چلچراغ ۱۰مرداد۱۳۶۱ حماسه نبرد و شهادت فرمانده سیاوش سیفی و ۴۰ قهرمان دیگر مجاهد خلق در تهران
حماسه نبرد و شهادت فرمانده سیاوش سیفی و ۴۰ قهرمان دیگر مجاهد خلق در تهران در سال ۱۳۶۱
صبح دهم مرداد سال ۶۱، به هنگامی که حلقات محاصره گرداگرد چندین پایگاه تکمیل شد و تعداد کثیری مزدوران تا دندان مسلح خمینی آخرین دستورات را دریافت کردند، صدای شلیک و انفجار سکوت صبحگاهی تهران را فرو ریخت و تهاجم وحشیانهٴ مزدوران خمینی به پایگاههای مجاهدین در چندین نقطه شهر آغاز شد. نبرد ساعت ها به طول انجامید، تعدادی از زنان و مردان دلاور مجاهد خلق موفق شدند، با استفاده از فرصتهای مناسب و در پناه آتش دیگر یاران خود حلقهٔ محاصره دشمن را شکسته و با حمایتهای بیدریغ مردم به دیگر پایگاهها بروند.
تعدادی از قهرمانان دلاور مجاهد خلق، پس از ساعت ها نبرد و شلیک آخرین گلولههای خود سرانجام به پیمان نامهٔ خود با خدا و خلق مهر خون نهادند و بسوی خدا شتافتند.
مجاهد قهرمان احمد بوستانی ـ شهادت در ۱۰ شهریور۱۳۹۲:
روزهای قبل از ۱۰ مرداد سال ۶۱ یادم میآد چه بگیر و ببندهایی بود. مزدوران رژیم توی تمام نقاط شهر ریخته بودند و هر ترددی را کنترل میکردند. خوب پایگاههای مجاهدین هم که خیلی زیاد بود.
میلیشیا که امان از دست رژیم گرفته بودند. و راحتش نمیگذاشتند توی هر نقطهای میرفت بهش ضربه میزد. پایگاه ما توی امیرآباد شمالی خیابان پروین بود. یادم میآد قبل از ۱۰ مرداد چند روز قبل از ۱۰ مرداد یک سکوت بیسیمی روی شبکههای بیسیمی مزدوران رژیم اجرا شده بود و همه چی حاکی از این بود که همین روزها درگیریه . یک شبکهای بهنام عبدالله پیام راه انداخته بود که با فرهنگ لمپنی و بسیار زشت و غیراخلاقی صحبت میکردند و به همدیگر پیام میدادند.
به این ترتیب توانسته بودند تعدادی از پایگاههای مجاهدین را شناسایی بکنند و بهزعم خودشان یک برنامهیی ریخته بودند که ۱۰ مرداد بتوانند یک ضربه سراسری را به سازمان بزنند.
آمدم که بیام وارد پایگاه بشم دیدم یکی از مزدوران رژیم صاف کلید را انداخت توی در ساختمان مقابل پایگاه و رفت تو دیگه هیچ شکی نمیشد
وارد پایگاه شدم و به فرمانده کاظم سیاوش سیفی اطلاع دادم که الآن درگیری میشه و ما محاصره هستیم. فرمانده کاظم درست توی اون لحظهای که بهش اطلاع دادم گفت امروز یک درسی به مزدورای رژیم بدیم که تا ابد یاد کنند که مجاهد خلق هیچگاه تسلیم نمی شه و تا آخرین گلولهاش می جنگه و مقاومت میکند.
مسلسل، آرپی جی، نارنجک انداز تمام پایگاه را داشتند از بین میبردند و نابود میکردند. توی آن پایگاه فرمانده کاظم محمدی گیلانی، علیرضا حسینی، مریم خدایی صفت، فاطمه اثنی عشری، و یکی دیگر از شهدا که من فقط بهنام می شناختم یوسف، ما این پنج نفر مانده بودیم اونجا با فرزند خردسال خواهر مجاهد شهید فاطمه اثنی عشری ما فقط سه نفر مانده بودیم من بودم علیرضا و یوسف.
تمام پایگاه از بین رفته بود فقط یک اتاق مانده بود توی طبقه دوم که ما تصمیم گرفتیم با آتش به سمت مزدورها از آنجا خارج بشیم.
در رأس این مجاهدین قهرمان، فرمانده قهرمان مجاهد شهید سیاوش سیفی میرزمید، و سایر شهیدان این حماسه عبارت بودند از:
فاضله مدد پور
باقر آل اسحاق-هادی آمر طوسی (حسین)-جعفر آمر طوسی (فرشاد)-افسانه امینیان-فاطمه اثنی عشری (رویا)-نوذری احسنی-عصمت احمدی
علی محمد بیاتی کمیتکی (داوود)-امیر بیژن یار-زبیده جعفری ثانی (ماهرخ)-علیرضا حسینی-سهیلا بنی قاضی-مریم حسینی-مریم خدایی صفت
شهاب راسخ دهکردی-علی رحمانی-ناهید رحمانی-اعظم رضایی-طاهره زاهدی-فائزه زائریان مقدم-مهدی زائریان مقدم-احترام السادات کرباسی (مادر زائریان)
صدیقه شمس فرد (افسانه)-اردلان صفی یاری-فاطمه ضیایی میرزایی (فرح)-هادی غلامی-سیدمحمد غیاث سعیدی-فرهاد فتح پور پاکزاد
افشین قهرمانی-زهره گودرزی-محمد لقا برازنده-کاظم محمدی گیلانی (مهرداد)-محسن مورعی-سید مصطفی موسوی-ناهید میری چیمه (هاجر)
محمد نوایی روشندل-طاهره وزیری (سهیلا)و حسن سلیمانی
یادی از فرمانده سیاوش سیفی الگویی درخشان از مجاهدت و صدق و فدا
در واقع شب ۱۰مرداد در واقع روز ۹مرداد یادم نمیره کمی بعد از ماه رمضان بود اون سال، بعد از عید فطر بود رفتیم. من با یکی از برادران و یکی دو تا از خواهرامون برای ادامهٔ همون کاری که گفتم خدمتتون سازماندهی در داخل و فرستادن یک سری به خارج و نگهداشتن و سازماندهی یک سری دیگه از کادرها در داخل در همین رابطه من شب نهم عصر نهم شب دهم
در واقع رفتم خونهیی که مجاهد شهید سیاوش سیفی ساعتهایی بعد در همون جا شهید شد صبح ۱۰مرداد. من رفتم اون جا و بحثهای مفصلی با سیاوش سیفی داشتیم تا نیمههای شب ساعت ۳ و ۴صبح و نمیدونستیم که چند ساعت دیگه چه اتفاقی میفته ساعت ۴صبح بود داستانهای مفصلی سیاوش سیفی از سیاوش مسئول شهرستان بود.
شهرستانها تحت مسئولیت اون بود و بهخصوص در اون موقع عملیات زیادی در جنگلهای شمال داشتیم که برامون زیاد تعریف کرد و جزئیاتی گفت و خیلی شب جالب و آموزندهیی بود ساعت ۴صبح با هم خداحافظی کردیم که بریم بخوابیم، من تصمیم داشتم که میخواستیم از اون جا بریم پیش برادرمون محمد حیاتی سیاوش که در شهرستان دماوند بود. ما صبح ساعت ۶ راه افتادیم
۵نفر بودیم و از اون خونه رفتیم به سمت دماوند و البته متأسفانه ۲۰دقیقه بعد یک ربع بعد همین حدود به اون خونه مثل دهها خونهٴ دیگه حمله کردند و سیاوش سیفی که هیچ وقت یادم نمیره صلاحیتهاش رو تواناییهاش رو مجاهدتش رو صدق و فداش رو دیگه هرگز ندیدیم و هیچ وقت این صحنه از یاد رفتنی نیست.
به هرحال یک جنگی که هر روزش با فدا با شهادت با از دست دادن زنان و مردان و از اون طرف در واقع ضربات جانکاهی که به پیکر رژیم وارد میکردیم
این داستان در واقع داستان ناگفتهیی هست از بخشهای بسیار بسیار زیادی داره به هرحال اینها قیمتهایی که سازمان داده و مبالغه نیست که اگر بگیم هر عضو یا مسئولی مثل سیاوش سیفی که در این سازمان مجاهدین امروز در این جا هست یا در اون جا در هر جایی در داخل یا خارج ایران در مقابلش دهها دهها تن از اعضای همین سازمان جان باختن بهشهادت رسیدن تا این نهال این سازمان این شجرهٴ طیبه آبیاری شده و به امروز رسیده که آوازهاش نه فقط در ایران بلکه در همهٔ منطقه و در جهان بهعنوان بک جنبش اپوزیسیون دموکراتیکی که نمونهیی مشابهش کمتر هست شناخته شده.
مطالب مرتبط
چلچراغ ۱۰مرداد۱۳۶۱ حماسه نبرد و شهادت فرمانده سیاوش سیفی
شهادت فرمانده سیاوش سیفی و شماری از کادرها در ۱۰ مرداد ۱۳۶۱