آنچه که در زیر پوست نظام میگذرد دغدغة سرآمدن روزگارشان است
در زیر پوست نظام
این روزها که از جمله روزهای دهة زجر رژیم است و هنگامة کری خواندن و الدرم بلدرمهای معمول است عجیب این است که به قول شاعران بلبلان خاموش شده و به جای «بوف» نغمه های شوم سر می دهند. آنهم نه علیه مجاهدین یا« اغتشاشگران»،«معاندین»،«فتنه گران» و یا «فریب خوردگان». بلکه به عکس هم نغمه های شوم و آیه های یأس برای «نظامی الهی ولایت فقیه» می خوانند. و چنان می گویند که انگار چیزی نمانده بند از نبدش بگسلد.
اصلا لازم نیست مقوله خاصی را برای ابراز نگرانی و از هم گسیختگی نظام برجسته کنیم. به هر موضوعی که در نظام بر می خوریم همان خودش است. پاشنه آشیل نظام است. و همانجایی است که به گفته مقامات و مهره ها و یا رسانه های حکومتی، عنقریب است که شیرازه نظام از هم وابرود.
عجیب این است طیف گستردة این اعترافها در شرایطی است که نظام در بوقهای رسمی اش باد اقتدار به غبغب می اندازد و مدعی تمام شدن قیام می شود . کافی است به اظهارات گماشته های خامنه ای در سه چهار هفته اخیر در نمایش های جمعه نگاه کنید هر کدام چند دور تسبیح در هر «خطبه» ذکر اقتدار خوانده اند.
برای نمونه به ادعاهای دولت روحانی در مورد مدیریت بحرانهای سیل و زلزله و برف در این چند مدت اخیر نگاه کنید و به این اعتراف روزنامة همسو با باند روحانی که ناکارآمدی مدیریت بحران در نظام را مستقیم به تهدید «سرنگونی» نظام می برد:« آنچه در گودال بحرانهای عمیق، بحران کشور را عمیقتر میکند، آن است که نواقص دیروز و امروز روی هم انباشت شده و خطرناکتر میشوند»(جهان صنعت-14بهمن).
و وقتی پای دستاوردهای نظام در دهة زجر می رسد بیلانی که روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی(ارگان سابق حزب به گور رفته چماقداران) می دهد قابل توجه است در مورد ادعای انسجام روز افزون نظام اعتراف کرده است:« با گذشت زمان درحال فاصله گرفتن هستیم». در مورد ادعای چشم انداز روشن اقتصاد و معیشت مردم در نظام(که حسن روحانی بار دیگر روز دوازدهم بهمن در سفر کرمان تکرار کرد) اذعان می کند:
« نارسائی عمدتاً به بخش اقتصادی مربوط میشود. معضل بیکاری را کسی انکار نمیکند ولی این تلاشها به دلیل اینکه اقتصاد ما بیمار است به جائی نمیرسد». و به ادعای «عدالت اجتماعی که میرسد مجبور است بنویسد:
«امروز، علاوه بر بیکاری، فاصله طبقاتی در جامعه ما بیداد میکند. عدهای در کاخهای چند ده میلیاردی زندگی میکنند و عدهای کارتن خواب هستند. جمع قلیلی با امکانات اشرافی و مسافرت های گران قیمت خارجی دمخور هستند و عده کثیری برای نان شبشان به این در و آن در میزنند». و از سرجمع اینها به درد بی درمان نظام یعنی حتمیت قیام و سرنگونی «گریز» می زند و می نویسد:
« برای عدهای که به جائی وابسته هستند بدون معطلی شغل پیدا میشود و بقیه مردم برای شاغل کردن فرزندانشان به بن بست میرسند. همین فاصله طبقاتی است که وقتی چند عامل بیگانه یا خودی نادان، شعار مخالف سر میدهند عدهای را به خیابانها میکشاند و اغتشاش دیماه 96 به راه میافتد.
در تحلیل این اغتشاش نباید مسئولان در اشتباه بمانند و ریشههای اقتصادی آن را نادیده بگیرند و تصور کنند این پرونده بسته شده است. مطمئن باشید تا بیکاری و فاصله طبقاتی هست، این آتش هم زیر خاکستر میماند...»(روزنامة حکومتی جمهوری اسلامی- 14 بهمن).
اعتراف به شتاب نظام به سوی سرنگونی در چنبرة بحرانهای داخلی خاص مهره ها و رسانه های باند روحانی نیست. پاسدار حسین شریعتمداری گماشتة خامنه ای در کیهان هم در هنگامة جنگ باندی و خراب کردن تقصیرات بر سر باند رقیب از اعتراف به این روند محتوم گریز ندارد:« شریعتمداری گفت؛ با کمال تاسف و به صراحت باید گفت که وجود مشکلاتی نظیر بیکاری، رکود، گرانی کالا و خدمات و امثال آن در کشورمان نتیجه ناکارآمدی برخی از مسئولان مربوطه است و افزود؛
واردات بیرویه در کنار بیتوجهی به قاچاق گسترده کالا به طور طبیعی کارخانهها و مراکز تولید داخلی را به تعطیلی میکشاند و فساد سازماندهی شده اقتصادی ضمن ایجاد نارضایتی در مردم، باعث از رونق افتادن کسب و کار میشود»(کیهان خامنه ای- 14 بهمن). «از رونق افتادن کسب و کار» را هم پاسدار شریعتمداری در پهنه گسترده تری آدرس می دهد. از «بیکاری و سرخوردگی جوانان تحصیلکرده کشور » و «حقوقهای نجومی برخی از مدیران و بیتوجهی دولت به این پدیده پلشت» تا « چرا تمام اقدامات دولت که با سرنوشت مردم سر و کار دارد، نظیر متن مذاکرات هستهای، سند۲۰۳۰، ، کنوانسیون پالرمو، قراردادهای نفتی و دهها نمونه دیگر را محرمانه اعلام میکنید؟!»
یک رسانة دیگر باند خامنه ای وجود این خطر بالقوه در زیر پوست نظام که از شقه درونی تا ریزش و فساد تغذیه می شود را اینطور توصیف کرده است:
«این خطر احساس شده است که کسانی که اعتقادی به انقلاب ندارند یا اعتقاد راسخی به روحیه انقلابی ندارند، و مع الأسف، امروز در دم و دستگاه حکمرانی انقلابی «نفوذ» کردهاند، تصویری از ناکارآمدی را نزد مردم ترسیم کنند، و شماری از مردم و خصوصاً اقشار متوسط شهری را، متقاعد کنند که روحیه انقلابی باعث شکلگیری «ناکارآمدی»هاست.
بله؛ این خطر احساس شده است چنان که «آقای حداد عادل» اخیراً فرمودهاند: «برخیبه دنبال نارضایتی مردم و جنگ با انقلاب هستند»(رسالت- 14 بهمن).
این تقدیر را حتی در عرصه مناسبات منطقه یی و بین المللی رژیم هم به یکدیگر یادآوری کرده و مثلا می نویسند: « فرانسوی ها در یکی از تازه ترین مواضع موشکی خود علیه ایران، کشورمان را نسبت به نقض قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد متهم کرده اند»(رسالت-14 بهمن).
این ها مشتی نمونه خروار هستند که به عیان نشان می دهند تمامی باندهای حاکم شعله ور شدن آتش زیر خاکستر را در تقدیر می بینند.
چرا که تقریبا همه با هم به بن بست سرکوب و ناکارآمدی سانسور در هنگامه یی که آتش قیام مردم از هر سو زبانه می کشد اعتراف می کنند.
یک خبرگزاری حکومتی وابسته به باندهای سرکوبگر می نویسد: « مگر میشود اندیشهها را مهر و موم کرد؟ مگر می شود صداها را خفه کرد؟ آیا شورش های چند وقت اخیر به حضرات نشان نداد که بستن دهان منتقدین، چگونه می تواند به سرریز عصبی منجر بشود و کلیت نظام را به چالش بکشد؟»(خبرگزاری حکومتی دانشجو- 13 بهمن).
بله آنچه که در زیر پوست نظام میگذرد دغدغة سرآمدن روزگارشان است. اگر اختلافی دارند در مورد سررسید آن است، که به قول برخی از خودشان دیر و زودش فرق نمی کند.