فروغ جاویدان , بزرگترین عملیات مقاومت ایران. قسمت دوم
قسمت دوم: سلسله نبردهای فروغ
در شرح تاریخچه نبرد فروغ جاویدان قسمت اول به یک بخش از این تاریخچه پرداخته شد، بخش دوم بخشی است که به شرح خیز ضربتی و سریع ارتش آزادیبخش برمیگردد. خیزی که چنان سریع بود که طبق گزارش ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش، نیروهای دشمن در مناطق مرزی استان کرمانشاه، در همان اولین ساعات، به سرعت تار و مار شدند.
یکی از صحنه های فروغ، حمایت ها ی مردمی بود که بیدریغ نثار رزمندگان ارتش آزادیبخش میشد.
بهخوبی میشد صحت این نظریه را حس کرد که کینة مردم به خمینی و عشقشان به رزمندگان آزادی بهترین جان پناه و مهمات ارتش آزادی بوده است.
صدها تن از جوانان شهر به مجاهدین و صفوف ا رتش آزادیبخش پیوستند، همانجا و در نبردهای بعدی، دلاورانه جنگیدند, برخی به شهادت رسیدند و برخی از آن شیر زنان و دلاور مردان، بعدها به فرماندهان با ارزشی در ارتش آزادی تبدیل شدند.
مردم اسلام آباد که در ابتدا و بر اثر تبلیغات رادیوی رژیم، با این تصور که نیروهای عراقی در حال حرکت به سوی شهرشان هستند، اغلب اقدام به ترک شهر یا مخفی شدن کرده بودند، وقتی متوجه نیرنگ رژیم شدند به شهر بازگشتند و فضای شهر به یکباره عوض شد. همه به مجاهدین تبریک میگفتند؛ برخی چرخ خودروهای رزمندگان را می بوسیدند. موج کمکهای پشتیبانی به سوی رزمندگان سرازیر شد. برخی تسلیح میشدند؛ برخی بویژه زنان قهرمان, اماکن امداد پزشکی برای رسیدگی به رزمندگان مجروح تشکیل میدادند و برخی دیگر نیز به دنبال سرکردگان مزدور و جنایتکار رژیم مانند فرماندة تبهکار پاسداران در اسلام آباد و مجازات آنها بودند.
در گزارشها آمده که در آن شرایط آخوندها با تمام قوا سعی میکردند از سقوط نظامشان جلوگیری کنند.
رژیم در حالی به این درجه از وحشت رسیده بود که بزرگترین بسیج جنگی تاریخش راهم انجام داده بود و به اعتراف خودش تقریبا تمامی نیروهای جنگ 8 ساله اش را در این منطقه ریخته بود.
بسیج نیروهای خمینی برای مقابله با ارتش آزادیبخش در این منطقه آنچنان با شتابزدگی صورت گرفته بود که جز هجوم گلهوار توانایی کار دیگری نداشتند. مهمتر این که در اثر تراکم شدید نیرو و کثرت نفرات، در طرفین جاده و برروی مزارع اطراف پخش شده و حفاظی هم برای خودشان پیدا نمی کردند.
پاسدار سرتیپ حجازی، سرکردة بسیج: «عمق خواستهای مجاهدین آن چیزی است که در این عملیات جلوه کرد و درواقع آنها بهچیزی کمتر از ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی رضایت نمیدادند«.
آخوند انصاری، مسئول دفتر خمینی: فردا میآیند و خانه ها را بر سرمان ویران میکنند. (رادیو رژیم، ۱۳مرداد۶۷).
به این ترتیب، رزمندگان آزادی روانة عمق خاک میهن شدند. با سلاحی در دست و کوله باری از عشق و آرزو برای آزادی و رهایی میهن.
اما رزمندگان و مجاهدانی که اینچنین به صحنه های نبرد شتافته بودند راستی چه چیزهایی را در پشت سر بجا گذاشته بودند؟
وداع، همیشه سخت است. وداع عزیزان. خاصه وداع جگرگوشگانی که شما را سرپناه و تکیه گاه خویش میدانند.خیلی سخت است .
اینجا عشق به فرزندان، فدای عشق به میهن و فرزندان تمامی مردم شد.