دیدار خامنهای با مقامها و کارکنان آدمکش وزارت بدنام اطلاعات
دیدار خامنهای با مقامها و کارکنان آدمکش وزارت بدنام اطلاعات
گزارش و گفتگو با علیرضا معدنچی – ۳۰فروردین۱۳۹۷
س : خب در این مختصری که از حرفهای خامنهای پخش شد، ما فقط به دو محور از صحبتهای خامنهای اشاره کردیم، میخواستم نکات مهم دیگری از حرفهای دیروز خامنهای اگر مد نظر شما هست، جهت اطلاع بینندگانمون بفرمایید:
ج : مهمترین محورهای حرفهای خامنهای همینهایی است که شما هم نقل کردید، که حاکی از وجود باندهای مختلف در وزارت اطلاعات و تخاصم آنهاست که ریشة دیرینه دارد و همه میدانند که در مقطعی کار به حذف فیزیکی بالاترین مقامهای وزارت اطلاعات مثل سعید امامی هم کشیده و میشود حدس زد که الان هم این تخاصمات باندی در وزارت اطلاعات در مرحلة حادی است که خامنهای مجبور شده به این چیزی را که اصلا برای یک رژیم خوشایند نیست علنا اعتراف کند. افزون بر آن معلوم میشود که لااقل بخشی از وزارت اطلاعات خط او را نمیخوانند که او مجبور است از نظامهای دیگر شاهد بیاورد و بگوید در همه جای دنیا، دستگاههای اطلاعاتی تابع سیاستهای نظام حاکم بر کشورها هستند.
و علاوه بر آن، این قدر ضعیف است و احساس ضعف میکند که باز هم ناچار است تأکید کند که این را چارچوب سیاست های نظام را خمینی مشخص کرده
و بعد هم میگوید بروید وصیتنامةخمینی را بخوانید و تازه علاوه بر همةاینها باز هم ناچار است تکرار و تاکید کند که این حرف را من به عنوان این که رهبر هستم نمیگویم، بلکه در این چارچوب رهبری هم بخشی از نظام است نه خود نظام
همچنین گفت که باید همه بخش ها و بدنه وزارت اطلاعات با مبانی و اصول انقلاب کاملاً آشنا باشند و در این چارچوب، انقلابی عمل کنند.
این هم اعتراف به این است که در وزارت اطلاعات لااقل بخشی اصلاً این نظام و گفتمان و باصطلاح ارزشهای آن را قبول ندارند.
نکات مهم دیگر در حرفهای خامنهای این بود که
ما در میانه یک میدان بزرگ جنگ قرار داریم که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی و طرف دیگر آن، جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان است.
یا این که: اگر در جنگ اطلاعاتی با دشمن دچار غفلت شویم مغلوب خواهیم شد و اگر دچار ساده اندیشی شویم ضربه خواهیم خورد.
تماما حاکی از وحشتی است که از وضعیت موجود دارد و حاکی از احساس ضعفی است که میکند.
خامنهای همچنین از کلماتی که معنای مشخصی دارد و او خودش متوجه این معانی هست، استفاده کرد، مانن
دچار غفلت شویم مغلوب خواهیم شد و اگر دچار ساده اندیشی شویم ضربه خواهیم خورد.
تغییر باورهای مردم» که بیان این واقعیت است که مردم به این که این رژیم رو به سرنگونی است باور کردهاند و «ایجاد آشفتگیهای امنیتی» کاملا در نقطه مقابل قدرت نماییهای قبلی رژیم است و این افسانه که گویا بر همة اوضاع مسلط است و اگر مگس پر بزند ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم خبر دارد، فرو ریخته است، کما این که قبل از این هم مهرهها و رسانههای رژیم هم به این اعتراف کرده بودند که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ما از قیام دی ماه غافلگیر و شوکه شدند.
س : تفسیر شما از این که خامنهای در همین سخنانش گفت که موضوع نفوذ را بایستی جدی گرفت و تاکید کرد: «کوچکترین تردید درباره صلاحیت افراد باید منعکس شود و دستگاهها نیز موظف به عمل براساس نظر وزارت اطلاعات هستند». چیست؟ آیا این نشانة این است که شاهد انقباض رژیم خواهیم بود؟
ج: این حرفها قبل از این که نشانة انقباض باشد، نشانة ضعف و ترس است، اگر چه خود انقباض هم علامت ضعف و ترس است، اما ماورای آن یا مادون آن، این واقعیت است که رژیم تا الان هم ماکزیمم کنترل اطلاعاتی و امنیتی را که در توانش بوده، به کار بسته، همین غوغایی که بر سر تلگرام و فیلتر کردن آن به راه انداختهاند، شاهد این ادعاست، اگر رژیم در توانش بود، اصلاً تمام فضای مجازی را بر روی مردم ایران میبست، کما این که یک دوران طولانی با ماهواره جنگ داشت و با عملیات کوماندویی روی بام خانههای مردم میرفت و آنتنهای ماهواره را به پایین پرتاب میکرد و آن همه بگیر و ببند، اما نهایتا در آن مفتضحانه شکست خورد، اگر میتوانست دور تمام ایران دیوار میکشید.
منظورم این است که هر کاری که در جهت سرکوب و اختناق و کنترل میتوانست بکند کرده و اگر کاری در این زمینه نکرده نه به خاطر این است که مثلاً خط تعدیل و انبساط در پیش گرفته و الان میخواهد خط انقباض در پیش بگیرد. اما این همه دم زدن از نفوذ و ابراز وحشت از آن و این که با کوچکترین تردید باید وزارت اطلاعات وارد شود و همه هم باید اطاعت کنند، نشانة ترس مفرطش از ریزش در رژیم آن هم در بالاترین سطوح است که ناچار است این طور علنا به پاییدن و زیر ذرهبین گذاشتن کمترین زاویه دستور بدهد که نتیجة آن تشدید ریزش است. یک نمونة آن فرار یکی از معاونین سازمان محیط زیست است که خود او عدم امنیت را در مورد علت فرارش گفته.
این زیر ذرهبین گذاشتن را میخواهد با نهادی پیش ببرد که خودش غرقه در انواع فسادهاست و با خود خامنهای هم زاویه دارد. حرفهای خود خامنهای نشان میدهد که اوضاع در وزارت اطلاعات از چه قرار است. حرفهایی نظیر این که:
باید موضوع مبارزه با فساد بسیار جدی گرفته و با شریانهای اصلی آن مقابله شود، زیرا فساد موجب انهزام و شکسته شدن روحی و روانی افراد و جامعه می شود.
فساد در بسیاری از موارد ناشی از روحیه زیادهطلبی و اشرافیگری و تجملپرستی است
باید با روحیه اشرافیگری و شهوترانی به شدت مقابله شود.
س : چرا با توجه به این که فقط ۳هفته به ضربالاجل آمریکا مانده، خامنهای این حرفها را مطرح میکند؟ اهمیت این مسائل و وضعیت وزارت اطلاعات مگر چقدر است که به جای پرداختن به آن مسأله این مسائل را مطرح میکند؟
ج : سوال خوبی است بخصوص که در دو ملاقات پی در پی با مقامات لشکری و کشوری رژیم دستگاه تبلیغاتی رژیم چیزی منتشر نکرد. من فکر میکنم این دیدار با کارکنان وزارت اطلاعات هم در ادامة آن دو دیدار و برای ابلاغ خط و سیاست مشخصی بوده. بنابراین آنچه از اوضاع بحرانی وزارت اطلاعات مطرح میشود، با تمام اهمیتش چه بسا سرپوش مسائل مهمتری است و حتما آنچه نمیگویند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
س : مگر میشود تصمیمی با این درجه از اهمیت را که شما اشاره میکنید اعلام نکنند؟ موضوع که نظامی نیست که بگوییم مثلا میخواهند اصل غافلگیری را رعایت کنند.
ج : بله موضوع غافلگیری نیست. مشکلی که رژیم باآن درگیر است مهمتر است و نمیتواند تصمیم خود را علنی کند و این ناشی از وضعیت ضعیف خامنهای که در همین گفتگو فقط به یک وجه آن که وضعیت وزارت اطلاعات است اشاره کردم. واقعیت این است که خامنهای را در خود رژیم از جهات مختلف زیر فشار گذاشته اند و میکشند. و به اعتراف علم الهدی کسی حرف خامنهای را گوش نمیکند. حتی قاسم سلیمانی هم با بیان این که برجام 2 و 3 گرفتن جان اسلام و تشیع و جان نظام است او را میکشد یا میخواهد راه او را از آن طرف ببندد. مثل برجام که تا آخر هم نمیگفتند و حتی وقتی به مجلس هم رفت نگفتند که قضیه چیست الان هم میخواهند به همان شیوه عمل کنند؛ به دلیل این که نمیتوانند علنا بگویند چون هر تصمیمی و اعلام هر تصمیمی برای رژیم در شرایط اجتماعی موجود مرگبار است.