرمان حماسهٔ قیام اشرف محمد طاطایی (آفتاب):
پس از ۷۲روز اعتصاب غذا
شامل ۷روز اعتصاب خشک
شهادت در ۶تیر ۱۳۹۱
اشرف ـ ۱۷مهر۱۳۸۸
انقلاب خواهر مریم برترین گل تئوری کس نخارد بود و این همه ما را سیراب کرده بود.
نیاز تقدس و حتمیت و ضرورت تشکیلات رو بهخصوص وقتی که آدم دشمن رو میبینه و همونطور که بچهها اشاره کردند مبارزه براش ملموس می شه و به برکت و نعمت شرایط سخت واقعاً نعمت شرایط سخت رو من لمس کردم بهش ایمان آوردم شکر رو تو این لحظات احساس کردم که یعنی چه پیرو شما بودن اون جملهیی که حضرت علی داره که لا یجتمع عزیمه و ولیمه این روزمره میدیدیمش با همین قانونمندیها بود که ما و بچهها ما تو خط درست داشتیم حرکت میکردیم به اندازه کافی از شما دریافت کرده بودیم انقلاب ما را اشباع کرده بود ما خودمون ناباور بودیم انقلاب خواهر مریم من فکر میکنم برترین گل تئوری کس نخارد شما بود و این همه ما را سیراب کرده بود منتی بود که شما بر سر ما گذاشتید ما را با این اندیشه آشنا کردید ما رو لایق دونستید همیشه این توی ذهنم بود که و راهنمای عملم و حفاظم که مثل خواهر مریم همیشه توی ذهنم بود حرفهای شما که میزدید مجاهد لک نباید داشته باشه بارها می گفتید از موضع غنا دوست دارم مجاهد مغرور و از موضع غنا باشه.
... ... . .
الان شما ما رو تو دهن اژدها بفرستید اوین بفرستید دشمن بیارید خود خامنهای میتونه من ازش درخواست میکنم همه پاسدارهاش رو برداره قلفتی بفرسته اینجا زرهی مرهی بمباران بکنه هر کاری میخواد بکنه ما پیروز می شیم هر چه هم که بیشتر از این تلاشهای مذبوحانه بکنه ما پیروزتر می شیم.
... ... . .
یک نکته هم که بنظرم رسید این بود که این تابلو، تابلویی بود در خاک پای عباس، سردار عاشورا، و همینطور زینب، چون صرفاً عباس نبود، ما زینب را خیلی جاها میدیدیم با خودمون تأثیرگذاریهامون همش مثل زینب بود، خیلی میدیدیم چه جوری ما را تمسخر میکردند، بهمون میخندیدن، تو خانه امن، تو اولش همینجا تو زندان، تو ایستگاه پلیس، تو خالص، اینور اونور، ما را مثل اسیرا میانداختند این ور اونور تو خاک بهمون میخندیدن، چی شد، بیتونا بیتونا، هنا بیتونا، بیت مریم چی شد، فلان مسخره مون میکردن، یاد حرفهای خواهر مریم افتادم، که گفتند که یک روزی شما را مثل ۷۲تن میبرن مسخره تون میکنن، مردم بهتون میخندند، و همه را پیشبینی کرده بود، یاد اونجا میافتادیم و بعد برمیخروشیدیم، یک شعار که می دادیم، سربازاشون اومدن بلافاصله پنج دقیقه بعدش، همه چرخیدند. چون خالص بهم ریخته بودند، زندانیها بهم ریخته بودن، زندانیهای دیگه، سربازاشون اومدن به ما گفتند شلعتون قلبونا، میگفتن شعار که شما میدادین، اسم حسین را که میآوردین قلبمون میریخت بیرون، آماده بودن به ما میگفتم شماره تلفنهاتون چیه بیان تلفن کنین به دوستاتون تو اشرف، بیاین فلان کنین، امکانات میآوردند، از همانجا شروع شد.
مطالب مرتبط
سالگرد قیام پیروزمند اشرف و کارزار جهانی برای آزاد کردن گروگانهای مجاهد خلق
۱۵مهر سالگرد کارزار جهانی برای آزاد کردن گروگانهای مجاهد خلق