This browser does not support the video element.

هیئت جوانان در کنفرانس بین المللی رژیم آخوندی در محاصره بحران ها

هیئت جوانان



  • سعید شمس


باسلام من سعید هستم. دانشجوی اخراجی سال آخر مهندسی عمران. در آغاز میخواهم درود بفرستم به جوانانی که در همین لحظه در سیاهچهالهای ابلیس زمان خامنه ای در زیر ضرب داغ و درفش نغمه نبرد و سرود آزادی سر میدهند. همین یک هفته پیش و درست در روز دانشجو زمانه زیوییه دانشجوی سال آخر حقوق رو به جرم آزادیخواهی به 50ضربه شلاق محکوم کردند.

آشنایی من با مجاهدین برمیگرده به قیامهای خونین سال 88. عصیان نسلی دردمند . درد سرکوب و ستم و اختناق . درد بغض فروخورده سالیان خفقان. دربدر تشنه ای در بیایان بدنبال درمان . درمانی که نه یک رویا بلکه حقیقتی بود خون سرشته. در بحبوحه اون قیام بود که کتاب استراتژی و قیام برادر مسعود رو خواندم. و با مجاهدین و آرمانشون آشنا شدم. و پس از مدتی جستجو موفق شدم به آنها وصل بشوم. سر یکی از قرارها دستگیر شدم . زیر بازجویی به چشم دیدم دستگاه خمینی موجوداتی تولید کرده که کاملا آگاهانه قصد نابودی عشق و انسانیت را دارند . با خودم گفتم اینهمه الگو داریم که تا آخرش ایستادند. پس من هم میتوانم. پس عهد بستم که تا آخرش بایستم.

بالاخره توانستم بازجوها را با یک طرحی فریب بدهم و آزاد بشوم. برای ادامه راهی که انتخاب کرده بودم تصمیم به خروج از کشور گرفتم. میدانستم که اگر سر مرز دستگیر بشم چی بسرم میاد.

ولی با خودم گفتم مگر خون من از خون ستار بهشتی سنگینتره.

ستاری که بازجوهایش بهش میگفتند شما باید دهانتان را ببندید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام و نشان . بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده . باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد.

که مادران سیاهپوش داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد هنوز از سجاده ها سر بر نگرفته اند.

به همین دلیل باز انتخاب کردم که خودم را نشگنم و خطر کردم و مخفیانه و زیر رگبار پاسداران از مرز رد شدم. نه برای جان بدر برد ن . که برای تداوم عهدی که بسته بودم و ایستادن تا به آخر

برای ارتقای مبارزه ای که شروع کرده بودم به یک مبارزه حرفه ای تمام عیار و تا پای جان. اکنون درست است که در خارج از ایران هستم ولی عزم جزم کردم الگوهایی مثل رحمان منانی و امیر نظری و حنیف و سیاووش و صبا و مهدیه را چراغ راه خود کنم. و با عشق به آرمان آزادی همه چیزم را در این راه بگذارم.

اکنون در سنگری دیگر برای آزادی می رزمم و مطمین هستم که دست بدست هم همراه با سیل خروشان خلق و رزم آوران آنرا بدست خواهیم آورد . هر چند بهای گوهر گرانبهای آزادی سنگین هست .

 

  • میثاق یزدان نژاد


با عرض سلام و درود به خواهر مریم و با تشکر از مهیمانان محترم که در این سالن سالها از مردم و مقاومت ایران حمایت کردند. من میثاق یزدان نژاد هستم. 31سال دارم و بدلیل هواداری از مجاهدین و شرکت در بزرگداشت شهدای سال 67 نه سال در زندان بودم و با علی صارمی که به اتهام شرکت در مراسم خاوران اعدام شد مدت زیادی هم بند بودم.

سال گذشته ایران را مخفیانه ترک کردم. چندین ماه هست که در اروپا هستم. بعنوان کسی که تازه از ایران و تازه از زندان آمده دو نکته میخواستم خدمت شما عرض کنم.

نکته اول . در مورد زندان و جنایات رژیم که گفتنی زیاد ا ست . من از بیست سالگی تا سی سالگی شاهد جنایات زیادی در زندانها بوده ام. امروز میخواهم روی این نکته تاکید کنم که رژیم بیشترین ترسش از مجاهدین و مقاومت بود . یک بازجو میگفت اگر تو در هر گروه مخالف دیگری بودی کاری نداشتیم ولی چون که رفتی طرف سازمان ما دستگیرت کردیم.

و میگفت کار اصلی و یک ما در وزارت اطلاعات مجاهدین هستند.

یک بازجوی دیگر هر موقع اخباری از مقاومت می شنید با نگرانی به زندانیان میگفت: اگر فردا رژیم سرنگون بشود شما با ما چکار میکنید . نمونه دیگر یکبار وقتی در سلول انفرادی بودم بازجویی با عصبانیت گفت: به این تلویزیون مقاومت بگویید اینقدر در مورد زندانیها نگویند.

در سلول انفرادی نیز من میتوانستم تاثیر گذاری سیمای آزادی و ترس و وحشت رژیم را ببینم.

اما نکته دوم. بعنوان جوانی که در جامعه ایران بوده و با خانواده ها و اقشار مختلف مردم سر و کار داشته میخواهم تاکید کنم که مردم این رژیم را نمیخواهند. و بر خلاف شوهای هدایت شده ای که برای میهمانان خارجی ترتیب میدهند مردم با رژیم کنار نیامده و سرنگونی آنرا میخواهند.

حتی در بدنه حاکمیت در سطوح مختلف همه بنوعی از رژیم و عملکرد آن ناراضی و مخالف هستند و می خواهند که هر چه زودتر ریشه ظلم کنده شود.

مردم سمپاتی زیادی به مقاومت و مجاهدین دارند. چرا که آنها را سمبل مقاومت و پایداری در مقابل رژیم میدانند. گرچه رژیم آخوندی با سرکوب و اختناق اجازه بروز مخالفت و اعتراض را نمیدهد .ولی در هر فرصتی مانند سال 1388 این آتش زیرخاکستر شعله میکشد0 در خیابان- مترو و مغازه – بازار – همه جا صحبت از این هست که کی این آخوندها میروند . کارگران – کارمندان – دانشجویان و مردم کوچه و بازار علت تورم و بحران اقتصادی - را رژیم حاکم و دزدی و چپاول سران آن میدانند . من از مردم عادی - در فروشگاه

می شنیدم که علت گرانی جنگ در سوریه است . زندانیان عادی هم به مجاهدین ابراز محبت و سمپاتی میکردند . و از رژیم ابراز تنفر و آرزوی سرنگونی هر چه زودتر آن را میکردند.

اجازه بدهید صحبتهایم را با این امید به پایان ببرم که با همکاری خلق محبوبمان هر چه زودتر سرنگونی - رژیم را سرنگون و ایران را از دست دیکتاتوری مذهبی آزاد میکنیم از حمایت شما نسبت به ما و مردم مان در این مسیر صمیمانه متشکرم
لطفا به اشتراک بگذارید: