بیانیه سی و ششمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران - قسمت اول

بیانیه سی و ششمین سالگرد تأسیس شورا


سی و شش سال پیش، در سال1360 و در روز تاریخی 30 تیر، شورای ملی مقاومت ایران به ابتکار آقای مسعود رجوی پایه‌گذاری شد. این شورا ادامه دهندهٴ راهی بود که خلق ما از آستانهٴ انقلاب مشروطه در صد و یازده سال پیش، آغاز کرد.


مردم ایران با انجام اولین انقلاب ملی- دموکراتیک جهان در آغاز قرن بیستم میلادی، علیه استعمار و ارتجاع به پاخاستند و آرمان آزادی، دموکراسی و عدالت را بر پرچم مبارزه رهایی‌بخش خود حک کردند. انقلاب مشروطه به‌رغم اقدامات ضدانقلابی نیروهای مرتجع داخلی به سرکردگی شیخ فضل‌الله نوری، به پیروزیهای اولیه دست یافت. اما توطئه‌های استعمار انگلیس و روسیه تزاری، راه ادامه انقلاب را با چالشهای فراوان روبه‌رو کردند. روند تحولات سرانجام به کودتای استعماری - ضدانقلابی رضا خان میرپنج و سلطنت او منجر شد و کشاکش آزادیخواهی و عدالت جویی با دیکتاتوری و وابستگی و غارتگری، در نهضت ملی و ضداستعماری به رهبری مصدق و در قیام ملی ۳۰تیر ۱۳۳۱ به یک برآمد تاریخی و فراموش ناشدنی راه برد. 


شورای ملی مقاومت در ادامه راه دولت ملی - دموکراتیک دکتر محمد مصدق و قیام 30 تیر، پرچمی را که با کودتای ننگین 28مرداد سال 1332 بر زمین افتاده بود در دست گرفت و با رزم بی‌امان برجسته‌ترین زنان و مردان ایران زمین، راه پر فراز و نشیب مبارزه برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت را با عزمی استوار و به‌رغم همهٴ رنجها و سختیها، با پرداخت هزینه‌های کلانی که در کارنامه آن نام دهها هزار زن و مرد شهید ثبت شده است، طی می‌کند.


شورای ملی مقاومت در سی و ششمین سالگرد تأسیس خود، به زنان و مردانی که در اسارتگاههای رژیم مقاومت می‌کنند درودمی‌فرستد و به همهٴ شهیدان راه آزادی وطن، به‌ویژه همهٴ آزادیخواهانی که طی یک‌سال گذشته در مبارزه با رژیم ولایت فقیه جان فدا کردند، ادای احترام می‌کند. ما خاطرهٴ مجاهد کبیر، محمدعلی جابرزاده، مسئول کمسیون مطالعات سیاسی شورا را، که چهل و هشت سال رزم خستگی‌ناپذیر و مجاهدت صادقانه همراه با شکنجه و زندان در راه آزادی را در کارنامه پرافتخار خود دارد گرامی می‌داریم. برای اعضای شورا جای بسی افتخار است که سالها در کنار این همرزم انقلابی و تیزبین مبارزه کرده‌اند.


شورا هم‌چنین به همهٴ مبارزان انقلابی که در چارگوشهٴ کشور پرچم مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هرگونه تبعیض جنسی، ملی و اعتقاد یا عدم اعتقاد مذهبی را با قبول همهٴ مخاطرات آن، برافراشته نگه‌داشته‌اند، درودمی‌فرستد.


شورای ملی مقاومت از تمامی زحمات مردم غیور ایران که در ۳۸سال گذشته با جان و مال و نیروی انسانی خود در داخل و خارج ایران با پرداخت بها و با حداکثر توان در میدان مبارزه بوده‌اند، سپاسگزاری می‌کند.


شورای ملی مقاومت از تلاشهای بی‌وقفه خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیدهٴ شورا، در افشا و محکومیت بین‌المللی جنایات سرکوبگرانه و موج اعدامها و شکنجه زندانیان و پیگیری روند جنبش دادخواهی قدردانی می‌کند.


شورا برهمبستگی با تمامی خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی در نگاهبانی از راه و رسم آزادیخواهی فرزندان رشیدشان تأکید می‌کند.


شورا خروج سازمانیافته، جمعی و پیروزمندانهٴ زنان و مردان پایدار مجاهد از زندان «لیبرتی» به آلبانی را، که سلسله عملیات بغرنج و بهم پیوسته‌یی که طی 11ماه در 65 نوبت تحت نظارت شبانه روزی مسئول شورا در میان آتش و خون و انواع مخاطرات و توطئه‌ها در زیر دید و سیطرهٴ رژیم، انجام شد، شادباش می‌گوید.


این به راستی طولانی‌ترین، حساس‌ترین و پرخطرترین سلسله عملیات جمعی مقاومت ایران و در عین‌حال بزرگترین پیروزی آن است. شورا در این خصوص قبل از پایان انتقال، در بیانیهٴ مرداد 1395 اعلام کرده بود: «همه می‌دانند تا آن جا که به رژیم و مزدوران عراقی ولایت فقیه مربوط می‌شود، نمی گذاشتند حتی یک مجاهد از عراق زنده خارج شود. چه رسد به انتقال گسترده جمعی و سازمانی آنها که اگر با امنیت انجام گیرد، بزرگترین پیروزی مقاومت ایران محسوب می‌شود...» چرا که «هدف خامنه‌ای، نه خروج زنان و مردان مجاهد از عراق، بلکه منحصراً نابود کردن یا به تسلیم واداشتن آنهاست».


یک فقره از توطئه‌ها برای ممانعت از سفر و انتقال مسئولان مجاهدین و فرماندهان ارتش آزادیبخش، آن‌چنان که پاسدار شعبانی، سرکرده سپاه چهارم کرمانشاه اعلام کرد، پرونده‌سازی برای صدور برگه‌های قرمز انترپل بود. او در این باره گفت: «ما 830نفر از منافقین را با قید فسادها و جنایتهایشان به انترپل (پلیس بین‌الملل) معرفی کرده‌ایم تا آنها را به ایران تحویل بدهند» (خبرگزاری فارس-4مرداد1395).


همین سرکرده پاسداران، دو روز بعد فاش کرد، نمایندگان مزدور رژیم در پارلمان عراق علیه 120نفر از مجاهدین که «جمهوری اسلامی ایران خواهان دستگیری و محاکمه» آنان است، «اعلام جرم کرده‌اند» و با «تهیهٴ فهرستی 120نفره از اعضای گروهک تروریستی منافقین، خواهان محاکمه این افراد» هستند (سایت انتخاب-6مرداد1395). 


اما مقاومت ایران همهٴ توطئه‌ها را در هم کوبید و پس از انتقال مجاهدین از زندان لیبرتی به آلبانی وارد دوران جدیدی شد. دورانی که خود را در گردهمایی بزرگ در روز 10تیر امسال نشان داد.


مجموعه رویدادهای یک‌سال گذشته قطب‌بندی سیاسی و اجتماعی بین جنبش مقاومت و استبداد دینی را هر چه بارزتر و برجسته‌تر کرد و راه‌حل مقاومت ایران که متکی بر مردم ایران و رزمندگان آزادی است، خود را هرچه بیشتر در جنبشهای اجتماعی نشان داد. 


در مقابل، سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام، که شورای ملی مقاومت آن را در بیانیه‌های خود «کلید مشترک خامنه‌ای - روحانی» برای باز کردن قفل بحرانهای عمیق نظام توصیف کرده است، گرهی را از کار فروبستهٴ نظام نگشوده و در آستانهٴ دور دوم ریاست روحانی، بحرانها عمیق‌تر و تاج و تخت لرزان رژیم ولایت فقیه به سقوط نزدیکتر شده است.


طی یک‌سال گذشته و در جریان نمایش انتخابات، طشت رسوایی همهٴ باندها و دسته‌بندیهای درون رژیم و در رأس آن ولی‌فقیه نظام، بر زمین افتاد و محصول «حماسه» مهندسی شده خامنه‌ای، شکستی سخت و غیرقابل ترمیم برای ولی‌فقیه بود. این شکست که آثار مهلک آن برای کل نظام روز به روز در مقابل چشمان همگان رونمایی می‌شود، شرایط انقلابی را تعمیق می‌بخشد. 


شکست مفتضحانهٴ خامنه‌ای در شعبده بازی انتخابات، شقه در رأس هرم حاکمیت را عمیق‌تر و به تمامی تار و پود ولایت او سرایت داده است. در این مسیر، باند روحانی، به‌ویژه پس از مرگ رفسنجانی، برای پیشبرد سیاست داخلی و تعامل منطقه‌یی و بین‌المللی خود، به‌خاطر محدود بودن در چارچوب استبداد دینی و ناتوانی و بی‌اعتقادی به رفرم جدی، با بن‌بست روبه‌رو شده است. 


در فضای بحران و شکاف در هرم قدرت، جنبشهای اجتماعی توده‌های مردم به‌ویژه کارگران و زحمتکشان اعتلا پیدا کرد. مردم محروم و به فلاکت کشیده شده ایران که بار فاجعه اقتصادی را به دوش می‌کشند، و بیکاری، فقر، بی‌خانمانی و ناهنجاریهای اجتماعی را روزمره تجربه می‌کنند، به اشکال مختلف، اقدام به مبارزه و اعتراض کردند. سراسر ایران‌زمین عرصه اعتراضات زنان و مردان به پاخاسته‌یی بود که از تخریب محیط‌زیست، از فاجعه بی‌آبی، از ریزگردهای کُشنده، از تخریب جنگلها و از فجایعی چون فروریزی ساختمان پلاسکو در تهران، انفجار در معدن ذغال‌سنگ زمستان آزادشهر گرگان و... به ستوه آمده و در جای جای میهن فریاد اعتراض سردادند. در اغلب این اعتراضات، زنان نقش برجسته‌یی داشتند.


شورای ملی مقاومت، هم چون گذشته، با تمام توان از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشی ناپذیر و مستمر کارگران، معلمان، پرستاران، جوانان، دانشجویان، مردم غارت شده توسط مؤسسات مالی سپاه پاسداران و دیگر نهادهای حکومتی، فعالان محیط‌زیست و حرکتهای حق‌طلبانهٴ ملیتها و مردم به‌پاخاسته در مناطق مختلف میهنمان، که طی یک‌سال گذشته ابعاد وسیعی یافتند، حمایت کرد و برای رساندن صدای این جنبشها به گوش عموم مردم ایران و جهان کوشید. 


در سال گذشته، شرایط منطقه یی و جهانی علیه دخالتهای تروریستی و آشوبگرانهٴ رژیم دچار تحول و چرخشی کیفی شد. خامنه‌ای درصدد برآمد تا برای قدرتنمایی، موشک‌پرانی کند. اما این تدبیر بی‌مایه هم، نه آبی برای ولایت او گرم کرد و نه نانی در تنور سپاه تروریستی قدس پخت.


سیاست مداخله جویی و صدور بحران و تروریسم با مخالفت جدی کشورهای خاورمیانه‌روبه رو شده و بعد از به گل نشستن طرح بمب‌سازی اتمی، تلاشهای دیگر برای بقای نظام ولایت فقیه، یعنی صدور تروریسم و بنیادگرایی، نیز دچار سخت‌ترین چالشهای منطقه‌یی و بین‌المللی شده‌اند. 


مجموعه رویدادها در جبهه حاکمان و در صفوف توده‌ها و نیز اوضاع کلی کشور نشان از آن دارد که جامعه در شرایط انقلابی قرار دارد و غلبه بر تمام فجایعی که محصول حاکمیت استبداد دینی است، با سرنگونی این نظام جهل و جنایت آغاز خواهد شد.


هاشمی طبا، یکی از برگزیدگان شورای نگهبان ولایت فقیه برای رقابت در نمایش انتخابات، از رفتار ویرانگری پرده برداشت که ما بارها بر آن تأکید کرده‌ایم. وی گفت: «کشور ما الآن دچار بیماری سرطان شده است. این سرطان دارد از درون کشور را ویران می‌کند. هیچ کس هم به فکر درمان این سرطان نیست. این سرطان به نظرم بدخیم است... ما در طول این سالها شیرهٴ ایران را مکیده‌ایم؛ نفتش را یک جور، گازش را یک جور و جنگل و آبش را هم یک جور دیگر» (آفتاب نیوز-۶تیر۱۳۹۶). 


شورا در یک‌سال گذشته با روشنگریهای کمیسیونها و سازمانها و شخصیتهای عضو شورا و با انتشار نتیجه بحثهای اجلاس میاندوره‌یی شورا و به‌ویژه از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را به‌طور مستمر به اطلاع عموم رسانده است.


بیانیهٴ حاضر، جمعبندی و فشرده‌یی از ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافته ایران پیوند دارد.


[heading style="h-modern" heading="فصل اول: خروجی نمایش انتخابات، شکست خامنه ای، تعمیق شکاف در هرم قدرت" fonsize="20"]

۱- رویداد 29 اردیبهشت 1396 که حاکمیت به تزویر بر آن نام انتخابات گذاشته، هم‌چون همهٴ این‌گونه نمایشها در نظام ولایت فقیه، نه یک انتخابات آزاد، دموکراتیک، شفاف، رقابتی و با نظارت نهادهای مستقل داخلی و بین‌المللی، بلکه یک شعبده بازی به‌منظور نفی حاکمیت مردم اس.


در رژیم ولایت فقیه، رأی دهندگان مختارند که از میان برگزیدگان شورای نگهبان که همگی باید دارای «ایمان قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه» باشند، یک نفر را انتخاب کنند. شورای نگهبان تحت‌امر ولی‌فقیه بر اساس «قانون اساسی جمهوری اسلامی» و بر اساس نیات باند حاکم و در رأس آن ولی‌فقیه، صلاحیت حتی با سابقه‌ترین پایوران رژیم را تأیید نکرده است. این شورا رفسنجانی و احمدی‌نژاد را رد صلاحیت کرد و به محمد خاتمی حتی اجازه ثبت نام هم نداد. این سه نفر ۲۴سال رئیس‌جمهور خامنه‌ای بودند.


نمایش انتخابات ریاست‌جمهوری در رژیم ولایت فقیه سرپوش یک خودکامگی قرون‌وسطایی و تجسم کامل تبعیض جنسیتی، مذهبی، ملی و قومی است. 


در حالی که خروجی رویداد 29 اردیبهشت یک باخت تمام عیار برای کل نظام به‌طور عام، و برای باند حاکم به سرکردگی ولی‌فقیه به‌طور خاص، بود؛ خامنه‌ای با پذیرش اکراه آمیز روحانی و ادامه دادن به فشار و تهدید منتخب نمایش انتخابات، بحران درون حاکمیت را عمیق‌تر کرده و از نظر توازن قوا بسی ضعیف‌تر و رسواتر از ماقبل انتخابات شده است.


۲- نمایشهای انتخابات ریاست‌جمهوری رژیم از دور هفتم تا دوره دوازدهم با چالشهای گوناگون در درون نظام همراه بوده است. همهٴ کارگزاران اصلی رژیم به شمول ولی‌فقیه در این امر اتفاق‌نظر دارند که آمار شرکت کنندگان در این نمایشها را چند برابر کنند. اما خامنه‌ای، در مواردی، به نسبت آرای کاندیداها، بنا‌به عللی که شورا در زمان خود توضیح داده است، تن داده و در مواردی (مثل دورهٴ نهم و دهم) با تقلبهای کاملاً مشهود در نسبت آرا دست برده و کاندیدای مورد نظر خود (محمود احمدی‌نژاد) را در اتاق تجمیع آرا به کرسی نشانده است. خامنه‌ای برای دورهٴ دوازدهم نمایش انتخابات، شکل خاصی از مهندسی را در پیش گرفت. او فکر می‌کرد که پس از مرگ رفسنجانی و با توجه به نارضایتی از حسن روحانی و پراکندگی و اختلاف بین باند میانی موسوم به اعتدال و باند اصلاح‌طلبان حکومتی (که در اساس زایدهٴ باند میانی هستند)، می‌تواند با شیوه‌های پنهان و علنی ابتدا کاندیدای مورد نظر خود را در درون باند ولایت تثبیت کند و سپس با دخالت نیروهای سپاه و بسیج، ضمن پذیرش نسبت آرا، او را بر کرسی ریاست‌جمهوری نظام بنشاند. اما هنگامی که در توازن قوای درونی رژیم با شکست مواجه شد، در روز شنبه ۳۰ اردیبهشت، درصدد برآمد که با برجسته کردن رقم‌سازی کارگزارانش، و بدون آن که نامی از روحانی ببرد و به او به‌طور مستقیم تبریک بگوید، خود و ولایتش را برنده اصلی شعبده بازی جلوه دهد. 


خامنه‌ای گفت: «با این حضور متراکم و افکندن بیش از چهل میلیون برگة رأی در صندوقها، نصاب تازه‌یی در انتخابات ریاست‌جمهوری پدید آمد... پیروز انتخابات، شما مردم ایرانید و نظام جمهوری اسلامی است که به‌رغم توطئه و تلاش دشمنان، توانسته است اعتماد این ملت بزرگ را به‌طور فزاینده جلب کند».


۳- ادعای پیروزی از سوی خامنه‌ای، با سوار شدن روی اتفاق‌نظر درونی نظام در چند برابر کردن آمار و بلوف ۴۱میلیونی و ۷۳درصدی، واقعیت شکست و شقه عمیق رژیم را نمی‌پوشاند، بلکه رسوایی دیگری را در تاریخچه رقم سازیهای متناقض خودکامگی آخوندی- پاسداری به ثبت می‌دهد. خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران به‌نقل از وزارت کشور دولت روحانی در ساعت ۱۶ و 43دقیقه بعد ازظهر روز ۲۹ اردیبهشت خبر داد که تا این لحظه (یعنی ظرف ۸ساعت) 20میلیون نفر در انتخابات شرکت کرده‌اند. آنها از این ساعت تا پایان رأی‌گیری که در بسیاری از مناطق فقط دو ساعت (تا ساعت ۱۸) و در سایر مناطق ۴ساعت (تا ساعت ۲۰) و در مواردی استثنایی تا ساعت ۲۴ طول کشید، این رقم گزافه را بیش از دو برابر (41میلیون) کردند. 


آخوند حسن روحانی به این دروغ هم اکتفا نکرد و مدعی شد که 4میلیون نفر بعد از نیمه‌شب به حوزه‌های رأی‌گیری مراجعه کرده، اما نتوانسته‌اند رأی بدهند. 


آخوند موحدی کرمانی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، هم در پاسخ به کسانی که رقم ۱۶میلیونی آرا را به زیر سؤال می‌بردند، گفت رئیسی ۱۶ میلیون رأی حلال! داشت، یعنی که 16 میلیون ایرانی به یک قاتل بدنام، رأی داده‌اند! 


وزارت کشور رژیم چند روز قبل از انتخابات تعداد واجدان شرایط رأی در خارج از کشور را 2میلیون و 500هزار نفر و بعد از انتخابات شمار شرکت کنندگان را 168هزار و 430تن (حدود 6 و نیم درصد) اعلام کرد. کدام را باید باور کرد؟! مشارکت۶و نیم درصدی در خارج را؛ که جمعیت محاسبه شده آن انبوه مزدوران اعزامی به عراق و سوریه با نزدیک به33هزار رأی، یعنی یک پنجم کل آرای خارج کشور) و سایر نقاط را هم شامل می‌شود؟ یا ادعای مشارکت بیش از یازده برابر آن در داخل را که اکثریت عظیم جمعیت، دیکتاتوری و فساد و چپاول رژیم را با گوشت و پوست خود حس می‌کنند؟! 


بادکنک این تبلیغات و صحنه سازیهای تلویزیون رژیم درباره مشارکت وسیع مردم، با انتشار کلیپهایی از شرکت کنندگان بر روی شبکه‌های اجتماعی ترکید. در یکی از این کلیپها اهالی یک روستا در بیرجند می‌گویند در روستای آنها 7 خانوار و کمتر از 30نفر سکونت دارند اما دولت 399 رأی به حساب این روستا گذاشته است. در کلیپ دیگری حدود 10 جوان دانشجو در کنار در بستهٴ یک حوزه اعتراض می‌کنند که ما از صبح به اینجا آمده‌ایم و ساعتها ما را در بیرون حوزه نگه‌داشته‌اند. اما با 20 - 30 اتوبوس از محلهای مختلف افرادی را به اینجا آورده‌اند تا رأی بدهند. یکی از این جوانان می‌گوید به خدا من نمی‌خواهم به کسی رأی بدهم، فقط می‌خواهم شناسنامه‌ام مهر بخورد و بتوانم مدرک تحصیلیم را بگیرم! 


ارزیابی تخمینی ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران از گزارشهای شهود عینی در هزاران حوزه رأی‌گیری در شهرهای مختلف کشور، مشارکت کمتری نسبت به انتخابات دوره قبلی و دست‌کم یک ضریب چهار برابری را در رقم سازیهای رژیم نشان می‌دهد.


۴- هدف خامنه‌ای از کاندیدا کردن آخوند ابراهیم رئیسی یکی از اعضای هیأت مرگ در قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، یکپایه کردن ولایتش بود و او را گزینه منحصربه‌فردی بعد از شکست ریل گذاری دوران احمدی‌نژاد در گرداب بحرانهای درونی و بیرونی نظام تشخیص داده بود. از همین رو پس از مرگ طبسی، ابراهیم رئیسی را به تولیت استان قدس رضوی، که از بالاترین کرسیها در سلسله مراتب آخوندی و اقتصادی رژیم است، گماشت. در قدم بعد، احمدی‌نژاد را که در شهریور سال 1395 به‌منظور کسب اجازه برای کاندیدا شدن به دیدار او رفته بود، از سر راه برداشت و با این بهانه که انتخابات نباید «دو قطبی» شود با کاندیداتوری او مخالفت کرد. این دیدار برای مدتی پنهان ماند و باند احمدی‌نژاد تحت این عنوان که «آقا» صرفاً توصیه کرده و چرا در «بلندگو» نگفته، به تلاشهای انتخاباتی احمدی‌نژاد ادامه دادند. سرانجام خامنه‌ای که از خیره سری گماشته نافرمان خود به تنگ آمده بود طی سخنانی در 5مهر1395 گفت: «یک نفری، یک آقایی، آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور، به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما شما شرکت کنید... با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضر است به‌حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. حالا این مایه اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو!» 


یک روز بعد، احمدی‌نژاد طی نامه یی به خامنه‌ای با قید «در این دوره» نوشت: «حضرت عالی توصیه فرمودید که در این دوره مصلحت نیست بنده در انتخابات شرکت نمایم و اینجانب نیز تبعیت خود را اعلام نمودم».


با این حال وقتی در عمل انتخابات دو قطبی شد، احمدی‌نژاد یک بار دیگر نافرمانی کرد و برای کاندیدا شدن همراه با بقایی و مشایی در روز چهارشنبه 23 فروردین در وزارت کشور حاضر شد و ثبت نام کرد. او بالاخره یک بار حرف راست زد و گفت توصیهٴ آقا برای این بود که انتخابات قطبی نشود. اکنون که چنین شده من هم می‌توانم وارد شوم. سرانجام شورای نگهبان صلاحیت او و بقایی را تأیید نکرد و احمدی‌نژاد اعلام کرد که از هیچ‌یک از کاندیداها حمایت نخواهد کرد. اگر حرف احمدی‌نژاد دروغ نباشد، او در روز انتخابات رأی سفید (باطله) داده است. با این حال خامنه‌ای او را هم‌چنان برای حفظ تعادل درونی رژیم در مجمع تشخیص مصلحت نظام نگه‌داشته است.


خامنه‌ای در سال ۱۳۸۴ با تکیه بر امدادهای غیبی جنگ در عراق و خلع‌سلاح ارتش آزادیبخش ملی ایران، در موقعیتی بود که توانست رفسنجانی را در نمایش انتخابات در زیر پای احمدی‌نژاد له کند. اما اکنون با شکسته شدن اتوریته‌اش در زیرگامهای قیام آفرینان سالهای۱۳۸۸ و۱۳۸۹ و در اثر جام‌زهرهای بعدی، برای کاندیدا کردن رئیسی ناگزیر از رد صلاحیت و جراحی احمدی‌نژاد شد. بعد از انتخابات هم، از طریق دستگاه قضایی تحت‌امر خود، احمدی‌نژاد و معاونش بقایی را به پرونده‌سازی و دستگیری تهدید کرد. بقایی دستگیر شد و بعد از اعتصاب‌غذای خودش و پیگیری احمدی‌نژاد آزاد شد. وی بعد از بیرون آمدن از زندان، به‌شدت به آخوند اژه‌ای، معاون اول و سخنگوی قوه قضاییه حمله کرد و به‌عنوان معاون رئیس‌جمهور سابق گفت، اژه‌ای وقتی در دولت احمدی‌نژاد وزیر اطلاعات بود دروغ می‌گفت و حالا هم دروغ می‌گوید. بقایی عاقبت کار رقیبان حکومتی را «سرنگونی» دانست. 


دستگیری بقایی هم‌چنان که دستگیری و سپس آزاد کردن حسین فریدون، برادر روحانی و همکار رسمی رئیس‌جمهور رژیم توسط آخوند صادق لاریجانی، که قطعاً به دستور خامنه‌ای صورت گرفته بخشی از عوارض شقه و تنش در رأس حاکمیت و درعین حال نشان‌دهنده وضعیت ولی‌فقیه است که برای کنترل اوضاع نیازمند به کارگیری فضاحت‌بار دستگاه قضایی تحت‌امر خود است. بعد از این دستگیریها رسانه‌های حکومتی نوشتند که اگر صادق لاریجانی این قدر قانونگرا شده است، چرا برادر خودش فاضل لاریجانی که سند تبانی و رشوه دادن او را احمدی‌نژاد در موضع رئیس‌جمهور به مجلس رژیم برد، دستگیر نمی‌کند؟!


۵- خامنه‌ای برای تحقق نقشه‌اش جهت «تعیین کاندیدای واحد»، تلاش کرد باند حاکم موسوم به اصول‌گرا را با ایجاد «جبهه مردمی نیروهای اسلامی (جمنا) »، سرجمع کند. عصر روز چهارشنبه 11اسفند، مرضیه وحید دستجردی در نقش سخنگوی جمنا، هیأت‌رئیسه این نهاد باند حاکم را به قرار زیر معرفی کرد: «محمد حسن رحیمیان به‌عنوان رئیس، حداد عادل و چمران به‌عنوان نواب رئیس، مهدی محمدی و سید محمد حسینی به‌عنوان منشی، دستجردی به‌عنوان سخنگو، لطف‌الله فروزنده به‌عنوان دبیر و ذوالقدر به‌عنوان رئیس ستاد».


احمدی‌نژاد تا به آخر از جمنا حمایت نکرد. باند «پایداری» به سرکردگی سعید جلیلی ابتدا از حمایت جمنا خودداری کرد ولی سرانجام با فشار بیت خامنه‌ای به جمنا پیوست. باند ورشکستهٴ مؤتلفه که برخی از آنان به‌طور علنی یا پنهانی از روحانی حمایت می‌کردند، در ابتدا یک کاندیدای مستقل معرفی کرد و فقط در روزهای آخر برخلاف خواست کاندیدایی که معرفی کرده بود (میرسلیم) از کاندیدای جمنا پشتیبانی کرد. 


سرانجام پس از یک سلسله کشمکشها، جمنا رئیسی و قالیباف را کاندیداهای خود معرفی کرد و از همان ابتدا گفته می‌شد که قالیباف معاون رئیسی در ریاست‌جمهوری خواهد شد. همزمان توپخانهٴ ولی‌فقیه شروع به کار کرد و ضمن آتشباری به سوی روحانی تبلیغات گسترده‌یی برای رئیسی به راه انداخت.


۶- در بسیج خامنه‌ای برای تبدیل رئیسی به کاندیدای جناح غالب و سپاه پاسداران، مراکز قدرت و بخشی بزرگی از پایوران و سرکردگان نظام ولایت فقیه در رسانه‌ها و محافل حکومتی به حمایت علنی از او پرداختند. اکثریت اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اکثریت مجلس خبرگان، امام جمعه‌ها و نمایندگان ولی‌فقیه در استانهای مختلف مانند احمد علم الهدی، امام جمعهٴ مشهد و نماینده ولی‌فقیه در استان خراسان رضوی، غیاث الدین طاها محمدی، امام جمعه و نماینده ولی‌فقیه در همدان، سید محمد شاهچراغی، امام جمعه و نماینده ولی‌فقیه در سمنان، محمدتقی مصباح یزدی، رهبر فکری دلواپسان، مرتضی آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و نظایر آنها بسیج شدند. 


علاوه بر جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) که به همین منظور ساخته شد... ، دو تشکل اصلی آخوندهای حکومتی، یعنی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز، تشکلهای سیاسی اصلی موسوم به اصول‌گرا یعنی جبهه پیروان خط امام و رهبری، حزب مؤتلفه اسلامی، انصار حزب‌الله، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه اسلامی مدیران ایران، جبهه پایداری انقلاب اسلامی، جامعه اسلامی دانشجویان، حزب زنان جمهوری اسلامی، حزب اسلامی رفاه کارگران، جبهه ایستادگی ایران اسلامی، حزب وفاق ملی و پیشرفت اسلامی، حزب عدالت طلبان ایران اسلامی، کانون دانشگاهیان ایران اسلامی، مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم و حتی خبرگزاری سپاه پاسداران (خبرگزاری فارس) و خبرگزاری نیروی قدس (خبرگزاری تسنیم) و زنجیره‌یی از روزنامه‌ها و رسانه‌های آنها هم وارد میدان شدند.


بسیج خامنه‌ای هم‌چنین کاندیداهای سابق ریاست‌جمهوری و نمایندگان خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی یا رؤسای نهادهایی کلیدی و سرکردگان پاسداران مانند محسن رضایی، فرمانده کل سابق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، سعید جلیلی، دبیر سابق و نماینده فعلی ولی‌فقیه در شورای عالی امنیت ملی و عضو شورای راهبردی روابط خارجی، فریدون عباسی دوانی، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی، علیرضا مرندی، وزیر بهداشت دولتهای دوم میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی، منوچهر متکی، وزیر خارجه پیشین، محمدرضا باهنر، علی دوریش پور مدیرعامل برج میلاد، و خیل تیغ کشها و مداحان و سرکردگان چماقداران و لباس شخصیهای خامنه‌ای نظیر، حمید رسایی، مسعود ده نمکی، نادر طالب زاده، محمود کریمی مداح، منصور ارضی مداح، پاسدار حسن عباسی و پاسدار سعید قاسمی را شامل می‌شد.


۷- شخص خامنه‌ای در عمل در رأس باند حاکم قرار گرفت و در صحبتهای خود، یک خط در میان، ضمن حمله و طعنه به روحانی، آدرس کاندیدای خود را مشخص می‌کرد. او در سخنرانی خود در اول فروردین ۱۳۹۶ در مشهد ـ که رئیسی به‌عنوان تولیت آستان قدس و علم‌الهدی به‌عنوان امام جمعه و نماینده ولی‌فقیه، آن جا را ملک طلق خود می‌دانند ـ در جانبداری از دعاوی عوامفریبانهٴ رئیسی حول مسائل معیشتی و در انتقاد از کارنامه مسئولان [بخوانید دولت روحانی] گفت: «هر جا مدیریتهای ضعیف، بی‌حال، نا امید، غیر انقلابی، بی‌تحرک داشتیم، کارها یا متوقف مانده است یا انحراف پیدا کرده است. آن چه امروز برای ما مشهود است و مقابل چشممان می‌بینیم، می‌بینیم خلأهای اقتصادی ما خلأهای بزرگی است. یکیش مسأله بیکاری است، بیکاری به‌خصوص بیکاری جوانان... مسأله معیشت طبقات ضعیف، مردم از لحاظ معیشت دچار مشکلند. مسأله بیکاری هست. مسأله سختی معیشت هست... رشد اقتصادی مثبت نشان می‌دهد، اما رشد سرمایه‌گذاری منفی است، که این یکی از عیوب اساسی و بزرگ است...» 


خامنه‌ای که با تکیه به وعده‌های سرکردگان سپاه پاسداران نسبت به موفقیت مهندسی چند لایة نمایش انتخابات برای بیرون آوردن رئیسی از صندوقها مطمئن بود، در اعتراف بی‌سابقه‌یی به دخالتهای خودش در انتخابات، گفت: «در امر انتخابات مُرّ قانون باید عمل بشود، نتیجه انتخابات ملت هر چه شد این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخاباتها دخالت نمی‌کنم، هیچوقت به مردم نگفتم و نمی‌گویم این کس رو انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. یک جا بنده فقط دخالت می‌کنم و آن آنجایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بایستند و مزاحمت در مقابل مردم [ایجاد کنند] ، رأی مردم را بشکنند. هر کس بخواهد با نتیجه آرأی ملت دربیفتد بنده در مقابلش می‌ایستم. در سالهای گذشته هم همینجور بوده، در سال 76 در سال 84، در سال88، در سال 92. بعضی مقابل چشم مردم بوده، مردم مطلع شدند، بعضی را هم مردم مطلع نشدند، اما این حقیر خوب در جریان قرار گرفتم. در همه این سالهایی که شمردم کسانی بودند که می‌خواستند در مقابل انتخابات بایستند... این آنجایی است که من در امر انتخابات دخالت می‌کنم و می‌ایستیم در مقابل مخالفان و معارضین انتخابات. اما در بقیه امور دیگر نه. باید مُرّ قانون عمل بشود. مردم تشخیص بدهند و حرکت بکنند و من پیش‌بینی‌ام این است که به توفیق الهی انتخابات ما انتخابات پر شوری خواهد بود». 


یک ماه بعد، خامنه‌ای در دیداری با سرکردگان ارتش، با اشاره تلویحی به ناکامی روحانی در برجام، گفت: «برای یک کشور بدترین موقعیت این است که مسئولان کشور با اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند. اگر ترسیدند، در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و تعرض او باز کرده‌اند. تحت تأثیر تشر و اخم قدرتمندان قرار گرفتن اول بدبختی است» (تلویزیون رژیم ۳۰فروردین ۱۳۹۶).


در ۱۷ اردیبهشت، سایت خامنه‌ای اظهارات وی در دیداری با معلمان و فرهنگیان را منتشر کرد که در آن با تأکید بسیار زیاد بر اهمیت انتخابات و با نیش و طعنه و کنایه به «رئیس جمهور» های رژیم و خودستایی مشمئزکننده از خودش، موضوع سند ۲۰۳۰ یونسکو را علم کرد و بر سر آن روحانی را به‌خاطر امضای آن شلاق کش کرد و گفت: «یک مسأله دیگر هم من اینجا عرض بکنم: این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانه‌اش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود... این‌که ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بی‌سر و صدا اجرایی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم کرده‌ایم به دستگاههای مسئول، بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله‌مند هستم؛ آنها باید مراقبت می‌کردند، نباید اجازه می‌دادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلو آن را بگیریم و ما وارد قضیه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوب و ویرانگر فاسد غربی بتواند در اینجا این جور اعمال نفوذ کند. البتّه متأسفانه اعمال نفوذ دارند می‌کنند و از طرق مختلف وارد می‌شوند اما این‌که این جور به‌طور رسمی سند به ما بدهند که تا پانزده سال دیگر باید شما این جوری بکنید، این جوری بکنید، ما هم بگوییم بله، معنی ندارد این کار». 


با پیش کشیدن سند 2030 یونسکو، باند خامنه‌ای جنجال شیادانه‌یی را با دعاوی دین‌پناهانه در حمله به روحانی و به نفع آخوند رئیسی به‌خصوص در حوزه‌ها و روستاها به راه انداخت. با این حال، بسیاری از کسانی که خامنه‌ای انتظار داشت به‌طور رسمی از کاندیداتوری رئیسی حمایت کنند در قم و در سایر شهرها یا سکوت کردند یا به‌طور علنی از رئیسی فاصله گرفتند. برخی نیز هم‌چون ناطق نوری که در دفتر خامنه‌ای پست و مقامی داشت، مشمول لقب «خواص بی‌بصیرت» شدند و یا تمام قد به جبهه روحانی پیوستند. ناطق نوری از مقامی هم که در دفتر خامنه‌ای داشت استعفا کرد.


۸- شورای نگهبان با قلع و قمع ثبت نام کنندگان، از بین 1636 داوطلب، صلاحیت 6تن را تأیید کرد. در این مرحله از مهندسی انتخابات که کاملاً در اختیار ولی‌فقیه بود، در عمل یک «دو قطبی» 3 به 3 به وجود آمد. از آن به بعد، مناظره‌های رادیو تلویزیونی به مسأله اصلی تبدیل شد. در ابتدا مسئولان صدا و سیما با چراغ سبز خامنه‌ای تصمیم بر این گرفتند که مناظره‌ها قبلاً ضبط شود و به‌طور مستقیم پوشش پیدا نکند. اما این تصمیم با واکنش کاندیداها و بسیاری از کارگزاران حکومت روبه‌رو شد و سرانجام مسئولان صدا و سیمای تحت‌امر خامنه‌ای عقب‌نشینی کردند و مصاحبه‌ها به‌طور مستقیم پخش شدند.


مناظرهٴ اول که در روز جمعه 8 اردیبهشت برگزار شد، بر مسائل اقتصادی و فساد متمرکز بود. در مناظره دوم که در روز جمعه ۱۵ اردیبهشت برگزار شد، در یک هماهنگی کامل و همکاری مشترک قالیباف و رئیسی، روحانی به‌شدت شلاق کش شد. در این مناظره، تلویزیون ایادی خامنه‌ای از همه شگردها برای مفتضح کردن روحانی استفاده کرد و فردای آن روز در کیهان تحت کنترل خامنه‌ای و سایر رسانه‌های باند حاکم و پس از آن در متینگ رئیسی از دوران پسا روحانی حرف زده شد. 


پس از مناظره دوم و قبل از مناظره سوم، خامنه‌ای در یک سخنرانی در روز 20 اردیبهشت، در حالی که صفی از سرکردگان اصلی سپاه نظیر جعفری و قاسم سلیمانی پشت سر و کنار او ایستاده بودند، به شدیدترین وجه به روحانی حمله کرد و گفت سیلی خواهد خورد. خامنه‌ای آشکارا می‌خواست روحانی را که روز 18 اردیبهشت مسأله «38سال اعدام و زندان» را مطرح کرده بود، وادار به جا زدن در مناظره سوم کند. سخنرانی خامنه‌ای به‌طور کامل انتخاباتی بود. او با پیش کشیدن مسأله امنیت در حقیقت خطر قیام و جنبشهای اجتماعی را به روحانی گوشزد کرد که نباید روی «گسلها» کار شود.


خامنه‌ای گفت: «نکته سومی که باید خیلی در برنامه‌ها و اظهارات و وعده‌های نامزدهای محترم مورد توجه قرار بگیرد، همین امنیت ملّی است، همین آرامش ملّی است. سعی کنند گسلهای اعتقادی یا جغرافیایی یا زبانی یا قومی را تحریک نکنند؛ مراقب باشند! سالهای متمادی است دشمنان ما دارند کار می‌کنند روی این گسلها. دشمنان جمهوری اسلامی روی کردستان کار کردند مردم کرد مؤمن ما با مشت به دهان اینها کوبیدند. اینها بر روی مردم متعصّب و غیور آذربایجان آمدند کار کردند، سرمایه‌گذاری کردند [اما] مردم غیور آذربایجان مثل صاحبان انقلاب، سر بلند کردند و تو روی آنها ایستادند و آنها را مردود کردند؛ همین جور با مردم عرب خوزستان، با مردم بلوچستان، با مردم ترکمن. دارند کار می‌کنند، سرمایه‌گذاری می‌کنند، پول می‌دهند، مزدور می‌گیرند، حرف درست می‌کنند، برای این‌که بتوانند این گسلها را فعال کنند؛ اما اقوام ایرانی با همه قدرت، با همه صمیمیت، با همه اخلاص، با همه ایمان ایستاده‌اند. مراقب باشند نامزدهای ریاست‌جمهوری به‌خاطر خطای در تشخیص، کاری را که دشمن نیمه کاره انجام داده و نتوانسته پیش ببرد، به نفع دشمن تعقیب نکنند و این گسلها را تحریک نکنند.


مسأله امنیت و آرامش برای این کشور بسیار مهم است. باید در انتخابات، مسئولان امنیت، مسئولان آرامش، از قوه قضاییه، از نیروی انتظامی، از وزارت کشور و بقیه و بقیه، باید همه مراقبت بکنند که امنیت را حفظ بکنند. اگر کسی علیه امنیت این کشور بخواهد قیام بکند، قطعاً با عکس‌العمل و واکنش سخت مواجه خواهد شد؛ این را بدانند... این را بدانند که امنیت برای این کشور خیلی مهم است، مردم به امنیت اهمیت می‌دهند، این حقیر هم به تبع مردم، به امنیت این کشور اهمیت می‌دهم؛ در انتخابات باید امنیت به‌صورت کامل محفوظ بماند؛ و هر کسی که از این راه تخطّی بکند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد».


۹- در مناظره‌ها، باندهای رقیب و شریک در هرم قدرت و ثروت چنان علیه یکدیگر دست به افشاگری زدند که دود آن بیش از همه به چشمان ولی‌فقیه رفت و البته با نوری که در اثر این افشاگریها به اسرار حاکمیت تابیده شد، مردم بیش از هر زمان دیگر با حاکمیت ولایت فقیه آشنا شدند. مسأله مهم این بود که «خودیها» رو در روی هم قرار گرفته بودند و بر هم تیغ می‌کشیدند. ماحصل مناظره‌ها و گردهماییهای سه هفته آخر، وارد شدن ضربات جبران‌ناپذیر به موقعیت و اتوریته عمود خیمه نظام و تمامی شرکای در قدرت بودند. نیروهای وفادار حکومت و ذوب شدگان در ولایت به چشم خود می‌دیدند و به گوش خود می‌شنیدند که چگونه خودیها پرده از فساد و چپاول بر می‌دارند.


مردم نیز در ابعاد میلیونی شاهد و ناظر این افشاگریها بودند و در ابعاد کلان به عمق و وسعت فساد در حاکمیت استبداد مذهبی پی می‌بردند.


پاسدار قالیباف، که سابقه کشتار دانشجویان را در پرونده خود دارد و در نقش یکی از سرکردگان نیروی انتظامی به ولایت خامنه‌ای کمکهای شایانی کرده است، دو قطبی واقعاً موجود در کشور را چنین تشریح می‌کرد که ۹۶درصد جامعه به حاشیه رانده شده‌اند و چهار درصد باقیمانده «زالو وار خون این ۹۶درصد را می‌مکند».


این افشاگریهای بی‌سابقه در تلویزیون حکومتی، به‌ویژه در مناظرهٴ سوم، مهندسی انتخاباتی خامنه‌ای را دچار مشکل کرد. روحانی قبل از مناظره سوم در واکنش به حملات باند رقیب و کارهای سپاه و بسیج به نفع رئیسی در کشمکشهای انتخاباتی، در روز دوشنبه ۱۸ اردیبهشت در سخنانی بی‌پیشینه در همدان، موضوع اعدام و زندان در 38سال حاکمیت آخوندی را مطرح کرد و بدین ترتیب بنیادهای ولایت خامنه‌ای را زیر سؤال برد. روحانی با شیادی از تنفر و انزجار مردم استفاده کرد و با طرح برخی از مسائلی که مخالفان نظام سالهاست مطرح می‌کنند، اقدام به چند فقره کلاهبرداری کرد تا بتواند نیروی خاکستری را از جبهه گسترده تحریم به سمت خود متمایل کند. او در مناظره سوم به‌شدت به رئیسی تاخت و از او خواست که از «بازی با امام رضا لااقل دست بردارد» و گفت که «دل علما [بخوانید آقای منتظری] از شما خون است». 


سخن گفتن از ۳۸سال اعدام و زندان یا چپاول ۹۶درصد مردم توسط اقلیت ۴درصدی حاکم و فاش گویی در مورد کلان دزدیهای حکومتی، در عمل سبب آن شد که خواسته‌ها و مطالبات مبرم مردم و واقعیت فساد و جنایت در ولایت قتل‌عام، بیش از هر زمان تا دور افتاده‌ترین نقاط کشور رسوخ کند و البته توازن قوا به زیان آخوند جلادی که ولی‌فقیه از او حمایت می‌کرد، تغییر کند.


سایت وابسته به دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام برایند این مناظره‌ها را در تیتر «خلاصه سخنان کاندیداهای ریاست جمهوری؛ اوضاع کشور ”خراب بود“ ؛ ”خراب است“ و ”خراب خواهد“ شد!»، خلاصه کرد و چنین نوشت: «منتقدان دولت کنونی، چهار سال گذشته و تداوم دولت در چهار سال آینده را سیاه می‌دانند. موافقان دولت هم هشت سال پیش و چهار سال آینده‌یی که خودشان نباشند را سیاه می‌دانند. منتقدان دولت برای جلوگیری از سیاهیها در آینده وعده می‌دهند و موافقان دولت کنونی برای جلوگیری از تکرار سیاهیها توجیه می‌کنند و مردم را می‌ترسانند!“ (تابناک۱۳اردیبهشت۱۳۹۶).


۱۰- در هفته آخر که نشانه‌هایی از تنشهای خیابانی در کشمکشهای دو قطبی ظاهر شده بود، کابوس «فتنه» مثل خوره به جان ولی‌فقیه افتاد و خامنه‌ای شبح تکرار خیزشها را بر سپهر ولایتش مشاهده کرد. او می‌خواست با محدود کردن رقابت میان دو باند اصلی، از جامعه تنها برای گرم کردن شعبده بازی استفاده ابزاری کند. اما با وجود بحران عمیق و همه‌جانبه در کشور، درهم شکسته شدن اتوریته‌اش در قیامهای سال 1388 و پایان سال 1389 و عقب‌نشینی ذلیلانه‌اش در پروژه هسته‌یی که با واژه «نرمش قهرمانانه» آن را بزک کرده بود، به واقعیت بشکه باروتی که دیگر نه در زیر پوست جامعه که در هر کوی و برزن خودنمایی می‌کرد و قطب‌بندی اصلی جامعه که در یک طرف آن حاکمیت با همه دسته‌بندیها و باندهای درونیش به مدد پاسداران و بسیجیان و با ابزار درفش و تازیانه قرار گرفته و در طرف دیگر اکثریت مردم با خواسته‌های خود جبهه‌بندی کرده‌اند، تصمیم گرفت که از تحمیل مهندسی شده رئیسی به باند میانه نظام دست بردارد. 


ضربه کاری را خامنه‌ای زمانی دریافت کردکه پس از «اعلام حمایت رسمی جامعه مدرسین» قم از آخوند جنایتکار رئیسی، بزرگ عمامه‌داران قم و اکثریت این جریان با ذکر اسم خود آن را تکذیب و اعلام کردند که آن را «دقیق و قرین با واقع» نمی‌دانند و آن را «بد اخلاقی انتخاباتی» توصیف کردند. به این ترتیب کسانی که حتی در گذشته همراه و حامی خامنه‌ای بودند حاضر نشدند از رئیسی جنایتکار حمایت کنند.


باند حاکم و در رأس آن ولی‌فقیه بیهوده کوشیدند تا ناتواناییها و شکستهای روحانی را که اظهر من الشمس بود به رخ جامعه بکشند، اما ابتکار ابلهانه‌شان در معرفی یک قاتل بی‌دنده و ترمز هر چند به گرم کردن تنور انتخابات کمک کرد، آتش تنوری را که قرار بود نانی برای ولایت تهیه کند، چنان شعله‌ور ساخت که تیرک خیمه نظام را نیم سوز کرد. خامنه‌ای از ابتدا باید می‌فهمید که قادر به حذف نماینده باند میانی نیست و هر کسی را در مقابل او قرار دهد به‌خاطر تنفر از ولایت ننگین او، بازنده خواهد بود و همین نتیجه در روز جمعه 29 اردیبهشت حاصل شد. اشتباه بزرگی خواهد بود هرگاه این شکست را به‌عنوان پیروزی باند میانی و شخص روحانی به ثبت داد.


آن دسته از فرصت‌طلبان، سازشکاران و مماشاتگران که با طرح «رأی سلبی»، تهدید بی‌محتوای درگیری نظامی و... درصدند تا شیادانه همه نیاز جامعه به تحول را در سبد روحانی و باند میانی جاسازی کنند، در عمل مدد رسان ولایت خامنه‌ای برای جبران باخت کمرشکن او هستند.

لطفا به اشتراک بگذارید: