یک شکاف بین مردم و حاکمیت شکل گرفته

یک شکاف بین مردم و حاکمیت شکل گرفته


گزیده ای از اظهارات دو باند رژیم

گفتگو-۷اسفند ۱۳۹۶

یک شکاف بین مردم و حاکمیت شکل گرفته

در رسانه‌ها و اظهارات سردمداران مختلف رژیم در رابطه با شیوه رویارویی با قیام مردم ایران،

۲ رویکرد متضاد بارز است.

از حکم اعدام و قطع دست و پا گرفته، تا هشدار نسبت به آمدن بهمن‌های بزرگتر.

اما علت این اختلاف چیست؟

برای پاسخ گفتگویی داریم با میثم ناهید.

س: با توجه به اینکه همه اظهارات از مهره‌های خود رژیم است و همة‌ اونها هم در یک چیز نظر مشترک دارند،

یعنی حفظ نظام، پس آیا واقعا اختلاف نظر وجود دارد؟

ج: این حرف درسته که همه‌شون، هر اختلافی هم بر سر سهم قدرت و چپاول داشته باشن،

در یک چیز بی‌شکاف هستن.

اون هم حفظ نظامه. اما در رابطه با قیام، مواضعی که اتفاقا برای حفظ نظام می‌گیرن،

کاملا متضاده. برای نمونه آخوند صدیقی میگه باید اعدام کنیم و دست و پا قطع کنیم؛

یا پاسدار کوثری دیشب گفت «حکم عاملان» کشتن مأموران «در خیابان پاسداران اعدام است».

هم چنین آخوند اژه یی معاون سردژخیم قضاییة رژیم هم دیروز گفت:

«تعداد زیادی قاضی برای رسیدگی سریع به پرونده اخلاگران اختصاص داده ایم


که با سرعت زیاد به پرونده ها رسیدگی میکنیم».

تلویزیون رژیم که حرفهای اژه یی رو پخش می کرد با به صحنه آوردن شماری از مزدوران

در مراسم مأموران کشته شدة انتظامی فضا سازی می کرد

که باید کسانی رو که اسمشون رو می ذاشت مخلان امنیت با شدیدترین صورت ممکن برخورد کرد

و حتی در همون محل اونها رو اعدام کرد.

خب روشنه که می‌خوان از موضوع دراویش استفاده کنن

و احتمالا با اعدام تعدادی از دستگیر‌شدگان قیام از مردم زهر چشم بگیرن.

این یک حرف و رویکرد در درون رژیمه برای مقابله با قیام.

اما یک طرف دیگه هم در درون رژیم هست که اونم برای مقابله با قیام و حفظ نظام،

میگه اعدام و سرکوب عریان تضاد پایه‌ای حل نمی‌کنه و خودش عامل شدت گرفتن خشم اجتماعی میشه؛

برای همین میگن باید بریم موضوع فضای انفجاری جامعه رو به صورت فرهنگی و... حل کنیم.

یکی از برجسته ترین نمونه هاش، جهانگیری معاون اول آخوند روحانیه

که امروز در مراسمی تحت عنوان «هشتادمین سالگرد تأسیس کتابخانه ایران»

ازجمله گفت: «......»

یه نمونة دیگه روزنامه حکومتی بهار دیروزه که به وضوح نوشت:


«بی‌تدبیری نیروهای امنیتی تشدید کننده فضای اعتراضات شده است...

برخورد با اعتراضات مردم نباید امنیتی و سرکوبگرانه باشد.

ما نیازمند راهکار فرهنگی در قبال مطالبات مردم هستیم.

به جای استفاده از زور و فشار باید گفتگو محور برخورد کنیم»؛

بعد هم در قبال رویکرد اول که خواهان سرکوبه، میگه این کارتون تنها بنزین روی آتیشه

و «یک مشکل ساده اجتماعی رو تبدیل به بحرانی ملی» میکنه.

نتیجه‌ای هم که می‌گیره اینه که

«هنر دستگاههای حاکمیتی باید در جلوگیری از خشن شدن فضا باشد».

امروز هم معاون سیاسی وزیر کشور رژیم گفت

«بعد از اغتشاشات دیماه، ایده گفتگوی سیاسی مطرح شده که باید در تهران و استانها جاری بشه».

بنابراین می‌بینید که یک طرف میگه اگه سرکوب نکنیم قیام گسترش پیدا می‌کنه،

یک طرف دیگه میگه سرکوب باعث شدت و رادیکالیسم قیام میشه

و به قول روزنامه حکومتی ایران (امروز) که نوشته:

«در دی ماه گذشته، بهمن کوچکی را پشت سر گذاشتیم،

اگر نظام سیاسی در انتخاب‌های خود تجدیدنظر نکند،

بهمن‌های عظیم‌تری را تجربه خواهیم کرد».

پس ملاحظه می کنین که صاحبان این دو نظر و رویکرد متضاد هر دو از سردمداران و رسانه های همین نظام هستند

و هر دو هم به شدت در پی حفظ نظام هستند

یکی بیشتر از دیگری اما برای حفظ نظام دو نظر مختلف در مورد نحوة سرکوب دارن.

س: شما هم تاکید کردین که هر دو طرف در «حفظ نظام» بی‌شکاف هستند.


پس چرا برای همین هدف، تا این حد نظراتشون مختلفه؟

آیا به جنگ باندی برمیگرده؟

چون اگه موضوع باندی هم باشه، بر سر حفظ نظام که دیگه شکاف و اختلاف داشته ندارن.

ج: مسئله اینه که ریشه شکاف در باندهای نظام نیست.

ریشه در شرایطی‌ست که تمامیت نظام در اون گرفتاره که در حرف هر کدام از دو طرف میشه دید.

اگه دقت کنید بسیاری در خود رژیم از «مطالبات بر حق مردم» سخن میگن.

مثلا همین آخوند صدیقی که اشاره کرد میگه باید اعدام کرد و دست و پای اونا رو قطع کرد.

خودش می گه عده یی از اعتراضات و مطالبات به حق مردم سوءاستفاده کردند.

پس اعتراف می‌کنن که وضعیت اقتصادی و سیاسی مردم تا اون حد بحرانیه که نمی‌شه روی اون سرپوش گذاشت.

وضعیتی که حاصل حاکمیت دیکتاتوری و چپاول و غارته.

حالا نظام قرار گرفته در برابر اینکه با این وضعیت چکار بکنه؟

چون ریشه بحران درون خود رژیمه،

و رژیم در این نقطه یعنی سرکوب هم در بن بسته.

راه حل واقعی و بنیادین کنار رفتن این رژیم، یعنی براندازیه.

امروز روزنامه حکومتی ایران به همین موضوع اشاره کرد:

«نیرو محرکه اصلی ناآرامی‌های دی ماه، حجم عظیمی از فعل و انفعالات برخاسته از تجربه زیسته زندگی روزمره مردم بود»

(یعنی میگه تجربه زندگی مردم طی این سالیان زیر حاکمیت رژیم بود که عامل قیام شد

-یعنی به ریشه اصلی بحران اشاره می‌کنه) بعد هم با توجه به همین ریشه نیتجه می‌گیره:

«بر این باورم که به هیچ وجه (این وضعیت) قابل‌کنترل نیست».


چرا؟ چون راه حل مونیستی کنترل وضعیت سرنگونی رژیمه که اینها نمی‌تونن نزدیکش بشن.

چون یعنی فنای خودشون و اصلا هم‌شون حفظ این نظامه.

برای همین مجبورن به راه‌حل‌های دیگه روی بیارن که هیچ کدوم تضاد رو ریشه‌ای حل نمیکنه.

یکی میگه سرکوب نکنیم قیام گسترش پیدا می‌کنه

و اون یکی میگه اگه سرکوب کنیم قیام رادیکالتر میشه.

 

س: اما اگه نگاهی به دهه‌های گذشته رژیم بکنیم،

قبلا اصلا دچار چنین دودستگی در برخورد با اعتراضات اجتماعی

و مخالفان خودش نبود و بی‌شکاف سرکوب می‌کرد.

پس چی شد که الان به چنین روزی افتاده که سرکوب هم براش تبدیل به یک بحران جدی شده؟

ج این یک روند خودبخودی نبوده. رژیم از روز اول یکسری ذخایر عظیم استراتژیک داشت.


برای نمونه شعارهای دجالگرانه ضد امپریالیستی،

اینکه وانمود می‌کرد حکومت مستضعفین هست و...

و با این دجالگریها پایین‌ترین اقشار اجتماعی رو زیر نام بسیج و سپاه برای سرکوب جامعه می‌فرستاد.

اما در این 36 سالی که مقاومت جریان داره نیرویی بود که از روز نخست در برابرش ایستاد.

نه تنها مقهور دجالگری‌هاش نشد،

بلکه با قیمت دادن، با خون و رنج نشون داد که اینها تنها دجالگریه.

از یک طرف جنگ ضد میهنی رو افشا کرد و در نهایت جام زهر آتش‌بس رو به حلقوم خمینی ریخت.

بعد هم تروریسم و بمب‌سازی رژیم رو افشا کرد که منجر به این شد که خامنه‌ای هم بر روز زانوان خونین پای زهرخوری اتمی بره.

بعد هم افشاگریهای پیاپی موشکی و حقوق‌بشر که امروز می‌بینیم چه بحران مرگباری بین‌المللی و جهانی برای رژیم ایجاد کرده.

یا در جریان نمایش انتخابات رژیم، با پیش بردن شعار «نه شیاد نه جلاد»

مهندسی خامنه‌ای رو به شکست کشوند

و نگذاشت خامنه‌ای رژیمش رو برای یک دوران یک دست کنه تا بتونه دوز سرکوب رو بالا ببره.

در یک کلام 36 سال مقاومت، ایستادگی و جانفشانی در برابر این رژیم

و کوتاه نیامدن از شعار و خط سرنگونی و براندازی،

باعث شد همین رژیمی که در دهه ۶۰ بی‌محابا اعدام می‌کرد

و در چند ماه ۳۰ هزار مجاهد رو قتل‌عام کرد،

امروز در برابر قیام مردم ایران، حتی در زمینه سرکوب اینطور وامونده و دچار دوراهی بشه.

بی‌جهت نیست که خود مهره‌های رژیم بعد از جریان اعتراضات گلستان

هفتم تیتر کردن که «بیراهه نرویم» و بعد هم نوشتن

«هیچگاه در ایران دروایش مسئله نبودند. پشت این اعتراضات و اغتشاشات،مجاهدین قرار دارند!».

دیشب هم محمدحسن حبیبی، دبیرکل باند فاشیستی موتلفه، با نگرانی گفت ؛

اغتشاشگران رابطه خودشون با مجاهدین رو نشون دادند. (دیدبان ایران-۶ اسفند)

 

 

 
لطفا به اشتراک بگذارید: