This browser does not support the video element.

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، قسمت2

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان


 

گرامیداشت پنجاه و دومین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران - اور سور اواز – 18 شهریور 1396


اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان ابراهیم مازندرانی


سلام عرض میکنم، عجب روزی این روز من فکر میکردم ما درعرض یک هفته سه تا عید داریم، الان فهمیدم که چهارمین عید هم داشتیم، این اعیادمان را اول برای آقای رجوی شیر همیشه بیدار و خانم مریم رجوی رئیس جمهور شورای ملی مقاومت تبریک عرض میکنم این اعیاد بزرگ را به تمام خلق قهرمان ایران که الان در زنجیرند تبریک میگویم و نوید میدهم که امیدوارم روزهای سختی به پایان برسد، همانطوری که در عرض همین یک سال گذشته ما شاهدش هستیم، روز به روز روشنائی را بیشتر احساس میکنیم، این راهی که انتخاب کرده مجاهدین خلق راه خداست، راه آزادی مردم است، بنیانگذاران گفتند، گفتم ما بنیان سازمان را میگذاریم که هر طوفانی بیاید سیل بیاید از جایش تکان نمیخورد ، در عرض ببینید 52 سال گذشته از این سازمان چه طوفانهایی آمده یکی از این طوفانها طوفان اپورتونیستی چپ نما بود، هر سازمانی بود صاف شده بود رفته بود، ولی هیهات به برکت رهبری ببینید چکار کرد میخواهم اینجا یک پرانتز باز کنم، افتخارات خودم را به آنکه از خداوند متعال آنقدر سپاسگزارم که بیش از 52 سال است زیر چتر این رهبری زیر چتر مجاهدین خلق دارم نفس میکشم، همه چیزم را مدیون اینها هستم. ببینید به خداوندی خدا، شرفم را هر چه دار و ندارم را من مدیون این مجاهدین هستم، میخواهم توی پرانتز بگویم چگونه با اینها آشنا شدم، ببینید تا سال 1342، نهضت آزادی در ایران فعالیت داشت، من آن موقع خیلی جوان بودم، هوادار اینها بودم، هواداریم از سال 38 شروع شده بود، سال 38 ، 1338 طالقانی آمده بود تبریز، آمد خانه ما سه روز سخنرانی کرد، من تا آن روز از هیچ آخوندی یک همچون سخنرانی نشنیده بودم در فرصت کوتاهی پرسیدم آقا شما چه جوری است تهران کجائی فلان، خندید و گفت چطور مگر گفتم هیچی میخواستم آشنا بشوم، گفت تهران میآئی گفتم بعضی وقتها چرا، گفت مسجد هدایت را میشناسی گفت خیابان استانبول مسجد هدایت بپرس بیا پیش من ، من از آنجا با اینها آشنا شدم ، آشنا شدم یک مقداری کار میکردیم نه به آن صورت مداوم، سال 42 من منتقل شدم تهران آن موقع اینها زندان بودند میرفتم به ملاقاتشان، یک روز رفته بودم ملاقات، مهندس بازرگان گفت فلانی ببین مبارزه یک علم است، ما این علم را نداریم و به خاطر همان است که کاری انجام ندادیم و الان پشت این میلههاییم، حالا واقعاً آن موقع اینهائی که رفتند زندان فکر میکردیم که لااقل سی سال مبارزه عقب افتاده است، مأیوس شدیم، چند روز بعد از آن بود نیمدانم یک هفته، دو هفته رفته بودم دوباره ملاقات یکی از آنها که الان مرحوم شده به من گفت که موقع خداحافظی به من گفت که فلانی دوستهایت را بیرون میبینی؟ گفتم منظورت کدامهاست؟ گفت محمد حنیف را میگویم، سعید محسن را میگویم، خدا شاهد است تا آن روز من با آنها از نزدیک به آن صورت آشنائی نداشتم مخصوصاً با سعید هیچ آشنائی نداشتم، گفتم میدانی آدرسی چیزی داری به من بدهی، گفت تا آنجائی که من میدانم سعید محسن در وزارت کشور استخدام شده ولی حنیف را نمیدانم. من رفتم، فرداصبح اول وقت رفتم وزارت کشور آن موقع وزارت کشور در گلوبندک بود پشت ساختمان رادیو، وزارت کشور بود، رفتم تو همینجور صاف رفتم تو دیدم یک اطاقی باز است درش ، نگاه کردم دیدم دو تا جوان نشستهاند آنجا برگشتند من را نگاه کردند دیدم یکی خندهای کرد لبخند زد برگشت گفت با کی کار داری گفتم با سعید محسن، خندید و آمد بیرون، گفت چکار داری؟ گفتم والله زندان آدرس شما را دادند گفتم بیایم ببینم باهم میتوانیم کار کنیم و اینها گفت چرا ، آدرسم را گرفت و گفت میآیم. فردا شد یا پس فردا سعید محسن آمد پیش من ، اولین ملاقات من با مجاهدین خلق از آنجا شروع شد، اولین افتخار من سعادت در زندگیم از آنجا شروع شد آمد یکی دو ساعت با من صحبت کرد و به مبارزات گذشته اشاره کرد گفت آنها را باید گذاشت کنار مبارزه همانی که مهندس بازرگان گفته بود ما نداریم این همان را اشاره کرد گفت مبارزات قبلی دور یک دایره قدم زدن بود، مبارزه باید حرفهای باشد، که بعد از حدود یک هفته حنیف آمد، حنیف با آن حنیف هم یک مقدار صحبت کردیم و اینها از آنجا شروع شد، عجب سعادتی داشتم من ولی یک چیزی را میخواهم بهتان بگویم که به خداوندی خدا راست میگویم من آن موقع با تمام وجودم به اینها ایمان داشتم ولی باور نمیکردم که به آن زودی ، مجاهدین خلق به اینجا برسند، آن ضرباتی که مجاهدین خلق خوردند فکر میکنم آنهایی که در این جریان دست داشته باشند میفهمند خوب میفهمند که این از بین میرفتند، ولی وایستادند همان که گفتند آجرهائی میچینیم که اصلاً از بین نمیرود من آنها را با این سن و سالم همه را لمس کردم، البته دوران آنها کوتاه بود، متأسفانه کوتاه بود، ولی بعد از آنها رهبر مقاومت ایران شیر همیشه بیدار من اولین دیدارم با آقای مسعود رجوی در زندان شماره 3 قصر بود، من از در که وارد زندان شدم، دیدم که این ور و آن ور تا ته، ال بود زندان ال بود آقای مهدی سامع خوب فکر میکنم یادش باشد آن وقت صف کشیده بودند مرسوم بود آنجا زندانی تازه وارد که میآمد آشنا بود فلان دست میزدند بهش، دیدم دم در اولین فرد سردار، من را برد گفت بیا برویم تو اتاق خودمان من را برد وارد اطاق شدم اطاق شماره 8 آن وقت 14 نفر بودند از در وارد شدم دیدم دست راست مجاهدینند دست چپ فدائیان خلقند که بیژن جزنی و اینها هم آنجا بودند بعد رفتم تو و اولین نفر رهبر مقاومت ایران مسعود رجوی بود بغل دست او بغل دستش سردار بود آن وقت من نشستم و اینها اولین صحبتی که سردار با من کرد گفت مسعود را میشناسی گفتم من از نزدیک ندیدم اگر یک موقع خانه ما آمده باشد ، من نه معرفی کردند نه گفتند نه اسمش را گفتن و نه فلان من نمیشناسم، گفت این جای محمد حنیف نژاد است، گفت حنیف خودش توصیه کرده گفته بعد از من پرچم مجاهدین خلق و رهبری مجاهدین خلق دست تو است سردار قبل از اینکه وارد صحبتهای دیگر بشویم چند سال بود ندیده بودیم و اینها کلی از مسعود رهبرمان تعریف کرد آنقدر از ته دل از این آدم به خدا تعریف میکرد که من ندیده عاشقش شدم و بعدها که در آنجا هم اطاق بودیم مدتها، و من ناظر بودم اعمال اینها را خدا شاهد است بگم بار پروردگارا با این سن و سال حدود 26 یا 27 سالش بود میگفتم بار پروردگارا این آدم با این سن و سال این علم را از کجا آورده این کیه بعضی وقتها از سردار میپرسیدم میگفت حالا چیزی ندیدی، این آخوندها باور کنید این آخوندها یک موقع ربانی شیرازی مثل آنجا بود خیلیها بودند آن در رأسشان تقریباً بود، مسائلی از نهج البلاغه یا قرآن مطرح میشد از آن چیزی میپرسیدند میگفت آقا مسعود آقا مسعود هیچ چی یک کلمه نمیگفت حالا شما میگوئید که آخوند که بابا متواضع نمیشود چه جوری است که این حرفها را میزند باور کنید که به خداوند خدا اینها تو حوزه ها اصلا و ابدا قرآن و نهج البلاغه جزو کتابهای درسی شان نبود حالا شاید باور نکنید باور کنید اینها به اینها رجوع نمیکردند ببینید آیا قبل از طالقانی ببینید از قرآن ما تفسیری که همه بتوانند بخوانند بفهمند چی است چیزی داریم؟ یک تفسیری بود شما از اول تا آخر میخواندید یک کلمه نمیفهمیدید چه میگوید، آخوندها این هستند، آخوندها میگفتند علم تنها علم دین و علم بدن است، یعنی علم پزشکی متوجهید، العلم العلمان، علم الادیان و علم الابدان فقط آن علم مذهبشان را که الان در عرض 38 سال دیدید دنیا دیده که اینها از دین هیچ چیز نمیفهمند غیر از کشتار و غارت برای خاطر اینکه اینها از نسب و از اولاد معاویه و یزید و ابن ملجم و اینهایند راه آنها را ادامه میدهند این آخوندهای مرتجع را میگویم ، در مقابل آن آن موقع که اسلام دو شاخه شد، اسلام ناب محمدی میرسد به حنیف نژاد و مسعود رجوی و مریم رجوی که راه حسین بن علی و راه دین مبین اسلام را اینها دارند ادامه میدهند و قدم جای قدم آنها میگذارند اسلام واقعی همین است ، بزرگترین کاری که تا امروز مجاهدین به عقیده من کردند این است که اسلام مرتجع و اسلامی که گرد و غبار رویش را گرفته بود، پاک کردند اسلام واقعی را به جهان نشان دادند، دیگر آخوند بعد از این خواهیم دید من مرده شما زنده آخوند ارتجاعی از ایران و از اسلام به تدریج میرود کنار بزرگترین کار مجاهدین به عقیده من این است، خیلی کار عظیمی است خیلی کار عظیمی است تا دنیا هست این هم هست این راه ادامه خواهد یافت ، خیلی چیزها از این خواهر مریم دیدیم اقلاً دو نفر قبل از من این نسل سوم است به خدا من دهنم باز مانده بود این چی میگه ؟ این در چه مکتبی تربیت شده، ، کدام مکتب بود اینها را به اینجا رسانده، این همان مکتب واقعی اسلام است که مریم اینها را تربیت کرده، خوشا به حالشان، خوشا به سعادتشان، خوشا به حال این ایران و منطقه، قربانتان

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان ایو بونه:


تحسین من تحسینی است برای جنبش مقاومتی که 52 سال است به طول انجامیده و هنوز ادامه دارد جنبشی که بهای سنگینی از یکی از دیکتاتورترین حکومتهای جهان گرفته است. 52سال مقاومت موفقیتی است که نمونه دیگری در جهان ندارد.

استاندار ایوبونه در سخنانش مسیری را که مجاهدین طی 52 سال رزم و نبرد با دو دیکتاتوری ستود و گفت: من فقط آمده ام که تحسین و اعتمادم را نسبت به شما بیان کنم. تحسین بخاطر مسیری است که پیموده‌اید و اعتمادم به خاطر آن چیزی است که امروز در سال 2017 نمایندگی می‌کنید، آنهم در جهانی که آبستن تکانهای عمیق خواهد بود استاندار ایوبونه افزود:

تحسین من تحسینی است برای جنبش مقاومتی که 52 سال است به طول انجامیده و هنوز ادامه دارد جنبشی که بهای سنگینی از یکی از دیکتاتورترین حکومتهای جهان گرفته است.

52سال مقاومت موفقیتی است که نمونه دیگری در جهان ندارد. شاید ایرلندیها بتوانند ادعا کنند که اپوزیسیونی با این قدمت علیه انگلستان دارند، که همیشه هم جنبه مقاومت نداشته. ولی به هر حال باید تحسین کرد ظرفیتهای جنبشی که به دنبال دکتر مصدق به وجود آمد و فکر میکنم که باید امروز از او نام برد چون پدر همه شما و همه ماست. این جنبش در خط دکتر مصدق بوجود آمد توسط جوانانی بی‌نام و نشان، جوانانی که بسیار کارکشته بودند، و البته مسعود رجوی هم جزو آنها بود.

مسیر آنها مسیر بسیار صعب و دشواری بود، در دوران حکومت شاه چرا که اصلی‌ترین سرکوب حکومت شاه متوجه همین مجاهدین خلق بود در حالیکه روحانیون مشغول تمکین و سازش با حکومت بودند. مجاهدین هیچگاه قبول نکردند، آنها قبول نکردند که خودشان را نفی کنند، در حالیکه آخوندها این کار را می‌کردند

در طول تمام این دوره، دوره‌ای که نباید فراموش کرد چون دوره پایه‌گذاری است، مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان عرض اندام کردند، سازمانی که دارای ظرفیت بالا و اراده‌ای بسیار سترگ است، چرا که وقتی انقلاب شد تا آنجایی که به پتانسیلها بر می‌گشت، لااقل در اذهان سران این انقلاب فقط جنبش اسلامی می‌توانست حکومت را در دست بگیرد. اما اصلا چنین نبود. مسعود رجوی به تنهایی و به کمک همه دوستان مجاهد خلقش در عرض چند ماه کار شگفت انگیز برپایی سازمانی متشکل، سازمانی مسئول و سازمانی مبارز را به سرانجام رساند تا جایی که جمعیتی نیم میلیونی را برای میتینگی در تهران گرد هم آورد. فکر نکنم نمونه دیگری از احیای مجدد یک سازمان در تاریخ معاصرمان باشد.

بعد از آن یک رویارویی در پیش بود. باید این رویارویی در ایرانی که مادر همه تمدنهاست (لااقل مادر تمدن ماست) رخ می‌داد، این رویارویی عبارت بود از دو برداشت کاملا متضاد از حکومت. یکی از این برداشتها خودکامه‌ترین برداشت بود. توجه کنید که می‌گویم خودکامه‌ترین برداشت، به دلیل اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و دکترین ولایت فقیه آنتی‌تز کامل دکترین مونتسکیو است که هنوز هم برخی شبها آنرا می‌خوانم. در حالیکه مونتسکیو جدایی سه قوه و بخصوص بردباری را ترویج می‌کند، ادغام سه قوه قانون مورد علاقه جمهوری اسلامی است.

این مسیر، مسیر صعب و دشواری بود. این مسیر صعب و دشوار شده به دلیل تلاشها و نیرو و امکاناتی که حکومت آخوندها مبذول داشته برای نابودی سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت. در این رابطه باید بگویم که این نبوغ مسعود رجوی بود که تمامی تلاشهایش را محدود به اعتراضات به حکومت توسط سازمان مجاهدین خلق نکرد و تعدادی از جنبشهای دیگر مثل چریکهای فدایی خلق (و دیگر جنبشها) را گردهم آورد، یعنی همه اپوزیسیونها، همه اپوزیسیونهای حکومت آخوندی. حکومت آخوندها امکانات عظیمی را به این کار اختصاص داد. تقریبا همه امکاناتی که یک حکومت در دست دارد، بخصوص یک حکومت خودکامه، را به کار گرفت تا شورای ملی مقاومت را جارو و متلاشی کند و هدف اول البته سازمان مجاهدین خلق ایران بود. این کار در دو جبهه صورت پذیرفت: در داخل، از طریق سرکوبی در داخل که ارقام آن متاسفانه سر به صدها هزار کشته می‌گذارد و در خارج توسط یک سیاست دروغ‌پراکنی که متاسفانه در گام اول موفقیتهایی را کسب نمود، آنهم به یمن سادگی (می‌گویم سادگی که بیشتر نگویم) کشورهای غربی و بخصوص دموکراسیهای بزرگی در غرب چیزی نمانده بود که این سیاست دروغ‌پراکنی موفق شود به خصوص وقتی سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست سازمانهای تروریستی برخی از کشورها مثل آمریکا و اتحادیه اروپا و کانادا قرار گرفت

این دروغ‌پراکنی ادامه یافت و ادامه دارد چون بازهم هرازگاهی یکبار برای ما سر اسلام مدره و اسلام ایرانی مدره داستانسرایی می‌کنند یا داستانهای رئیس‌جمهورهای ایران را برایمان تعریف می‌کنند که یکی لیبرال‌تر از دیگری است ولی خود را از فیض ادامه سیاست سرکوب در داخل محروم نمی‌کند.

بنا بر این کارهایی که کرده‌اید جای تحسین بسیار دارد. برخی از شما دیگر خیلی جوان نیستید، من هم از شما مسن‌ترم و دکتر رجوی هم مثل من است. ما هم‌سن هستیم دقیقا یک سن را داریم. اما آنچه بسیار پرمعناست و موتور محرک اعتماد من می‌باشد، این است که صفوف سازمان نه تنها خالی نمی‌شود بلکه پرتر می‌شود. چرا؟

به دلیل ساده اینکه سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت جنبشهای مردمی باقی مانده‌اند. آنها مردمی‌اند به این معنی که از مردم نشأت می‌گیرند. مائو تسه‌دونگ می‌گفت انقلابیون تنها وقتی می‌توانند گسترش یابند که مثل ماهی در آبهای خلق شنا کنند. در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران اثبات کرده که جنبشی که قدمت مقاومتش بیش از 50 سال است می‌تواند کماکان سر پا باشد و گسترش پیدا کند.

همین الآن با دکتر رجوی و افشین علوی اشاره می‌کردیم به 4 نسل در این سازمان. صراحتا بگویم که امیدوارم که نسل پنجمی در کار نباشد. هر چه باشد، کدام جنبش می‌تواند به خود ببالد که 4 نسل را در خود داشته باشد و آنها را شریک مبارزه‌ای در این ابعاد با حکومتی اینقدر شقی و وحشی، بکند.

از دل چنین اتحادی میان سازمان مجاهدین خلق ایران و مردم ایران که انتقال قدرت البته و بطور اجتناب‌ناپذیر صورت خواهد پذیرفت. این اتحاد دارای راز و رمزی است که همه می‌دانند ولی کسی آنرا اجرا نمی‌کند: اسم آن دموکراسی است. فکر نمی‌کنم که دموکراسی غرب بهترین الگو باشد. دموکراسی غربی ترجیعبند سخنرانیهای آخر وقت در محافل روشنفکری می‌تواند باشد اما فکر نمی‌کنم که داروی بین‌المللی باشد؛ اما دموکراسی به معنی اینکه نماینده واقعی مطالبات یک خلق باشد، این همان خونی است که در رگهای این اتحاد بین تمامیت مردم (مردم ایران) و تمامیت یک سازمان (سازمان مجاهدین خلق ایران) در جریان است.

اجازه بدهید بار دیگر این سالگرد را خدمتتان تبریک بگویم. دو روز پیش من در شهر شارتر بودم، در دفتر کار استاندار ژان مولن که همانطور که می‌دانید رهبر شورای ملی مقاومت فرانسه بود، در سالهایی بسیار تیره و تار. به این مناسبت به یاد آوردم که وی مردی با شخصیت بسیار والا و شهامتی عظیم بود، درست مثل سه رهبر شهید اول سازمان مجاهدین خلق ایران و مثل برادر شما آقای دکتر. در همانجا من یاد تعریفی افتادم که یکی از هموطنانم به عمل آورده بود. شارل پگی گفته است که انقلابی بودن یعنی با شور و هیجانی وصف‌ناپذیر قاطی موضوعاتی شدن که ربطی به آدم ندارد. سازمان مجاهدین خلق ایران هم با شور و هیجانی وصف‌ناپذیر قاطی موضوعاتی می‌شود که نه تنها بی‌ربط به آن نیست، بلکه عمیقا به آن ربط دارد؛ این موضوعات عبارتند از استقلال و آزادی کشور دوستمان ایران.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان پیربرسی :


و بالاخره ، طلوع خورشید فرا رسیده است ، و حالا شما با روی باز در آلبانی مورد استقبال قرار گرفتید. من از این بابت تبریک میگویم و امیدوارم که رفقای شما را در آنجا ببینم. این بار آنها در صلح در یک کشور پر محبت بسر مبرند.

پس برای 52 سال آینده مسیر شما همواره شده است.

پیر برسی رئیس حقوق بشر نوین فرانسه در سخنان خود ضمن گرامیداشت پنجاه و دومین سالگرد بنیانگذاری سازمان مجاهدین

پایداری پرشکوه و انتقال پیروزمند مجاهدی را تبریک گفت و تاکید کرد: اکنون طلوع خورشید فرا رسیده و من از این بابت تبریک میگویم و امیدوارم که رفقای شما را در آنجا ببینم. و به نظر می رسد برای 52 سال آینده مسیر شما همواره شده است.

رئیس حقوق بشر نوین فرانسه با ستایش پایداری و مقاومت دیر پای مجاهدین در برابر دو دیکتاتوی به ویزه استبداد مذهبی، افزود:

فقط چهار ، پنج سال طول کشید. اما مبارزه سازمان مجاهدین با دو دیکتاتوری 52 سال است بی وقفه ادامه دارد. پیر برسی سپس با یادآوری خاطراتی از کودتای ارتجاعی 17 ژوئن و فعالیتهایی که برای مقابله با آن صورت گرفت سرفصلهایی که در سالهای اخیر مجاهدین و مقاومت ایران پشت سر گذاشته اند را یادآوری کرد و گفت:

ما البته لحظات درد آوری داشتیم. نامگذاری مجاهدین در لیست تروریستی، بیاد دارید که چه مبارزه طولانی برای خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی صورت گرفت. و بعد اشرف ، رنجی که هر بار وقتی که حملات به اشرف را میشنیدیم متحمل میشدیم ، که منجر به دهها کشته میشد. ما شاهد انتقال به لیبرتی بودیم ، کمپی که شایسته اسمش نبود و مجاهدین در آنجا بیش از یک بار مورد حمله قرار گرفتند.

و بالاخره ، طلوع خورشید فرا رسیده است ، و حالا شما با روی باز در آلبانی مورد استقبال قرار گرفتید. من از این بابت تبریک میگویم و امیدوارم که رفقای شما را در آنجا ببینم. این بار آنها در صلح در یک کشور پر محبت بسر مبرند.

پس برای 52 سال آینده مسیر شما همواره شده است.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان شیخ مسکین :


موفقیتی که شاید به آن اشاره نشد این است که وقتی که یک نیروی اپوزیسیون هستی ، داشتن این قدرت که بتوانی به مدت 52 سال اتحاد مستحکم خود را حفظ کنی ، مثل یک معجزه است.

شیخ زاهو مسکین رئیس مشترک کمیته مسلمانان فرانسه علیه بنیادگرایی و برای حقوق بشر با تبریک سالگرد تاسیس مجاهدین، پایداری پنجاه و دوساله مجاهدین را در برابر همه توطئه ها وسرکوب وحشیانه دیکتاتوری معجزه آسا توصیف کرد وگفت:

. موفقیتی که شاید به آن اشاره نشد این است که وقتی که یک نیروی اپوزیسیون هستی ، داشتن این قدرت که بتوانی به مدت 52 سال اتحاد مستحکم خود را حفظ کنی ، مثل یک معجزه است. پس درود و سلامهای من برای این اتحاد مقاومت ایران.

شما حق دارید که خواستار یک کشور آزاد ، یک کشور دمکراتیک باشید. من از یک دنیای دیگر می آیم، از دنیای سیاست نمی آیم. از دنیای مذهب می آیم. من از سال 1975 متخصص مذهب اسلام هستم، من قرآن از اول تا آخر خوانده ام من از سال 1979 متخصص سنت پیامبر هستم ، و هر گز چیزی که ایده ولایت فقیه را تأیید کند ندیدم ، یا اینکه بگوید که قدرت سیاسی باید در دست روحانیون باشد و مردم حق نداشته باشند که حرفشان را بزنند.

ما نیاز به یک ایران آزاد داریم ، برای مردم ایران و برای همه منطقه ما نیاز به تغییر در ایران داریم. پس آزادی شما ، رهایی ما نیز هست. مبارزه شما مبارزه ما نیز هست. اگر به شما تبریک میگوییم ، برای خود شما است ولی برای خودمان هم هست، و برای همه بشریت که نیاز دارد از خطرات آینده خلاصی پیدا کند. متشکرم.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان عبدالرحیم کزباری:


همانطور که قبلا به مریم رجوی گفته ام این ما نیستیم که به شما خدمتی میکنیم بلکه به عنوان مسلمان فرانسوی این وظیفه ما است که نمی توانیم از آن سر باز زنیم

دکتر عبدالرحیم کزباری با تاکید برحمایت مسلمانان فرانسوی از مجاهدین گفت:

شما کار عظیمی را در عرض بیش از نیم قرن انجام دادید. انتخاب خواهرمان زهرا مریخی پیام و نوید خوش برای فردای ایران به همراه دارد. میخواهم بگویم که چقدر از اینکه شما را از بیست سال پیش شناختم خوشحالم. و این هم برای من یک سالگرد است.

دکتر عبدالرحیم کزباری افزود:

برای ما مسلمانان فرانسه یک خط روشن وجود دارد و آن خط مجاهدین خلق است، خط مسعود و مریم رجوی. این خطی است که بیش از نیم قرن است که ترسیم شده است. و همه ما باید حول آنها متحد بمانیم، ما شهروندان جهان اگر میخواهیم عدالت برقرار شود و آزادی خلقها تضمین یابد. به عنوان مسلمان فرانسوی ما با شما برادران و خواهران در یک برداشت مترقی از اسلام شریک هستیم. میخواهم اطمینان حاصل کنید که مقاومت پر انرژی شما در مقابل بربریت که اینهمه بطول انجامیده تا پیروزی نهایی از حمایت ما برخوردار است. همانطور که قبلا به مریم رجوی گفته ام این ما نیستیم که به شما خدمتی میکنیم بلکه به عنوان مسلمان فرانسوی این وظیفه ما است که نمی توانیم از آن سر باز زنیم.

در این سال 2017 درود بر مبارزه شما و مقاومت شما و ایدئولوژی همواره پویای شما که هر چه بلند بالا تر و مفتخر تر در مقابل وحشیگری خواهد ایستاد. افتخار برای کسانی که هیچ کوتاهی نکردند و هر قیمت و فدایی را پرداخت کردند تا به این نتیجه که بارها گفته شد که خیره کننده است رسیدند، و شایسته الگو برداری هستند. شما برای ما الگو هستید. برای هم شما ، برای مردم ایران ، به شما خواهران و برادران در تیرانا در آلبانی، گرامیداشت شاد این 52 مین سال مقاومت را آرزو میکنیم و پیروزی مبارزه ای منحصر بفرد در جهان و برای جهان را آرزو داریم.

 

 اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان پائولو کاراکا:


در سخت ترین شرایط، شما همیشه حی و حاضرید. شما درسی برای کشورتان هستید و همچنین درسی برای کل جهان.

پائولوکازاکا تجربه مجاهدین را درس پایداری در سخت ترین شرایط توصیف کرد و گفت:

دوستان عزیز، مایه خوشبختی زیادم است که مرا دعوت کردید. با اینکه نه ایرانیم، نه مسلمان، (اما) زندگی من در 17 سال گذشته آنچنان دگرگون شده که از شما جدایی‌ناپذیر شده‌ام. من در مراسم یادبود شهیدان اول سپتامبر[۱۰شهریور] حضور داشتم. همانطور که می‌دانید، این مراسم در تیرانا برگزار شد. و اکنون اینجا هستم برای پنجاه و دومین سالگرد سازمان شما، برای درود فرستادن به سازمانتان، برای درود فرستادن به مسئول اول شما، به سرشاری شما و ظرفیتتان به تردید نکردن در سخت‌ترین روزها. در سخت ترین شرایط، شما همیشه حی و حاضرید. شما درسی برای کشورتان هستید و همچنین درسی برای کل جهان.

شما اثبات کردید که ایمان به ارزشهای انسانی می‌تواند کوهها را جابجا کند و چیزهایی که غیرممکن می‌نماید را محقق کند. به همین خاطر من کاملا مطمئن هستم که موفق خواهید شد و خلق خود را از شر این حکومت مستبد خلاص خواهید کرد، نه تنها خلق خودتان، بلکه تمام منطقه و تمام جهان را از شر این حکومت که نشان داده مسایل پیچیده‌تر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنیم خلاص خواهید کرد.

من در رابطه با مسایل ایران وقتی به بیداری رسیدم که خیلی جوانتر بودم. در آن دوران جزو نیروهای چپ بودم و ظرفیت فهم جهان توسط من کاملا تغییر کرد، به خصوص وقتی با پناهندگان ایرانی آشنا شدم. به همین دلیل وقتی در پارلمان اروپا بودم، با افرادی مواجه شدم که از اپوزیسیون ایران بودند و این اولین نفراتی بودند که مرا از اشراف به وقایع به وجد آوردند و مرا در رابطه با این پدیده که کشف می‌کردم و به شدت تکانم داد به روز می‌کردند.

بعد از آن، سفری نسبتا طولانی، مرا چند بار به اشرف برد و در آنجا توانستم ببینم و شناخت عمیق‌تری پیدا کنم و با افرادی مثل محمد محدثین آشنا شوم که مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد. افراد دیگری که ایرانی هم نبودند مرا به شدت تحت تاثیر قرار دادند. مثلا ایو بونه که در اینجا حضور دارد. من هرگز نمی‌توانستم تصور کنم که او چگونه زندگی می‌کند، چقدر دانش دارد، و چه الگویی است. من خیلی خیلی زیاد از شما آموختم و بسیار ممنونم. افرادی مثل حسین مدنی. من همیشه به یاد حسین مدنی هستم. از اولین روزی که مرا دید کارهایی که می‌توانست انجام دهد واقعا اعجاب‌انگیز بود. و حالا در اینجا در سال 2017 هستیم. در شرایطی نوین. فکر می‌کنم که مسیر همیشه یکطرفه نباشد. مسیر همیشه سهل و ساده نیست. فکر می‌کنم هیچکس نمی‌تواند بگوید کی این اتفاق خواهد افتاد ولی می‌خواهم چشم در چشم به شما بگویم که کاملا مطمئن هستم که موفق خواهید شد و (کشور) خودتان را آزاد خواهید کرد. و به همین خاطر من فکر می‌کنم که ما باید خیلی خیلی شاکر باشیم، به خاطر تمام شهامتتان، به خاطر پشتکارتان. و هر بار که من می‌توانم کار کوچکی برایتان انجام دهم، کار مثبتی بکنم، تردید نکنید: برای من مایه افتخار زیاد است که در اینجا با شما باشم.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان مادر ابراهیمپور


با سلام با سلام به میهمانان عزیز که تشریف آوردند و سلام و درود به فرزندان مجاهدم، سلام و درود به مسعود و مریم عزیزم پنجاه و دومین سالگرد تأسیس سازمان را به مسعود و مریم تبریک میگویم و به تمام فرزندان مجاهدم تبریک میگویم و معرفی دختر عزیزم خواهر زهرا مریخی به مسئول اول سازمان تبریک میگویم، انشاء الله که سال خوبی باشد این مسئولیت ، مسئولیت سرنگونی هستش ، انشاءالله من اسمش را گذاشته ام مسئولیت سرنگونی و همچنین به مادرهای شهدا چه در داخل و چه در خارج تبریک میگویم این مسئولیت اول سازمان مجاهدین را مادرهای مجاهد با همدیگر رفت و آمد داشته باشید خانه همدیگر بروید نقل وشیرینی با همدیگر تعارف کنید سر مزار شهداتان بروید اگر پیدا کردید اگر پیدا نکردید سر مزار جمعی شهدا بروید نقل وشیرینی بگذارید نترسید هیچ کس با شما هیچ کاری نمیتواند با شما بکند شما مراسم بگیرید، فکر نکنید که فرزندانتان مردهاند و تمام شده نه زنده هستند من توی مراسم صفی از شهدا را دیدم از 120 هزار شهید که خودم سه تا از بچههایم تو 120 هزار شهید هستند یکی از بچههایم هم توی سی هزار گل سرخ شهید شده هستند جلو این صف حنیف کبیر سعید محسن علی اصغر بدیع زادگان دیدم صف در صف توی صف بودند تمام شهدا پشت سر سعید و محسن حرکت میکردند ای مادران شهدا فکر نکنید بچه هاتان شهید شدند تمام شد هستند زنده هستند تو غم و شادی ما شرکت دارند باید افتخار کنید خداوند چنین فرزندانی به شما داده ، من تا آخرین قدم تا آخرین نفس تا آخرین قطره خونم در این مسیر ثابت قدم هستم هر جا که بچه هایم باشند پا به پای بچه هایم حرکت میکنم رژیم فکر کرد که بچه هامان را تو عراق میکشد و تمام شد ، نه مجاهدین از بین برو نیستند درخت شجره طیبه هستند رشد میکنند هر روز بالاتر میروند شاخه شاخه شان بالاتر و بالاتر میرود انا اعطیناک الکوثر فصل لربک ان شانئک هو الابتر مجاهدین چشمه کوثر هستند میجوشند میآیند بالا ولی از ترس اینکه دنبالچه نداری به زودی سرنگون خواهی شد درود بر مسعود و مریم که چنین گلهایی پرورش دادید من افتخار میکنم به تک تک فرزندان مجاهدم ای مادران شهدا فرزندان شما گلهای سرسبد ایران هستند ای خا منه ای انشاءالله به زودی خواهیم آمد ریش و ریشه شما آخوندها را از روی زمین خواهیم کند درود بر مسعود و مریم که چنین گلهائی را پرورش دادن افتخار میکنم که توی این مسیر هستم ، باعث افتخار من هست که فکر نکنید که من پیر شدم قلبم جوان است با درود به تک تک فرزندان مجاهدم به خدا میسپارم.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان جاهد معدومی


خدمت همه شما سلام عرض میکنم خیلی خوشحالم که این فرصت را دارم که باهاتان چند کلامی صحبت کنم، قبل از هر چیز میخواستم سالگرد تأسیس سازمان را به همه شما تبریک بگویم ، پنجاه ودو سال افتخار، پنجاه و دوسال شکوه، همچنین انتخاب خواهر مجاهد زهرا مریخی را به عنوان مسئول اول سازمان، میخواستم صحبتهایم را با نامه ای از سعید محسن به خواهرش شروع کنم، او مینویسد میخواهم با تو سخن از دنیایی بگویم که شاید در آن از همه جا سخن گفته باشم، از دنیایی که انسانها به خاطر سکه های زر و نقره شکم نمیدرند و به خاطر خودکامگی و خودخواهی انسانها را به قید بندگی مقید نمیسازند دنیایی که هوس ها بر انسانها حکومت نمیکند عشقها و هوسها آلوده نمیشود، و زیبائی طبیعت را مصنوعات بشری محو نمیکند، کاخ ستمگران و ثروتمندان سنگدل، دل یتیمان گرسنه را آزرده نمیسازد، انسانها در نهاد واقعی متجلی میشوند، نه گرگی در لباس میش، میدانی آزادی و مساوات و برابری تمام مزایای جاهلیت را محکوم میکند، دنیایی که انسانها به همدیگر به چشم انسانیت مینگرند، نه چپاولگری و غارتگری که چنگیزی را در لباس تمدن جلوه میدهد، مرزهای اقتصادی مشخص میکنند و در استعمار جدید خون ملتها را میمکند، آری از چنین تمدنی که نرون خونخوار شهر روم را روسپید کرده است از این تمدنی که مکبس ها و چنگیزها در چپاولگری به گردش نمیرسند بیزارم، دلم میخواهد دنیایی بوجود آید که احساسات پاک و لطیف بشری جلوه نماید، و انسانیت تجلی کند، و بشر همدیگر را به چشم برادری و برابری بنگرد، ارزش انسانها به فضیلت و کار آنها باشد،

بله سازمان ما سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران بر پایه همین عواطف زلال انسانی بنیانگذاری شد انسانهائی که حاضر هستند از همه چیز خود بگذرند و به ضرورت تاریخ آری بگویند به قول برادر مسعود تا در فلک سیاسی و اجتماعی این میهن طرحی نو دراندازند، طرحی عاری از طبقات، عاری از بهره کشی عاری از جهل، نادانی و اختناق و زنجیر، دوست دارم که با شما از انتخاب خودم بگویم، و گذشتهای که داشتم چرا که فکر میکنم همه چیز در همین پروسهای که طی کردم و دریافتی که از سازمان کردهام میتوانم شرح دهم.

اولین بار اسم مجاهدین را موقعی شنیدم که 5 سالم بود، آن موقع برادرم با درخانه رادیو مجاهد را میگرفت و رادیو مجاهد هر روز سرود طلایه داران را پخش میکرد بطوری که من قسمتهائی از این سرود را حفظ شده بودم خیلی زود دنیای کودکی من عوض شد، چرا که برادر دیگرم زاهد سال 62 به دلیل فعالیتهائی که با سازمان داشت دستگیر و اعدام شد، بعد از آن دستگیری خواهرم تحولاتی که ما را بر آن داشت که از ایران خارج شده و به منطقه مرزی بیائیم، دوران کودکی خود را در اشرف گذراندم در نهایت به دلیل جنگ خلیج مادرم مثل مادرهای دیگر تصمیم گرفت که من را به خارج بفرستد، من در اینجا به تحصیلات خود ادامه دادم، ولی همواره یک سوال در ذهن من باقیمانده بود چرا؟ چرا در کشور ما ایران تحولاتی اینچنین وجود دارد و چرا برادر من که 26 سال بیشتر سن نداشت اعدام شد، این افکار مانند آتشی زیر خاکستر در درون من وجود داشت، تا اینکه یک روز نوار امجدیه برادر مسعود را دیدم از این همه جرأت و قدرت و شور انقلابی خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، و نقطه چرخشی در من شد، احساس کردم که تک تک کلماتی که میشنوم در وجودم مینشیند و مرا پالایش میکند، انسانی دیگر میسازد، احساس میکردم که مانند کسی شدهام که سالیان خواب بوده و با طنین صدای برادر مسعود بهوش آمدم، مدتی بعد شهادت قهرمان خلق علی اکبر اکبری را شنیدم، احساس کردم که به نقطهی جوشش رسیدم از خودم میپرسیدم او یک جوان 18 ساله بود که تصمیم گرفت به یک ضرورت تاریخی جواب بدهد، من چه ؟ من چکار دارم میکنم؟ در آن ایام با دوستان دیگرم که برخی از آنها، با شهادتشان بعدها به ستونهای محکمی برای نسل ما تبدیل شدند صحبتها داشتیم ، مجاهدینی مانند امیر نظری، یاسر حاجیان، رحمان منانی، حنیف امامی و سیاوش نظام، ما نسلی بودیم که در دوران خمینی متولد شده و بزرگ شده بودیم و اغلب فقط چند سال کودکی را در ایران گذرانده بودیم، ولی یک چیز در ما مشترک بود، عشق به آزادی ، عشق به آرمان آزادی و عشقمان به برادر مسعود ، کم کم کوران شرایط و تحولات شخصیت انقلابی ما را شکل داد، و گام به گام در مسیر انسانیت قدم گذاشتیم ، و قدم برداشتیم و از جوانانی پرشور به مجاهدین آبدیده در کوران حوادث تبدیل شدیم، آن چیزی که به من انگیزه طی طریق داد شناخت جدیدی بود که از آرمان مجاهدین و از خود برادر مسعود پیدا کردم ، با ورود به انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و دادن دستم به خواهر مریم توانستم تازه معنی مجاهد بودن و مجاهد زیستن را فهم کنم، تازه فهمیدم که یک انقلابی با دو کلمه تعریف میشود، فدا و صداقت همه چیز همین دو کلمه است، همه ارزش و جایگاه او در همین دو کلمه است . ارزش انسان و جایگاه انسان به میزان قیمتی است که برای کسب و حفظ همین دو کلمه میدهد، دو کلمهای که سی هزار گل سرخ با خون خود پای آن را مهر کردند، احساس میکنم که در دنیای خواهر مریم همان ارزشهایی را یافتم که سعید محسن روزی از آن سخن میگفت، احساس میکنم که در حال ورق زدن برگی از تاریخ بشریت هستیم، به خودم میگویم که چه منتی و شانسی بود که با آرمان مجاهدین آشنا شدم و توانستم ارزشهای انسانی را بشناسم، و چه افتخاری بالاتر از این و هر روز خدا را شکر میکنم که در زندگی خود گمگشته نبودم و میدانم برای چه نفس میکشم و برای چه قلبم میتپد، امروز وقتی که میبینم از نسل ما خواهر نرگس و خواهر ربیعه از زمره معاونین مسئول اول هستند، پیروزی آرمان مجاهدین را بر آرمان جهل و نابودی میبینم، افتخار میکنم ، افتخار میکنم که نسل ما توانست این مسیر را ادامه داده و به کمک آموزگارانی چون خواهر فاطمه و بقیه خواهران و برادران مجاهدم بر تمامی سختیها و موانع غلبه کرده آنها را به حمد و حلاوت تبدیل کنیم، کمثل کلمة طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء ، درود بر سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران ، درود بر بنیانگذاران کبیر محمد حنیف ، سعید محسن، و علی اصغر بدیع زادگان ، درود بر مسعود و مریم، نابود باد رژیم منحوس خمینی.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان عبدالعلی معصومی:


با سلام به تک تک یاران مقاومت، در اینجا، و با درود بسیار به مناسبت میلاد با سعادت سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و با درود به انتخاب بسیار خجسته خانم زهرا مریخی به عنوان مسئول اول سازمان و با تبریک به مناسبت عید غدیر بسیار خجسته، گفتنی ها گفته شده، من فقط به یک نکته اشاره می کنم البته اندکی مفصل ، همان که دوست بسیار گرامیم آقای مازندرانی بهش اشاره کردند، مجاهد غبار از رخ دین زودود

امروز عید غدیراست، عید سالار و پیشوای تاریخی مجاهدین حضرت علی، که درتاریخ ایران همه آنهایی که عشق به ایران داشتند، در دوران اسلامی، همه شعرای بزرگ نظیر فردوسی، مولوی، حافظ مظهر اسلام راستین، اسلام محمدی، حضرت علی را به عنوان پیشوای خود دانستند، و اشعار بسیاری در موردش گفتند و زجرها هم دیدند نظیر فردوسی ، حتی آخوند تابران ‌حاضر نشد که در مزار مسلمانها دفنش کنند به اعتبار اینکه شیعه علی بوده،

خوشحالم همه آنهایی که برای آزادی ایران درتمام طول تاریخ ایران زجر دیدند امروز خوشحالند، از اینکه بذری که پنجاه ودو سال پیش حنیف کبیر، سعید محسن وعلی اصغر بدیع زادگان با خونشان و کوششان و با هوشیاری وانقلابیگری بی نظیرشان کاشتند امروز به چنین ثمر فرخنده ای رسیده، من می خواهم یک نکته را درتاریخ ایران بازگو کنم، پیوند علی با راهی که فردوسی نشان داده، از تاریخ ایران که سمبلش رستم است، مجاهدین بنیانگذار از آغاز براین نقطه پای فشردند که راه خدا از راه خلق جدایی ناپذیراست وراه خدا همان راه مستضعفین است، و عبادتی از اعتبار و ارزش برخوردار است که درفراسوی در هم شکستن نظاماتی که عمده ترین مانع راه تکاملند سمت گیری کنند وگرنه در محیطی که منافع و حاصل رنج مردم تاراج می گردد، مثل این زمان در ایران، استعدادها بهدر می رود و اصالت هرچیزی پوششی سنگین از دروغ را بر روی خود دارد، بدون برشوریدن و از هم دریدن نظام کهنه صداقت و اخلاق همچون نصحیت و عبادت و هرگونه خرده کاری فریبی بیش نیست از این رو بود که حنیف کبیر و یارانش و همرزمانش و پیشتازان مجاهد خلق بر این فریبی که به نام اسلام درتمام طول تاریخ اسلام درایران بوده، خط بطلان کشیدند و برعلیه اش شوریدند،

گفتم از پیوند حضرت علی درتاریخ ایران و رستم دستان، یک نمونه اش را مولوی آورد که من اینجا می خوانم که امیدوارم خسته تان نکنم.

زین همراهان سست عناصر دلم گرفت

شیرخدا اسدالله( یعنی حضرت علی) رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او( تمام فرعونهای تاریخ اسلام و درراسشان خمینی جلاد، وخامنه ای جلاد)

آن نور روی موسیی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن های وهوی ونعره مستانم آرزوست.(مستانی که برعلیه ظلم وبیداد درتاریخ ایران برخاستند وبا خونشان راه آزادی ایران را هموار کرده است).

یک دست جام باده، یک دست زلف یار،

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست.

درمیانة میدان رزم با دشمن، رزمی که 52سال است که سازمان مجاهدین بی اندکی تزلزل آن را به پیش بردند و به بزرگترین افتخار امروز رسیدند، پیوند نام شیر خدا و رستم دستان همواره پیوندی بوده که مردم عزیزش داشتند چرا ایران مهد مجاهدین است؟ و در جای دیگری مجاهدینی اینچنینی پیدا نشدند چرا ایران زبانش با همه کشتارهایی که کردند برای تغییر زبان به عربی تبدیل نشد به خاطر به هر حال اینکه همانطوری که بارها کسانی گفتند از نویسندگان به خاطر وجود فردوسی که خودش از دوستداران علی بود، این است که ما در تاریخ ایران دو اسلام همیشه داشتیم تا امروز

رگ رگ است این آب شیرین واب شور

در خلایق میرود تا نفس سور ،

رگ آب شیرین ، رگی که از پیامبر حضرت فاطمه حضرت علی به ایران جریان پیدا کرد و عشق مردم ایران را برانگیخت، رگی که رگ شوری که از همان آغاز کشتارها در ایران آغاز شد و حجاج بن یوسف ها ، علی بن عیسی ها ، سلطان محمود غزنویها، سلجوقیان، تیمور گورکانی، شاه اسماعیل صفوی ، و تا امروز خمینی و دجالگان پیروش، آنهائی که میگویند اسلام مجاهدین همان اسلام خمینی هست، باید دید که آب آبشخورشان کجاست؟ مجاهدین پنجاه و دو سال است بر پیمانی که با خلق و خدایشان بستند استوار ایستادهاند ،

استوارم چون درخت پابجای،

پیچک پیچک بی خانمانی را بگو بی جهت بر دست و پای من مپیچ،

حسرت نبرم به خواب آن مرداب

کاسوده کاسوده حسرت نبرم به خواب آن مرداب

کارام کارام درون دشت شب خفته است،

دریایم و نیست باکم از طوفان،

دریا همه عمر آبش آشفته است ،

درود بر حنیف نژاد و بنیانگذاران ، درود بر شیر همیشه بیدار مسعود رجوی، درود بر مهر روشن و تابان مردم ایران ، مریم رجوی و درود بر همه برپادارندگان مشعل آزادی مجاهدین و امروز خواهر مجاهدم زهرا مریخی و تمام هزار زن و هزار گوهر تابناکی که همه چشم و چراغ مردم ایران به آنهاست و درود بر همه آنهائی که در این راه به شهادت رسیدند و در رأسشان سی هزار شهید مجاهد خلق در تابستان 67 و درود بر همه برپادارندگان این مشعل که به زودی در میدان آزادی مشتعل خواهد شد.

 

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان خانم آن فررا :


من به مریم الان گوش میدادم، او میگفت که نشان دادن این قدرت در مقابل دژخیمان حاکم و مستبدین ، چقدر پر معنا است. من شورای 1000 زن در مقابل دژخیمان را دیدم

خانم آن فررا نماینده پیشین پارلمان اروپا از فرانسه در سخنان خود نقش پیشتاز زنان در مجاهدین و شورای مرکزی متشکل از ۱۰۰۰ز ن مجاهد خلق را بسیار پرمعنا توصیف کرد و درباره اشنایی خود با مجاهدین گفت:

من وقتی که در سال 2000 با دوستان شما در پارلمان اروپا دیدار کردم منقلب شدم. و به همین خاطر بود که در این مسیر برای ایرانی جدید ، در مسیر مبارزه ای که سالها است شما به پیش میبرید ، خواستم که در کنار شما باشم.

آن فررا در ادامه سخنان خود گفت

من این همبستگی و برادری میان شما را که فراتر از همه مذاهب و مرزها است و شما را چنین متحد و با انرژی میسازد تحسین میکنم. دینامیزمی که احساس میکنم قادر است کوهها را از جا بکند و هیچ چیزی نمی تواند جلوی آن را بگیرد.

پس ، آری، این مهم است که امروز با شما باشیم، شما همواره همین شور و همین قدرت را داشتید. من بزودی در کنگره حزبی شرکت خواهم کرد که قطعا وحدت شما را نخواهد داشت. شما توانستید متحد شوید ، ارزشهای خود را باز یابید، محرکی برای ادامه راه علیرغم موانع پیدا کنید.

من در این مسیر پر رنچ در کنار شما هستم و تلاش میکنم که دوستانم را در آن شریک کنم. چرا که افراد کمی میدانند که شما چه کشیده اید، افراد کمی مبارزه شما را میشناسند، و برای ما در فرانسه ، ما که دوستان شما هستیم ، هدفمان این است که این مبارزه را بشناسانیم.

بله این گنگره شما خیلی مهم است چرا که شما ارزشهای خود را یادآور شدید. من به مریم الان گوش میدادم، او میگفت که نشان دادن این قدرت در مقابل دژخیمان حاکم و مستبدین ، چقدر پر معنا است. من شورای 1000 زن در مقابل دژخیمان را دیدم در مقابل این افرادی که از زن آزاده متنفرند ، نسبت به زنان وقتی به آنها فکر میکنند، کینه دارند ، از زنانی که آینده کشورشان را حمل میکنند منتفرند. من این شورا را فوق العاده یافتم.

پس این نیرویی که شما حامل آن هستید ، من هم به سهم کوچک خودم میخواهم همراهش باشم و به همه شما بگویم زنده باد.

متشکرم

اور سور اواز - گرامیداشت سالگرد تاسیس سازمان سخنان ژان پیر بکه:


و امروز، وقتی به تاریخ ایران می‌نگریم، شما بهترین گواه و بهترین نمایندگان تمدن و فرهنگ ایرانی هستید. شما امروز با امانتداری زیاد تاریخ این خلق، این خلق بزرگ و این تمدن بزرگ را نمایندگی می‌کنید.

ژان پیر بکه نبرد مجاهدین برای ازادی را گواهی از ازشهای فرهنگ و تمدن و ایران توصیف کرد وگفت:

وقتی به تاریخ ایران می‌نگریم، شما بهترین گواه و بهترین نمایندگان تمدن و فرهنگ ایرانی هستید. شما امروز با امانتداری زیاد تاریخ این مردم بزرگ و این تمدن بزرگ را نمایندگی می‌کنید. ژان پیر بکه در سخنانش گفت:

دوستان عزیز ایرانی، همکاران عزیز،

52 سال: سالگرد جنبش شماست. 52 سال سن پختگی برای یک جنبش است. 52 سالی که به آن فکر می‌کردم و دیدم نصف آنرا شما بین ما در اینجا سپری کردید. این جنبش اساسی برای کشورتان است، اما نه فقط برای کشورتان، بلکه برای همه منطقه جغرافیایی که ایران را احاطه کرده. شرایط حکم کرد که شما به اینجا بیایید، به یمن همین شرایط رابطه‌های دوستی بین جنبشی که شما نمایندگی می‌گنید و ما که در فرانسه هستیم برقرار شد. ما خیلی سریع اهداف جنبش شما را دریافتیم.

ولی من همزمان می‌خواستم درود بفرستم به این 52 سال که شما طی آن متشکل شدید و سازمان یافتید و همچنین اذهان و افرادتان را عمیقا نو کردید. من البته درود می‌فرستم به مسئول اول جدیدتان و به همه مردان و زنانی که پیرامون ایشان هستند. شما با زکاوت زیاد نوآوری کردید و از افراد جوانتر استفاده کردید، چیزی که خیلی مهم است. همچنین جهانی که همه در آن زندگی می‌کنیم را خوب فهم کردید. و امروز، وقتی به تاریخ ایران می‌نگریم، شما بهترین گواه و بهترین نمایندگان تمدن و فرهنگ ایرانی هستید. شما امروز با امانتداری زیاد تاریخ این خلق، این خلق بزرگ و این تمدن بزرگ را نمایندگی
لطفا به اشتراک بگذارید: